آفتابنیوز : سرویس بینالملل- شبکه خبری «فاکسنیوز» نزدیک به جمهوریخواهان و محافظهکاران با انتشار گزارشی اشاره میکند که نظم مدنظر لیبرالها در دوران پس از حنگ سرد با ناکامی مواجه بود.
به گزارش آفتابنیوز؛ این شبکه خبری افزوده است: با فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی در سال ۱۹۹۱ میلادی امریکا قدرت فوقالعادهای را برای شکل دادن به تحولات امنیت بینالملل بدست آورد اما این فرصت در دوران ریاستجمهوری جمهوریخواهان و دموکراتها هدر رفتند و امریکا سیاست خارجی تخیلیای را در پیش گرفت.
این شبکه خبری مینویسد: بوش و اوباما هر دو در آرزوی ایجاد مدل امریکایی در سرتاسر جهان بودند و در صورت لزوم از سرنگونی دولتها در دیگر مناطق نیز ابایی نداشتند؛ مشکل اما آن است که به جای تولد رژیمهای دموکراتیک این رویکرد منجر به ایجاد دولتهای شکستخورده، حاکمیت بیقانونی و هرج و مرج بر مناطق وسیعی از کره زمین شده است که خود منبع اصلی ناامنیهای بینالمللی و منطقهای است.
فاکسنیوز در ادامه پنج توصیه به ترامپ کرده است:
نخست آن که تاثیر ژئوپولیتیک لزوما آنگونه که تاکنون سیاستگذاران سیاست خارجی امریکا فکر میکردهاند، تقلیل یافته نیست. دولت اوباما اغلب پوتین رییسجمهوری روسیه را متهم میکرد که با قواعد بازی قرن نوزدهمی به ژئوپولیتیک بینالمللی مینگرد. در واقع، اما واقعیت آن است که پوتین این موضوع را برسمیت شناخته که ژئوپولیتیک عرصه قدرت و تواناییها به همراه محدودیتهاست این در حالیست که بوش و اوباما هر یک نشان دادند که فاقد دغدغههای ژئوپولیتیکی هستند و این موضوع در تصیمات آنان در قبال کوزوو و سودان جنوبی آشکار است.
نکته دیگر آن است که باید از مضرات رویکرد آرمانگرایانه که منجر به تشکیل دولتهای شکننده و مناطق فاقد حکومت شدهاند و منبع اصلی ایجاد ناامنی بودهاند دوری جست. این در حالیست که بوش و اوباما هر دو کمک کردند تا پنج دولت شکست خورده ایجاد شوند. بوش از طریق ابزار نظامی در عراق و افغانستان و اوباما از طریق اتخاذ سیاست «اسد باید برود» سبب ایجاد جنگ داخلی در سوریه شد. براساس خطای محاسباتی آنان که گمان میکردند جنبشهای دموکراتیک فضای خالی ایجاد شده را پر میکنند اما این موضوع روی نداد.
نکته سوم اهمیت حفظ روابط و همکاریهای امریکا با روسیه و چین است یا دستکم حفظ رابطه با یکی از آنها. ایالات متحده از این واقعیت به مدت زمان طولانی بهره برده است که چین و روسیه به عنوان دو رقیب استراتژیک رو در روی یکدیگر بودهاند و در نتیجه بیش از آن که تهدیدی از جانب امریکا احساس کنند یکدیگر را تهدیدی علیه هم قلمداد کرده بودند. با این حال، در چند سال گذشته زمانی که ایالات متحده دچار و نزاع امنیتی با چین و روسیه شد آن دو کشور بیشتر به یکدیگر نزدیک شدند و تمایل همکاری با هم را پیدا کردند.
نکته چهارم آن که باید بیشتر بر روی انگیزههای دولتها و نه رهبران تمرکز کرد. در سالهای اخیر، ایالات متحده و در سیاست داخلی در خارج از کشورها نیز دخالت کرده است. باور عمومی در ذهنیت سیاستگذاران عرصه سیاست خارجی امریکا این بود که آنان میتوانند با تغییر رهبران سیاسی اساسا باعث ایجاد تغییر شکل دوباره در ساختار دولتها شوند. در این راستا تلاشهایی را برای توانمندسازی مدودف بیش از پوتین در روسیه، داووداوغلو بیش از اردوغان در ترکیه و در درگیریها در دیگر کشورها عملیاتی کردند. این در حالیست که این رویکرد نه تنها موفق نبوده بلکه زیبانبار بوده است و به روابط و نفوذ امریکا برای تغییر سیاست کشورهای مذکور اسیب رسانده است.
در نهایت آنکه اوباما اخیرا به ضرر رویکرد واقعگرایانه ترامپ در قبال روسیه عمل کرد. با این حال، بررسی دهههای طولانی ایدههای ارمانگرایانه نظم جهانی مدنظر امریکا نشان میدهد که اوباما منجر به قطع روابطی شده که میتواند سبب تقویت همکاریهای امنیتی شود. تحسین برخی از شرایط غیرمطلوب ممکن است در مواقعی ناخوشایند به نظر آیند اما واقعیت آن است که به مراتب بهتر از سیاستهای خوب در نظر گرفتهشدهای هستند که در واقعیت امر و در عمل باعث ایجاد کابوس شدهاند از جمله در حال حاضر در سوریه و عراق که این کابوس در جریان است.