او مدام تکرار میکرد که ما در مجلس دوم در موشکباران بودیم و در مجلس سوم هم با منافقین روبهرو شدهایم و باید آرامش خود را حفظ کنیم. در فاصلهای که تلفنها وصل بود، با مسئولان دفتر خود تماس گرفتیم. مسئول دفتر من در طبقه چهارم بود. همان طبقهای که بعدا معلوم شد تروریستها محبوس شدند. به من گفت که ما در اتاقها محبوس شده و زیر میزهای خود سنگر گرفتیم.
آفتابنیوز : فاطمه ذوالقدر در یادداشتی در روزنامه شرق نوشت: ما در صحن مشغول بررسی لوایح و دستور کار بودیم که آقای کرمپور به همراه آقای بهادری بودند که وارد صحن شدند و خبر درگیری را دادند.
همانجا برخی از نمایندگان گفتند که کار داعش است؛ اما برخی دیگر فکر میکردند که ممکن است یکی از تجمعکنندگان مقابل مجلس دست به اسلحه برده باشد؛ بااینحال در صحن صدایی شنیده نمیشد و ما از درگیری بیرون از طریق فضای مجازی خبر داشتیم. آقای پزشکیان هم تصمیم گرفته بود که برنامه صحن دنبال شود. ساعت ١٠:٣٠ یا ١١ بود که آقای لاریجانی آمد. دراینبین برای مدتی تلفنهای ما قطع شده بود. ما نگران مسئولان دفترمان هم بودیم. بااینحال از آنجا که میدانستیم مردم از رادیو صدای صحن را دریافت میکنند، نباید نگرانی را به مردم منتقل کنیم. دراینحال پدر من هم که دیگر نماینده مجلس است، مشغول آرامکردن من و تعدادی دیگر از نمایندگان شد.
او مدام تکرار میکرد که ما در مجلس دوم در موشکباران بودیم و در مجلس سوم هم با منافقین روبهرو شدهایم و باید آرامش خود را حفظ کنیم. در فاصلهای که تلفنها وصل بود، با مسئولان دفتر خود تماس گرفتیم. مسئول دفتر من در طبقه چهارم بود. همان طبقهای که بعدا معلوم شد تروریستها محبوس شدند. به من گفت که ما در اتاقها محبوس شده و زیر میزهای خود سنگر گرفتیم.
هیئترئیسه با مسئولان حفاظت از زمان شروع درگیری در ارتباط بودند. در همین حوالی بود که قرار شد از صحن خارج شویم. از درِ پشتی مجلس که به حیاط مشروطه میرسد، خارج شدیم و از ساختمان مشروطه عبور کردیم و سوار ماشین شدیم. دراینبین بار دیگر چند انفجار رخ داده بود و بههمیندلیل روند خروج نمایندگان برای مدتی متوقف شده بود. نمایندگانی که در صحن باقی مانده بودند، به اقامه نماز پرداختند. ما در حین خروج در میدان به خیل جمعیتی برخوردیم که برای آگاهی از وضعیت اعضای خانواده خود مقابل مجلس تجمع کرده بودند. ما همچنان نگران همکارانی بودیم که در صحن باقی مانده بودند و در تماس تلفنی از وضعیت آنها آگاهی پیدا کردیم. مسئولان دفتر هم تقریبا تا ساعت دو در دفاتر محبوس بودند. مسئول دفتر من میگفت زمان انفجار یکی از تروریستها احساس کردم که زیر پای ما خالی شده است.