آفتابنیوز : آيا هخامنشي چنين جشني براي آغاز سال نو داشته اند و آيا همواره روز يكم فروردين و لحظه اعتدال بهاري و ورودي آفتاب به برج حمل ( بره ) را زمان برگزاري اين جشن مي دانسته اند؟ براي پاسخ به چنين پرسش هايي بايد نگاهي به تقويم هخامنشي انداخت . در تقويم هخامنشي با توجه به كتيبه هاي به دست آمده مانند سالنامه هاي بابلي و همچنين متن هاي خزانه و باروي تخت جمشيد مي توان به دقت و به طور كامل زمان آغاز هر يك از ماهها و همچنين زمان دقيق كبيسه ها و آغاز سال نو را تعيين كرد. زمان نوروز همواره برابر آغاز ورود آفتاب به برج حمل ( بره ) دانسته شده كه زمان دقيق اعتدال بهاري نيز هست. دست كم از دوره ساساني چنين مداركي در دست است. اين زمان يكم فروردين و برابر با 21 مارس در تقويم ميلادي است. بنابر اين بايد انتظار داشت كه در تقويم هخامنشي آغاز روز يكم از ماه يكم هر سال برابر با يكم فروردين با 21 مارس باشد.
نخست از نظر زماني بايد بدانيم كه روز آغاز سال نو در دوره هخامنشي چه زماني بوده است؟ آن طور كه از كتيبه هاي دوران هخامنشي بر مي آيد زمان آغاز سال نو زمان مشخص و دقيقي نداشته بلكه متغير بوده و دلايل آن بسيار پچيده است. بنابر مدارك باقي مانده در سرتاسر دوران هخامنشي، زمان آغاز سال نو در دوره هخامنشي از 21 اسفند ماه ( 12 مارس ) تا 9 ارديبهشت ( 29 آوريل ) در نوسان بوده، ولي به طور كلي يك محدوده زماني از يكم فروردين ( 21 مارس ) تا سوم ارديبهشت ( 23 آوريل) را در بر مي گرفته است. بر اساس مدارك مي بينيم كه در سرتاسر دوران هخامنشي سالي كه شروع سال نو در 21 مارس ثبت شده سال سوم پادشاهي كمبوجيه است .
آمار نشان مي دهند كه بيشترين روزي كه در آن سال آغاز گشته روز 29 فروردين ماه ( 18 آوريل ) بوده و پس از آن بيشترين آمار براي روز آغاز سال نو، روزهاي نهم، يازدهم و نوزدهم فروردين ماه كنوني بوده است. نمودار زير نشان دهنده روزهاي آغاز سال نو و تعداد كامل آنها در زمان پادشاهان هخامنشي است.
در تقويم هخامنشي بر اساس محاسبه هاي بابلي ها، هر چند سال يكبار يك ماه كبيسه را به ماه ششم يا ماه دوازدهم اضافه مي كرده اند، كه در اين ميان آغاز روز اول ماه سيزدهم يا همان ماه كبيسه دوم نشان مي دهد كه آغاز اين ماه در روز يكم فروردين و چند روز پيرامون آن نگاه داشته مي شده است. در دوره هخامنشي 9 بار ماه سيزدهم در سال هاي كبيسه با روز يكم فروردين آغاز شده است . با اينكه مدارك به جا مانده از دوره هخامنشي يك محدوده زماني متغير را براي آغاز سال نو نشان مي دهند اما در اين شكي نيست كه سال نو در دوره هخامنشي ( يا دست كم سال اداري و رسمي ) با بهار آغاز مي شده است. اين گردش زماني بر اساس محاسبه هاي مشتركي بوده كه بيشتر در بابل و توسط كاهنان بابلي و مغان ايراني ساكن بايل انجام مي گرفته است گزارش هاي بسياري گوياي حضور مغان ايراني در بابل است و آنچنانكه مي دانيم كارهاي رصدي نجومي، تقويم و گاهشماري همواره در دست روحانيون بوده است.
در تخت جمشيد مدرك و نوشته مستندي در دست نيست كه نشان دهنده برگزاري نوروز در تخت جمشيد باشد، اما نمي توان پذيرفت كه با شروع بهار و زنده شدن طبيعت و آغاز سالي تازه، هيچ مراسمي برگزار نمي شده . اكنون مي توان به بررسي نمونه هايي چند پرداخت تا در اين زمينه راهگشا باشند.
تالار آپادانا در تخت جمشيد يكي از بزرگترين و مهم ترين ساختمان هاي سكوي تخت جمشيد است و از جمله نخستين طرح هاي ساختماني پياده شده در اين مجموعه بوده است. اين كاخ به خوبي نشان مي دهد كه به عنوان يك تالار بار يا كاخ تشريفاتي ساخته شده و طرح و ساخت آن در زمان داريوش و خشايارشا انجام گرفته است. ديواره داخلي پلكان شمالي و شرقي آن داراي نقوش برجسته بسيار زيبايي است كه مي توان آنها را به چند گروه تقسيم كرد. نخست سربازان ايلامي هستند ودر پشت سر آنان به عنوان گروه دوم بزرگان و بلند پايگان پارسي و مادي هستند كه به صورت يك در ميان به سوي پلكان مياني در حال حركت هستند. آنان در حال گفتگو با يكديگر و يك همراهي دوستانه هستند برخي دستان يكديگر را گرفته اند و برخي برگشته و با كسي كه دست بر شانه آنها گذاشته مشغول صحبت هستند. البته حالت گفتگو تصوير نشده بلكه به بيننده القاء مي شود. بيشتر اين بزرگان شاخه اي از يك گل نيلوفر آبي در دست دارند. در پلكان مياني اين ساختمان دو نقش بر جسته وجود داشت كه بعدها از جاي خود بيرون آورده شده و به تالار خزانه برده شده و در آنجا نصب گرديده است. اين نقش كه اكنون به نقش بار عام خزانه معروف است و دراصل از آن تالار آپادانا بوده صحنه بار در برابر پادشاه است و آن طور كه شواهد نشان داده اند اين شاه خشايارشاست مه داريوش شاه و وليعهد هر دو در اين صحنه گلي در دست دارند، گر چه اين نقش بعدها به صورت يك نقش ثابت هميشگي و تشريفاتي هخامنشي در آمد، اما در بسياري از اين نقوش كه جزييات و حالت ها به خوبي رعايت شده و حالتي طبيعت گرايانه را به تصوير كشيده اند گوياي اين است كه همگي اين افراد با گلهايي كه در دست دارند بايد در زماني در اين حالت حاضر مي شده اند كه فصل و زماني مناسب براي رويش گل بوده ( بحث مصنوعي بودن اين گلها به دلايل گوناگون مردود است ) . آن طور كه از گزارش هاي تاريخي بر مي آيد، ايرانيان همواره به باغ ها و پرديس ها توجه ويژه اي داشته اند ، حفاري هاي پاسارگاد نيز نشان داد كه كاخ هاي هخامنشي پاسارگاد در ميان باغ ها و جويبارها قرار داشتند. سراسر تخت جمشيد نيز آكنده از نقش گلها و گياهان است. بنابر اين وجود اين گلها مي تواند گوياي اين باشد كه محصول همين باغ ها بوده اند، حياط ها و باغ هايي كه شايد در پايين سكوي كاخ ها قرار دادشته و گياهان مورد نياز توسط باغبانان سلطنتي در آنها كاشته مي شده است. از نظر زماني هنوز هم بهترين زمان براي شكوفايي گل ها در فارس، ماه فروردين وارديبهشت است، به ويژه براي گل نيلوفر آبي كه فصل هاي ديگر مناسب نيستند پس زمان اين صحنه را مي توان نيمه آغازين بهار دانست.
نقوش ديگر پلكان شرقي و شمالي آپادانا به كساني اختصاص دارد كه آنها را باج آوران و يا خراج گزاران نام داده اند، به اين خاطر كه آنان در حال آوردن خراج ها و باج هاي سرزمين خود به حضور شاه شاهان هستند. اين گفته نمي تواند درست باشد. همان گونه كه گفته شد از نقوش از نظر حالت بسيار طبيعت گرايانه تصوير شده اند، گرچه به شيوه پيكرتراشي هخامنشي ساخته شده اند. اگر شمار افراد هر گروه از نمايندگان هر كشور بيش از اين بود يا چيزهايي كه با خود مي آورده اند هداياي ديگري هم بود يا بيشتر بود، هنرمند مي توانسته به راحتي آن تعداد را هم با تقسيم بندي مناسب به تصوير شده اند. هدايا نيز اگر بيشتر از اين بوده هنرمند مي توانسه با نشان دادن تصاوير ديگري انبوهي و حجم كلان آنها را نشان دهد. پس اگر ميزان هدايا همين بوده، نمي توان گفت كه به عنوان باج و خراج سالانه يك سرزمين به شاه داده شده است، چرا كه چنين ميزاني از هدايا هرگز نشان دهنده خراج سالانه يك سرزمين نمي تواند باشد. يك كاخ تشريفاتي هم مكان مناسبي براي حمل خراج سالانه كشورها نبوده و هرگز چنان حجم انبوهي از اموال گوناگون لزومي نداشته كه در آن مكان گردآوري شود. از نظر مكاني شوش به عنوان يك مركز اداري و حكومتي مكان مناسب تري به نظر مي رسدو پس اگر اين اشياء و حيواناتي كه به حضور شاه برده مي شوند، خراج نباشند، هديه هستند هديه هايي از سوي نمايندگان هر كشور به شاه چهره هاي آرام، شادمانه و لبخندهاي مردمان كشورهاي تابع هيچ نشاني از اجبار يا ترس و وحشت ندارد كه اين اجبار و ترس در نقوش آشوري فراوان ديده مي شود. پس اگر اينان هديه آوران هستند . براي چه به شاه هديه مي دهند؟ سه فرض را مي توان در اينجا مطرح كرد، يكي روز توليد شاه آن گونه كه در كتاب آلكيبيادس افلاطون آمده يونانيان را رسم جشن گرفتن در روز تولد براي ايرانيان ياد كرده اند فرض ديگر براي سالروز به تخت نشستن پادشاه است كه نبايد زياد به آن توجه كرد. چرا كه به تخت نشستن هر شاه گرچه سرآغاز تاريخ دوران سلطنت همان شاه است و تاريخ ها را از آن به حساب مي آورند، اما اين در برگيرنده مرگ پدر شاه نيز هست. در ميان هخامنشيان پدران داراي جايگاه و اهميت ويژه اي هستند، چون همواره شاهان هخامنشي در كتيبه هاي خود پدران خود را معرفي كرده و با تاكيد از آنان سخن گفته اند
پس چنين جشني در اين مورد نمي تواند درست باشد. مگر اين فرض كه اين مراسم به عنوان يك مراسم معارفه پس از به تخت نشستن و بافاصله زماني از مرگ شاه پيشين باشد.
فرض سوم جشني است كه شايد براي آغاز سال نو يا آغاز بهار برگزار مي شده و اين هدايا براي آغاز سال نو به شاه داده مي شده است. همانند اين مراسم در دوره ساساني برگزار مي شده و امروزه نيز همچنان پا برجا واستوار است و آن عيدي دادن و هديه گرفتن در اين زمان است.
از سوي ديگر مردماني كه با هدايا به سوي پادشاه مي روند از كشورهاي گوناگوني هستند و هر يك پوشاك سرزمين خود را به تن دارند. مردمان ساكن سرزمين هاي سردتر شمالي با پوشاك گرم و كاملا" پوشيده خود و مردمان سرزمين هاي گرم جنوبي چون مصريان و حبشيان و هنديان نيز با پوشاك كم و خنك خود ظاهر شده اند. براي نمونه هنديان بانيم باز و پاهاي برهنه در حال حركت به سوي كاخ هستند و اين پوشاك سنتي نشان مي دهد كه از نظر زماني اين رويداد در زماني انجام مي شده كه هوا داراي اعتدال بوده، به طوري كه مردماني با پوشاك گرم خود و مردماني با پوشاك اندك خود به راحتي در كنار هم قرار گرفته اند. چنين زماني تنها در اوايل فصل بهار منطقه امكان پذير است ( در پاييز به دليل آغاز بارندگي در اين منطقه، براي افراد ايجاد مشكل مي كرده است) با توجه به تابستان بسيار گرم اين منطقه و لباس هاي گرم، نمايندگان سرزمين هاي گرم و زمستان سرد منطقه كه بي شك نمايندگان سرزمين آفريقايي يا هند به آن خو ندارند، تنها زمان مناسب براي قرار گرفتن اين افراد با هم در يكجا مي تواند نيمه آغازين فصل بهار باشد. پوشاك بزرگان و نجباي پارسي و مادي هم گوياي اين امر است. مادي ها پوشاك بسته و گرم خود را با شلوارهايي يكپارچه كه اغلب چرمين بوده و رداهاي آستين دار بلند با آستين هاي آويخته به تن كرده اند در حالي كه پارسيان با جامه هاي گشاد و چين دار و خنك خود با آنان همراه هستند.
نقش سوم در پلكان هاي اپادانا نقش شير و گاو است كه در كاخ هاي ديگر نيز ديده مي شود. تاكنون تعبير هاي بسياري براي اين نقش ارائه شده است ، مانند شير ايران كه گاو بابل را مي درد يا تعبير هاي ديگري كه بيشتر آنها نادرست هستند. در اين نقش چون هيچ نوشته يا اثر مشابه نوشته داري از آن در دست نيست، نمي توان با اطمينان كامل از آن سخن گفت تنها به دست آمدن مدارك تازه در آينده مي تواند روشنگر اين مطلب باشد اما برخي تعبير هاي ارايه شده براي اين نقش جنبه نجومي دارد. در يكي از اين تعبير ها گاو به عنوان صورت فلكي ثور و شير به عنوان صورت فلكي اسد معرفي شده است پديدار شدن ثور در آسمان صبح نشانه آمدن بهار بود در نيمه زمستان صورت فلكي اسد در كنار نصف النهار قرار مي گيرد، در حالي كه ثور در غرب غروب كرده و ناپديده مي شود. بنابر اين نظر شير به عنوان طالع و غلبه كننده بر ثور در حال مرگ نموده شده است. البته صورت فلكي گاو در آن زمان جزو صورت هاي فلكي منطقه البروج نبوده كهن ترين لوح ميخي كه از 12 شكل صورت هاي فلكي يكجا و به تنهايي نام مي برد لوحه اي است به خط ميخي بابلي معروف به لوحه VAT 4924مربوط به 9 ارديبهشت سال 419 پيش از ميلاد، يعني زمان پادشاهي داريوش دوم هخامنشي. در اين متن ازدوازه شكل صورت هاي فلكي كه ما امروزه مي شناسيم . با همان تقسيم بندي هاي فرضي دوازه به جاي صورت هاي فلكي گاو، خرچنگ و سنبله صورت هاي فلكي و ستارگان پروين، بر ساوش و سماك اعزل قرار دارند . بعدها تنها تغييري كه در اين فهرست به وجود آمد اين بود كه يونانيان گاو و خرچنگ و سنبله را جايگزين پروين و بر ساوش و سماك اعزل كردند. پس در آن زمان صورت فلكي گاو جزو صورت هاي فلكي منطقه البروج به شمار نمي آمده، اما در هر صورت يكي از دهها صورت فلكي شناخته شده براي رصد كنندگان آسمان بوده است. مي دانيم كه بسياري از تصويرهاي صورت هاي فلكي در بابل پس از تصرف بابل به دست كاسي ها در آنجا پديدار مي شوند. كاسي ها نيز خود از مردمان آريايي بودند كه در زاگرس مي زيستند و از مهاجران آريايي پيش از مادها و پارس ها بوده اند. شايد اين عقايد و صورت هاي فلكي همراه آنان به بابل رفته باشد و كاهنان بابلي آن را تكامل بخشيده باشند، تا پس از سال ها اين صورت هاي فلكي بر اساس واحد بيرو بابليان كه برابر يك دوازدهم بود، داراي يك تقسيم بندي دوازده گانه شد. برخي تعداد گلبرگ هاي رزت هاي تزئيني در كاخ ها را نيز نشانه همين مي دانند بدين معني كه تعداد 12 گلبرگ نشانه 12 ماه سال است. در صورتي كه رزت هاي داراي سيزده، چهارده و هشت گلبرگ هم وجود دارد.
صورت فلكي حمل يا بره در آن زمان شناخته شده بود ومعرف اغاز سال بود. با طلوع آفتاب در برج حمل بود كه بهار آغاز مي گشت، در حالي كه امروزه ديگر آفتاب در برج حمل طلوع نمي كند بلكه در اين مدت به خاطر حركت تقديمي زمين از 2000 سال پيش نقطه طلوع آفتاب از حمل وارد صورت فلكي حوت شده است و در حوت طلوع مي كند، اما هنوز همان اصطلاح كهن به كار برده مي شود. شايد پس از طلوع افتاب در برج حوت باشد كه رسم گذاردن ماهي بر سر سفره سال نو رايج گشته است، به ويژه آنكه در برخي مناطق رسم بر اين است كه حتما" بايد دو ماهي درون تنگ باشند، يعني همان نماد دو ماهي در صورت فلكي حوت. آيا در آن زمان كه آفتاب در برج بره طلوع مي كرده، بره در مراسم سال نو داراي نقشي بوده؟ در خود تخت جمشيد در نقوش برخي پلكانها افرادي را نقش كرده اند كه به همراه خود ظرفها، خوراكها و بره به همراه مي برند. پوشاك اين افراد ترديدي باقي نمي گذارد كه اينان روحانيان پارسي و مادي هستند. اين افراد چيزهايي را كه با خود حمل مي كنند براي مراسمي اييني به همراه مي برند، نه آن گونه كه تصور كرده اند براي شاه خوراك مي برند. بردن اين همه بره هاي زنده و آماده نشده براي خوراك به درون محوطه تشريفاتي كاخ بي معني است. مراسمي كه در اين كاخ ها انجام مي گرفته بدون شك شامل قرباني كردن بره بوده متاسفانه نمي توان گفت كه دقيقا" چه مراسمي در اين كاخ ها برپا مي شده، مراسمي مانند مراسم لن ( lan) كه در گل نوشته ها باوري تخت جمشيد فراوان از آن ياد شده احتمال بيشتري دارد . از نظر زماني نيز اين مراسم آييني ترتيب و نظم و زمان خاصي نداشته است. تنها مي توان تصور كرد كه اگر در مراسم آييني چنين پيشكشي ها و رسومي انجام مي گرفته و اگر براي برگزاري مراسمي براي آغاز سال نو و آغاز بهار مراسمي برگزار مي شده است. شايد از همين شيوه پيروي شده باشد. موادي كه در مراسم آييني لن براي پرستش و نيايش خدايان آورده مي شده، شامل خوراك هاي گوناگوني مانند گوسفند، گندم، آرد، شراب ، آبجو، جو، انجير، خرما، بوده. اين خوراك ها همه به درگاه خدايان پيشكش مي شده و احتمالا" پس از تبرك آن طور كه از متن گل نوشته ها بر مي ايد ميان افراد و مردم تقسيم شده از اين ميان گندم، آرد، شراب، جو و خرما هر يك به نوعي تا كنون در سفره هفت سين حضور دارند. گندم و جو به عنوان سبزه، ارد به عنوان نان، شراب به عنوان سركه، البته گفته مي شود در گذشته جامي از شراب نيز بر سر خوان نوروزي قرار مي داده اند. خرما نيز در برخي از سفره هاي هفت سين نهاده مي شود و آن طور كه آمده شاهان ساساني در صبح روز نوروز از شيري كه در آن خرما انداخته بودند مي نوشيدند. شايد پس از تغيير جايگاه طلوع آفتاب از برج حمل به حوت بره جاي خود را به ماهي داده باشد و اين رسم كه در خوراك روز عيد نيز ماهي گذشته مي شود به همين دليل بوده آوردن حبوبات و غلات براي مراسم سال نو بدون شك از همين گونه رسم هاست كه بسيار نيز كهن است، شايد پيشينه آن به دوران آغاز فن كشاورزي بشر بر گردد كه همواره از قديمي ترين روايت ها بوده است. در عهد عتيق در سفر پيدايش امده و هابيل گله بان بود و قائن ( قابيل) كاركن زمين بود. و بعد از مرور ايام واقع شد كه قائن هديه اي از محصول زمين براي خداوند آورد. ( باب چهارم 3-2 ) پس شايد بتوان پيشينه اين جشن را به قدمت بشر و توليد خوراك دانست . از آغاز خوان نوروزي بايد با همين دانه ها و سبزه ها آغاز شده باشد و درگذر زمان چيزهاي ديگر نيز بدان ها افزوده شده است. گفته هايي از نويسندگان و تاريخ نويسان دوره اسلامي در دست است كه از اين رسم در دوره ساساني و حتي دوره اسلامي سخن مي گويد. آن گونه كه در كتاب المحاسن و الاضداد آمده ( مردي خوش نام و خوش شگون بامداد نوروز به حضور شاه بار مي يافت و ميزي سيمين روبه روي او مي نهاد. در كنار ميز، كلوچه هايي گذشته شده بود كه از حبوب گوناگون مانند گندم، جو، ارزن، نخود، عدس، برنج، كنجد و لوبياي پخته تشكيل شده بود. وي هفت دانه از هر يك از انواع اين دانه ها را بر مي داشت و از روي آنها پيشگويي مي كردند و شكل آنها را به فال نيك مي گرفتند. در اين گفته ها به خوبي ديده مي شود كه عدد هفت تا چه اندازه مورد توجه است. كهن ترين نمونه اي كه در آن به سفره هفت سين با عدد هفت اشاره شده، نوشته ابوريحان بيروني است كه آورده است : ( چون جمشيد بر اهر يمن كه راه خير و بركت و بارش باران و سبز شدن گياهان آغاز شد و هر كشتزار و شاخه و درختي كه خشك شده بود سبز و تازه شد و به همين دليل مردم گفتند روز نو يعني روزي جديد و دوري تازه پس هر كسي از راه تبرك و يادمان، در اين روز در ظرفي جويي كاشت، سپس اين رسم در ايران باقي ماند و از آن پس مردم در نوروز در هفت ظرف، هفت نوع غله مي كاشتند و سبز مي كردند و با ديدن چگونگي رويش اين سبزه ها، خوبي و بدي محصولات و وضعيت زندگي و كشت و كار را در سال نو پيش بيني مي كردند.
پس گياهان و سبزه ها موارد اصلي سفره هفت سين را تشكيل مي داده اند و شايد اين گفته كه هفت سين از هفت سيني گرفته شده درست باشد يا شايد در دوران اسلامي هفت سبزه را به صورت هفت سين خوانده اند چرا كه اين رسم از رسوم پيش از اسلام است و در آن زمان حرف سين معني نداشته تا بر اساس يكي از حروف الفباي پس از اسلام خوان نوروزي چيده شده و به آن نام خوانده شود. شماري از چيزهايي كه بر خوان نوروزي قرار مي گيرند و از مهم ترين بخش هاي سفره هفت سين هستند خود با حرف سين آغاز نمي شوند، مانند آئينه، ماهي، انار، آتشدان، شيريني، اب ،نارنج، تخم مرغ ، شير، و .... نياز به گفتن نيست كه هر يك از چيزهايي كه بر خوان نوروزي قرار مي گيرند مفهوم و معناي عميقي دارند كه ريشه در تاريكي و تاريخ دارد. اما همه چيز بر سر سفره هفت سين به طور كلي از يك چيز سخن مي گويند و آن آغاز رويش و بركت شكوفايي جهان و هستي است.
آيا تخت جمشيد خود اين را بيان نمي كند. سرتاسر تخت جمشيد آكنده از نقش گلها و گياهان درحال رويش و اوج شكفتگي است سرتاسر ديواره ها و فاصله نقش ها، حاشيه ها و حتي درهاي آرامگاهها نيز با گل هاي نيلوفر آبي و گل هاي رزت پوشيده شده . فاصله ميان گروه هاي نمايندگان در نقوش پلكان هاي شمالي و شرقي آپادنا درختان كاج به تصوير كشيده شده است. بر كناره پلكان رديفي از گياهان ديده مي شود كه اختلاف ارتفاع آنها نمايانگر رويش گياهان به سوي بالاست و اين حركت را القاء مي كند. حتي بر بالاي ستون ها و گردن گاوهاي سر ستون نيز اين گلها نقش شده اند و در واقع سراسر مجموعه تخت جمشيد داراي تصويرهايي از رويش گياهان و شكفتگي و زنده شدن طبيعت است. به سخن ديگر تكرار آفرينش جهان به دست اهورامزدا است، مگر نه اينكه داريوش وخشايارشا وديگر فرمانروايان هخامنشي در سرآغاز كتيبه هاي خود به ويژه درتخت جمشيد اين گفته را تكرار مي كنند: ( خداي بزرگ است اهورامزدا، كه اين زمين را آفريد، كه آن اسمان را آفريد كه مردم را افريد كه شادي را براي مردم آفريد ) همه چيز در اين مجموعه گوياي آفرينش، بهار، شكوفايي و تازه شدن است