کد خبر: ۴۴۴۲۰
تاریخ انتشار : ۰۸ فروردين ۱۳۸۵ - ۰۰:۰۳

فراز و نشيب در روابط ايران و روسيه

الهه كولايى
آفتاب‌‌نیوز :  پس از فروپاشى اتحاد شوروى، هر چند شعار انقلاب اسلامى «نه شرقى، نه غربى» بود، ولى با فروپاشى نظام وابسته به آمريكا، به هر حال يك پيروزى براى اتحاد شوروى تحقق يافته بود. در دوران جنگ هشت ساله عراق با ايران نيز اين فراز و نشيب ادامه پيدا كرد. ولى به دنبال فروپاشى اتحاد شوروى روندهاى پيشين متوقف نشد.

پس از نابودى اتحاد شوروى و سيطره نگرش هاى غرب گرايانه بر سياست داخلى و خارجى فدراسيون روسيه به ويژه در دوران وزارت آندره كوزيروف در امور خارجه اين كشور، ايران به عنوان «تهديد اسلامى» مورد تحليل قرار گرفت. اولويت روابط روسيه در اين دوران با آمريكا تعريف مى شد و سايه آن بر روابط با ايران افتاده بود. كوزيروف بر اين اساس در مورد روابط با ايران نگرشى منفى را در سياست خارجى روسيه مستقر ساخت.

ولى به زودى در شوراى سياست خارجى و دفاعى روسيه، كارآمدى اين سياست مورد تاكيد قرار گرفت و ويژگى هاى جغرافيايى روسيه، كه تنها يك چهارم خاك آن در اروپا قرار گرفته مبناى ضرورت توجه به شرق واقع شد. «اوراسياگرايان» برخلاف «اروآتلانتيك»-گراها كه كوزيروف چهره شاخص آنان بود، در پى تقويت روابط با كشورهاى آسيايى، خاورميانه و جهان اسلام برآمدند. حضور بيش از ۲۵ ميليون روسى خارج از روسيه و در جمهورى هاى سابق اتحاد شوروى از ديدگاه آنان اهميت تحول در سياست خارجى غربگراى روسيه را روشن مى ساخت. «اوراسياگرايان جديد» خواستار توجه به موقعيت ژئوپولتيكى روسيه بودند. آنان جهان اسلام را اهرمى مناسب در تنظيم روابط با غرب مى دانستند. از ديدگاه آنان روسيه نه به شرق و نه به غرب تعلق نداشت، بلكه هويتى مستقل و متمايز از ديگران بود كه بايد در پى احياى آن مى كوشيد. در اين چارچوب روابط با خاورميانه و جهان اسلام اهميت مى يافت.

چهره برجسته «اوراسياگرايان جديد» يوگنى پريماكوف وزير امور خارجه و سپس نخست وزير سابق روسيه بود. او كه از متخصصان جهان اسلام و به ويژه كشورهاى عربى و دوست نزديك صدام حسين بود، خواستار دگرگونى در سياست خارجى روسيه و اولويت هاى آن بود. به اين ترتيب نوعى «رمانتيك گرايى» در سياست خارجى روسيه كه پس از فروپاشى اتحاد شوروى (پيش از آن از دوران يلتسين) آغاز شده بود، پايان يافت. رهبران روسيه اهميت تنظيم روابط با كشورهايى كه مى توانستند در مذاكرات با آمريكا و اروپا به كار آيند را بيشتر مورد توجه قرار دادند. 

آسياى مركزى و قفقاز
در پرتو اين دگرگونى ها اهميت جمهورى هاى سابق اتحاد شوروى ارتقا يافت. رهبران روسيه بر ضرورت توسعه روابط با اين كشورها در آسياى مركزى- قفقاز- و شرق اروپا مجدداً توجه خود را متمركز كردند. اين جمهورى ها كه «خارج نزديك» خوانده شدند، جايگاه ويژه اى در روابط خارجى روسيه پيدا كردند. به ويژه جنگ داخلى در تاجيكستان، جنگ قره باغ، جدايى طلبى در مولداوى و چچن اين حساسيت را شدت بخشيده بود. با دگرگون شدن نگرش حاكم بر سياست خارجى فدراسيون روسيه، اهميت جهان اسلام و خاورميانه، روابط با ايران نيز ارتقا يافت. نقش موثر ايران در مذاكرات صلح تاجيكستان غيرقابل چشم پوشى بود. اين همكارى مى توانست در قفقاز و آسياى مركزى، براى روسيه مزاياى گوناگون در بر داشته باشد. نقش تعيين كننده ايران به عنوان رئيس سازمان كنفرانس اسلامى نيز براى روسيه بسيار حائزاهميت بود، كه دوران رياست جمهورى آقاى خاتمى شرايط را براى توسعه روابط فراهم تر كرد. 

هر چند پس از فروپاشى اتحاد شوروى، برخى تحليلگران سعى كردند ايران را به عنوان «عامل تهديد اسلامى» در آسياى مركزى و قفقاز معرفى كنند و برخى گرايش هاى داخلى نيز به آن دامن زد، ولى به زودى روشن شد، با توجه به تركيب جمعيتى مسلمانان در اين مناطق كه بيشتر آنها اهل سنت و حنفى مذهب هستند، اساساً ظرفيتى براى انتقال مدل حكومتى جمهورى اسلامى به اين كشورها وجود ندارد. تنها جمهورى آذربايجان داراى يك اكثريت شيعه است، كه آن هم با توجه به چارچوب سياست خارجى ايران و ضديت با آمريكا و اسرائيل، عملاً در روابط قابل قبولى قرار نگرفته است. نزديكى روسيه، ايران و ارمنستان، مثلث ديگرى را در قفقاز بدون نزديك ساختن شيعيان ايران و جمهورى آذربايجان به وجود آورده كه در جاى خود تامل بسيارى مى طلبد.

اشغال حدود يك پنجم از خاك آذربايجان توسط ارامنه كه با حمايت آشكار دولت ارمنستان به جنگ تمام عيار ميان ارامنه و آذرى ها در قفقاز جنوبى تبديل شد، با گسترش نفوذ قدرت هاى فرامنطقه اى، اروپا و آمريكا همراه بوده است. ايران البته سعى كرد بدون هماهنگى با روسيه، به اقدامات ميانجى گرانه در قفقاز مبادرت كند. و حضور نمايندگان آذرى و ارمنى در تهران و توافق آنان، با حمله شديدى از سوى ارمنستان و اشغال بخش هاى جديدى از خاك آذربايجان همراه شد. دولت روسيه مداخله آشكارى را در هر دو كشور براى تاثيرگذاردن بر اين مناقشه دنبال كرده است. اين حوادث هشدارى براى ايران بود، تا بدون هماهنگى، روسيه به اقدام در عرصه «خارج نزديك» نپردازد و جمهورى اسلامى ايران نيز آن را به خوبى دريافت. نقش ايران در قبال مسائل قفقاز چه در قره باغ و چه در چچن با خويشتندارى بسيار همراه بوده، كه براى روسيه بسيار ارزشمند بوده است. گسترش همكارى هاى نظامى، دفاعى و امنيتى پاسخ اين خويشتندارى بوده است.

تقويت نگرش «اوراسياگرايانه جديد» سبب برجسته شدن اهميت ايران در سياست خارجى روسيه شد. روزنامه سيردينا در بهار ۱۳۷۴ در مورد اهميت همكارى با ايران طى مقاله اى ابعاد گوناگون منافع آن را برشمرد. به نوشته نويسنده اين مقاله اهميت ايران براى روسيه و همكارى هاى آن در قفقاز و آسياى مركزى حتى از همكارى هاى هسته اى كه تازه در حال آغاز شدن بود، بيشتر است. در اين مقاله براساس نگرش كاملاً يادآور كليشه هاى دوران جنگ سرد، كمك به ايران براى تضعيف موقعيت آمريكا و حتى اروپا، به نفع روسيه برآورد شده بود.

در سفر آقاى دكتر ولايتى وزير امور خارجه وقت ايران به روسيه نيز روابط دو كشور پس از توافق همكارى هاى هسته اى، در بهترين وضعيت در دوران معاصر خوانده شده بود. به اين ترتيب از نيمه دهه ۱۳۷۰/ ۱۹۹۰ روابط ايران و روسيه با دگرگونى در سياست خارجى اين كشور در مسير ارتقا قرار گرفت. گسترش عملگرايى در سياست خارجى ايران نيز شرايط لازم را مهياتر ساخت. هر چند مقامات ايرانى در مورد جنگ چچن اهميت يافتن راه هاى مسالمت آميز براى پايان به آن را مطرح مى كردند ولى به هر حال همان گونه كه روسيه مى خواست، مقامات ايرانى مسئله جدايى طلبى چچن و سركوب خونين آن را «مسئله داخلى» روسيه خواندند. عدم حمايت موثر از مسلمانان چچن نفوذ مردم گرايى در سياست خارجى ايران را آشكار مى ساخت.
همجوارى ايران و روسيه با آسياى مركزى و قفقاز و اثرپذيرى هر دو از تحولات داخلى اين كشورها، زمينه را براى نزديكى فزاينده دو كشور هموار ساخت. در پرتو تحولات داخلى اين جمهورى ها كه نگرانى نفوذ فزاينده بيگانگان (قدرت هاى منطقه اى و فرامنطقه اى) را روشن مى كرد، و توانايى هاى ايران براى تاثير بر تحولات اين منطقه، زمينه همكارى هاى دو كشور نيز بهبود يافت. جغرافياى اين كشورها كه آنها را در خشكى محصور كرده، با تلاش پيگير آنان براى دستيابى به مسيرهاى مناسب به بازارهاى جهانى همراه بوده است. اين عامل به نوبه خود شرايط را براى رقابت ايران و روسيه در ارائه دسترسى هاى مناسب به اين كشورها تقويت كرد.
ولى تقويت مسير دسترسى هاى شرقى- غربى، آسيايى- اروپايى با توجه به جايگاه جغرافيايى ايران به نوبه خود سبب تضعيف ابعاد رقابتى ايران و روسيه شده، به ويژه آنكه ملاحظات سياسى- امنيتى در سياست خارجى هر دو كشور در تنظيم اين روابط بسيار اثرگذار بوده است. هر دو كشور در پيشبرد پروژه كريدور شمال و جنوب همكارى موثر را دنبال كرده اند. براى جمهورى هاى آسياى مركزى و قفقاز (غير از گرجستان) خروج از انسداد جغرافيايى بسيار اهميت دارد و پروژه هايى كه در اين مسير به آنان يارى رساند مورد توجه جدى قرار دارد. رهبران روسيه كه از پيگيرى سياست غربگرايى نتايج مثبتى ملاحظه نكردند، به ويژه در پاسخ به فشارهاى ملى گرايان چپ و راست، بهره گيرى از ظرفيت هاى سياسى- امنيتى در شرق را جست وجو كرده اند. تنظيم روابط با كشورهاى اسلامى، با گسترش روابط با چين و هند توام شده است. اين تحولات بيانى از حاكميت نگرش جغرافيايى، تاريخى و فرهنگى ويژه اى در روسيه است كه به نام «اوراسياگرايى» مشهور شده است.
يكى از عوامل مهم نزديكى ايران و روسيه در آسياى مركزى و قفقاز، گسترش بنيادگرايى اسلامى تحت تاثير انديشه هاى طالبانى است كه با حاكميت آنها در افغانستان شدت نگران كننده اى يافت.

طالبان گرايى كه زمينه هاى رشد خود را از فقر، ركود، فساد موجود در نظام هاى سياسى پس از فروپاشى اتحاد شوروى مى گيرد، به تهديدى جدى عليه ثبات و امنيت در منطقه تبديل شد، كه نزديكى ايران و روسيه را تقويت كرد. فروپاشى نظام هاى مستقر در اين جمهورى ها دغدغه ديگرى بوده كه هر دو كشور به آن توجه كرده اند. شكل گيرى انقلاب رنگى كه گسترش آن در آذربايجان متوقف شد، زمينه ها و ابعاد تاثيرگذار و فرآيندهاى دموكراتيك داخلى و نفوذهاى خارجى را روشن تر ساخته است.۱تشكيل پيمان شانگهاى كه با ابتكار چين و روسيه از سال ۱۳۷۶ در مسير ارتقا قرار گرفت اقدامى براى مقابله با تهديدات امنيتى در آسياى مركزى بود كه در سال ۱۳۸۴ ايران و هند و پاكستان نيز به عنوان ناظر به آن اضافه شدند. هر چند ايران به عنوان كانون تروريسم از سوى آمريكا همواره مورد حمله قرار گرفته، ولى سياست هاى منطقه اى آن به خوبى نشان دهنده اهميت تقويت صلح و ثبات از سوى ايران است كه در دوران رياست جمهورى خاتمى ابعادى گسترده و نافذ يافت. به اين ترتيب پيوندهاى مشتركى در عرصه هاى سياسى _ امنيتى روند نزديكى ايران و روسيه را تداوم بخشيده است. مسئله گسترش ناتو به سوى شرق كه به عنوان دغدغه اى مهم براى رهبران روسيه با دقت مورد توجه قرار گرفته، ضرورت تقويت همكارى هاى دفاعى _ نظامى در آسيا را با بهره گيرى از زمينه هاى تعارض براى روسيه برجسته ساخته است. براى ايران نيز در شرايط تقابل مستمر با آمريكا، روسيه نقطه اتكايى قابل اطمينان تلقى شده كه به طور روزافزون در اين چارچوب به ايفاى نقش پرداخته، تا بدانجا كه براى برخى از مسئولان كشور وظيفه دفاع از منافع ايران را عهده دار شده است. تحليل روابط دو كشور در خصوص مسائل مربوط به برنامه هسته اى ايران در اين محتوا بهتر قابل درك است.

مسائل درياى خزر
پس از استقلال كشورهاى حاشيه درياى خزر كه تعداد كشورهاى ساحلى به ۵ كشور تبديل شد، روابط ايران و روسيه تحت تاثير ادعاهاى جديد قرار گرفت. در دوران اتحاد شوروى قراردادهاى ۱۹۲۱ و ،۱۹۴۱ روابط ايران و اين كشور را در خصوص بهره بردارى از درياى مازندران روشن كرده بود و پس از فروپاشى كشورهاى ساحلى متعهد شده بودند به قراردادهاى دوران اتحاد، تا انعقاد قراردادى جديد پايبند باشند. ولى دولت هاى آذربايجان و قزاقستان به زودى تلاش كردند با شركت هاى خارجى در مورد بهره بردارى از نفت از درياچه قراردادهاى گوناگون را منعقد سازند. قرارداد دولت قزاقستان با كمپانى آمريكايى شورون در حوزه نفتى تنگيز، و دولت آذربايجان با كنسرسيوم شركت هاى نفتى در باكو از اين شمار است.

شركت هاى نفتى بين المللى نيز در روند اغراق آميز، منابع نفتى درياى خزر را تا ۲۰۰ ميليارد بشكه برآورد كردند، تا حمايت سياسى لازم كشورهاى غربى را تامين كنند. آمريكا پس از فروپاشى اتحاد شوروى به بازيگرى فعال و موثر در اين منطقه تبديل شد تا «مهار» ايران و روسيه را به طور همزمان انجام دهد. روسيه همراه با ايران مدتى بر حقانيت و مشروعيت قراردادهاى قبل از فروپاشى تاكيد داشت و از رژيم مشاع براى درياچه و منابع آن حمايت مى كرد، ولى از سال ۱۳۷۷ قرارداد تقسيم حوزه شمالى را با قزاقستان بست و سپس در سال ۱۳۸۰ با آذربايجان در مورد تقسيم سواحل خود به توافق رسيدند. روسيه از آن پس رژيم دوگانه اى را دنبال كرد. مشاع در سطح، تقسيم در زير بستر. مخالفت هاى جمهورى اسلامى ايران نيز راه به جايى نبرد. روسيه اطمينان داشت در شرايط موجود سياست خارجى ايران و تعارض با آمريكا، برگ برنده را به تنهايى دراختيار دارد.
آذربايجان و قزاقستان مدتى از ايده دريا بودن خزر نيز دفاع مى كردند، تا بتوانند براى استفاده از كانال ولگا _ دن و ولگا _ بالستيك شرايط لازم را مهيا سازند. فدراسيون روسيه به شدت با ايده دريا بودن خزر مخالفت كرده، زيرا در اين صورت مفاد كنوانسيون ۱۹۸۲ حقوق درياها براى آن اطلاق مى گردد و مناطق مشخصى را براى منافع و بهره مندى هر يك از كشورهاى منطقه انحصارى اقتصادى آنها مشخص مى سازد. روسيه در پى بهره گيرى از اهرم هاى نفوذ خود بر روند شكل گيرى رژيم حقوقى جديد اين درياچه بوده است ايران نيز ضمن مخالفت با توافق هاى تقسيم درياچه توسط كشورهاى آذربايجان _ روسيه- قزاقستان همواره بر سهم ۲۰ درصدى خود تاكيد كرده است، بدون آنكه ابزارهاى ديپلماتيك لازم براى تحقق آن را فراهم آورده باشد.

واقعيت اين است كه در سياست خارجى ايران هيچ گاه اين مناطق (اوراسياى مركزى _ روسيه) داراى اولويت لازم نبوده اند. حوزه تمدن ايرانى _ اسلامى در شمال شرقى و شمال غربى ايران فاقد توجه لازم در فرآيند تصميم گيرى و سياستگزارى خارجى ايران بوده است. لذا در طول ۱۵ سال پس از فروپاشى، ظرفيت هاى لازم براى توسعه روابط سودمند ايجاد نشد، تا در مذاكرات مرتبط با رژيم حقوقى درياى خزر از آن استفاده شود. اساساً اين منطقه به رغم سياست نگاه به شرق از ابعاد اقتصادى _ اجتماعى مورد غفلت كامل قرار داشته است. نگاه حاكم به مسائل اين منطقه همواره تحت تاثير ملاحظات سياسى _ امنيتى _ نظامى قرار داشته است.

به هر حال در عشق آباد كه پس از «محور شرارت» خوانده شدن ايران از سوى جورج بوش، رهبران كشورهاى منطقه گردهم آمدند (خرداد ۱۳۸۱) اختلاف نظرها بيش از آن بود كه بيانيه مشترك قابل توجهى صادر شود. برگزارى اين اجلاس در آن شرايط نشان مى داد، رهبران كشورهاى ساحلى در پى بهره بردارى از تضعيف جايگاه منطقه اى ايران در پى حملات شديداللحن دولت آمريكا برآمده بودند.
مذاكرات عشق آباد نشان داد، مواضع ايران در كسب منافع مشروع خود جدى و اصولى است. به هر حال تحت تاثير فشارهاى مجلس ششم كنوانسيون حفظ محيط زيست درياى خزر به عنوان يك اقدام حداقلى براى حفظ محيط زيست استثنايى اين درياچه به تصويب كشورهاى ساحلى و نهادهاى بين المللى ذيربط رسيد. اين امر ناشى از ضرورت توجه به روند تخريب فزاينده محيط زيست اين درياچه و آثار خسارت بار آن براى مردم كشورهاى منطقه، به ويژه نسل هاى آينده است.

مذاكرات درياى مازندران و نحوه تقسيم منافع در آن حتى پس از شكل گيرى نوعى رژيم دوگانه به نتيجه نهايى نرسيده، زيرا گذشته از عدم موافقت ايران، كشورهاى امضاكننده قراردادهاى تقسيم در مورد ماهيت اين امر دچار اختلاف نظر جدى شدند. مسائل حاكميتى سبب شد آنها تفاسير گوناگونى را در اين زمينه مطرح كنند. از نظر روسيه اين تقسيم فقط تكنيكى و فاقد جنبه هاى حاكميتى بود، ولى آذربايجان و قزاقستان نظر ديگرى داشتند. به هر حال اقدام روسيه با برگزارى مانور نظامى نشان داد كه روس ها در صورت لزوم از ابزار سنتى ديپلماسى بهره خواهند گرفت. هر چند اين اقدام در پاسخ به تهديدات ناشى از تروريسم و قاچاق خاويار معرفى شده بود، ولى روشن بود كه پوتين رئيس جمهورى روسيه در پى تثبيت موقعيت برتر خود در درياى خزر با بهره گيرى از همه اهرم هاى قدرت روسيه است.
به رغم اينكه ايران تنها و بهترين مسير دسترسى به آب هاى آزاد جهان را از جنوب براى انتقال انرژى از اين منطقه و پيرامون آن ارائه مى كند، به دليل تخاصم با آمريكا از اين مزيت نتوانسته به خوبى بهره گيرد. بدون ترديد ميان مسيرهاى انتقال انرژى از اين حوزه و روند شكل گيرى رژيم حقوقى جديد درياى خزر ارتباط مستقيم و تنگاتنگى وجود داشته كه ايران از آن بهره گرفته است.

همكارى هاى هسته اى
در شرايطى كه كشورهاى غربى حاضر به كمك به ايران براى اتمام پروژه نيروگاه بوشهر نشدند، روسيه با قراردادى بيش از ۷ ميليارد دلار اين همكارى را از سال ۱۳۷۴ آغاز كرد. اين همكارى به رغم اعتراض ها و پيگيرى هاى آمريكا و اسرائيل به نمادى براى استقلال عمل در سياست خارجى روسيه تبديل شده است. آمريكا همواره برنامه هسته اى ايران را در مسير دستيابى به سلاح هسته اى برآورد كرده، درحالى كه مقامات روسيه با استناد به بررسى هاى آژانس بين المللى انرژى هسته اى IAEA از برنامه هاى ايران آن را صلح آميز و فاقد تهديد تلقى كرده اند. در چارچوب گزارش هاى اوراسياگرايى جديد اين همكارى براى روسيه تنها جاذبه اقتصادى نداشت، بلكه ابعاد سياسى- امنيتى آن بسيار مهم بوده است. بهره مندى فنى نيز قابل چشم پوشى نيست، براى روسيه كه فاجعه انفجار در نيروگاه هسته اى چرنوبيل را در سال ۱۳۶۵ ثبت كرده، دسترسى به تضمين هاى امنيتى جهانى از طريق همكارى با آژانس بين المللى انرژى هسته اى IAEA بسيار سودمند بوده است.
در جريان شكل گيرى اين همكارى مخالفت هاى جدى در داخل روسيه شكل گرفت. ولى هواداران آن بر ضرورت اين همكارى و پايبندى ايران به نظارت ها و قواعد آژانس بين المللى انرژى هسته اى استناد كرده اند. براى روسيه به هيچ وجه حركت ايران در مسير تهيه و توليد سلاح هسته اى از مسير اين همكارى ها مطرح و قابل تحمل نبوده است. اتكا به بازرسى هاى آژانس بين المللى انرژى هسته اى براى روسيه تضمين هاى لازم درخصوص جهت گيرى اين برنامه را ارائه كرده است. در برابر فشار هاى آمريكا و اسرائيل اين مسائل به طور مرتب مورد استناد قرار گرفته است. 

برنامه هاى موشكى ايران در كنار اين همكارى ها مورد حملات منظم آمريكا و اسرائيل قرار داشته است.
مقامات روسيه همواره بر دقت و نظارت كامل در زمينه همكارى هاى نظامى خود با ايران تاكيد كرده اند. در بهمن ۱۳۷۷ وزير دفاع روسيه در برابر فشار هاى غرب هرنوع همكارى براى ارتقاى سيستم هاى موشكى كشورهاى خاورميانه را رد كرد و آن را براى امنيت روسيه زيانبار خواند. پس از آن نيز همواره بر اين جهت گيرى تاكيد شده است. در اسفند ۱۳۷۸ در سفر ناتان شارانسكى وزير روس تبار تجارت و صنايع اسرائيل (از مخالفان سابق اتحاد شوروى) به مسكو مجدداً انتقال تكنولوژى موشكى روسيه به ايران مورد سرزنش قرار گرفت. حضور يك ميليون روسى در اسرائيل پيوندهاى عميقى را ميان روسيه و اسرائيل ايجاد كرده است.
ولى به هر حال سياست خارجى اوراسياگراى روسيه، توسعه روابط مستمر با ايران را الزامى اجتناب ناپذير ساخته، تا از تعارض مستمر ايران و آمريكا به نفع آن بهره بردارى شود.

پس از آزمايش موشك شهاب ۳ در تابستان ۱۳۷۷ اين بحث ها شدت و گسترش بيشترى پيدا كرد. ولى براى پوتين رئيس جمهورى فدراسيون روسيه، ايران كشورى است كه در تنظيم روابط آن با غرب از كارآمدى و تاثير بسيارى برخوردار بوده است. اساساً در طول سال هاى پس از فروپاشى، نحوه روابط مسكو با تهران همواره يكى از موضوعات در دستور كار مذاكرات رهبران روسيه و آمريكا بوده است و البته كرملين به خوبى از اين اهرم براى پيشبرد سياست هاى خود بهره برده است. روند كند اتمام نيروگاه بوشهر از سوى پيمانكاران روسى به خوبى نگرانى فزاينده از اهداف آنان در روابط با ايران را توجيه مى كند. تاكنون چندين بار تحويل اين نيروگاه و وارد شدن برق حاصله از آن به تاخير افتاده است و البته مشكلات فنى مورد اشاره قرار گرفته است.
ايگور سرگيف نخستين وزير دفاع روسيه در زمستان ۱۳۷۹ از ايران ديدن كرد. حضور او درتهران نشانه اى از عزم روسيه براى پيگيرى سياست خارجى _ دفاعى مستقل در برابر آمريكا و اروپا برآورد شد. او ايران را شريكى قابل اعتماد براى روسيه دانست كه همكارى هاى فنى و نظامى با آن بايد گسترش پيدا كند. او در تهران رسماً لغو پيمان گور _ چرنوميردين (معاون رئيس جمهورى سابق آمريكا و نخست وزير روسيه) را اعلام كرد، كه طبق آن محدوديت در ارسال سلاح هاى نظامى پيشرفته به ايران از سوى روسيه مورد موافقت اين كشور قرار گرفته بود. او سياست همكارى دو كشور براى مقابله با نفوذ ناتو در منطقه را مورد تاكيد قرار داد. براى روسيه روشن بود كه در فضاى تقابل با آمريكا كه به روابط اين كشور با اروپا نيز سرايت يافته است، روابط با روسيه براى ايران از اهميت ويژه اى برخوردار است. اين ادراك به درستى و به طور مستمر بهره مندى هاى گوناگون براى اين كشور را در پى داشته است.

پس از انتشار اطلاعات در مورد برنامه هاى هسته اى ايران از مهر ۱۳۸۱ و تخريب فضاى جهانى عليه ايران با زيرسئوال رفتن سمت گيرى غيرنظامى اين برنامه ها، فشار بر روسيه در اين زمينه، هم از داخل و هم از خارج شدت يافت. مخالفان همكارى هسته اى اوليه با ايران در داخل اين كشور بر شدت اقدامات خود افزودند. در سطح جامعه جهانى نيز تبليغات منفى عليه برنامه هاى هسته اى ايران و آثار كمك ها و همكارى هاى روسيه گسترش يافت. بازرسان آژانس بين المللى انرژى هسته اى IAEA در بهمن ۱۳۸۲ در بازديدهاى خود از كارخانجات غنى سازى اورانيوم در نطنز و توليد آب سنگين اراك شگفتى خود را از پيشرفت هاى ايران آشكار كردند.
در چارچوب مذاكرات ايران و اروپا پذيرش امضاى پروتكل الحاقى و تعليق داوطلبانه به طور موقت فشارهاى وارده بر ايران را كاهش داد. اروپا در كنار آمريكا خواستار قطع برنامه غنى سازى از سوى ايران بود. با پايان رياست جمهورى آقاى خاتمى روند فشارها شدت بيشترى يافت. اروپا همانند آمريكا با بومى شدن غنى سازى مخالفت خود را مصرانه ادامه داد و خواستار تعهد ايران در مورد عدم پيگيرى فعاليت هاى مرتبط شد. ولى دولت ايران مصرانه خواهان ادامه فعاليت هاى هسته اى خود در شرايط تشديد بى اعتمادى جهانى بود. مذاكره كنندگان ايرانى ضرورت هاى بازسازى اعتماد جهانى را كنار نهاده، خواسته هاى ادامه فعاليت هاى هسته اى را مطرح مى كردند. رئيس جمهورى ايران در مجمع عمومى سازمان ملل خواستار رفع «تبعيض نژادى هسته اى» عليه ايران شد.

ولى پاسخ سخنرانى رئيس جمهورى ايران در مجمع عمومى افزايش فشار بر ايران بود. به رغم مخالفت هاى چين و روسيه در اجلاس آژانس، قطعنامه شديداللحنى عليه ايران صادر شد. به هرحال با فشار اين دو كشور تصميم گيرى به تعويق افتاد. در نهايت در اجلاس بهمن ۱۳۸۴ شوراى حكام آژانس به دبيركل آژانس ماموريت داده شد، پرونده ايران را به شوراى امنيت ارسال كند. پاسخ ايران آغاز غنى سازى محدود بود. در اين وضعيت پيشنهاد روسيه غنى سازى در خاك اين كشور يعنى بهره گيرى بيشتر از بن بست ايجاد شده در روابط ايران با غرب بود. از اين طريق با ايجاد شرايط امن و تامين مقدمات مناسب همكارى هسته اى روسيه با ايران ادامه مى يافت و منافع گوناگون سياسى _ اقتصادى آن قطع نمى شد. به هرحال روسيه نيز همانند آمريكا و اروپا خواستار قطع غنى سازى در خاك ايران شده است. رفتار روسيه هم زمان پيگيرى براى منافع خاص آن در اين همكارى و همراهى با آمريكا و اروپا و استفاده از مزاياى آن بوده است.

روسيه به عنوان «ابرقدرت انرژى» قرن ۲۱ از اين ظرفيت در تنظيم روابط با آمريكا در شرايط پس از ۱۱ سپتامبر به خوبى استفاده كرده است. نيازهاى روسيه به سرمايه و تكنولوژى غرب تنظيم روابط با آن را به موضوعى پراهميت تبديل كرده است. همكارى با ايران در اين چارچوب معناى خود را پيدا مى كند. و اين نمادى از تقويت عملگرايى و جست وجوى منافع ملى از سوى رهبران كرملين است، كه در ايران بايد به ابعاد و پيامدهاى آن توجه شود.
بازدید از صفحه اول
ارسال به دوستان
نسخه چاپی
ذخیره
عضویت در خبرنامه
نظر شما
پرطرفدار ترین عناوین