آفتابنیوز : به گزارش روزنامه جمهوری اسلامی، این کتاب شامل 375 قطعه سند مربوط به سالهای 1330 تا 1333 یعنی سالهای قبل و بعد از کودتا میشود که برخی زوایای پنهان دخالتهای مستقیم و غیرمستقیم آمریکا در امور داخلی ایران در سطح براندازی دولت دکتر محمد مصدق را آشکار میسازد.
انتشار این اسناد 64 سال پس از کودتای 28 مرداد، بسیار ابهام برانگیز است زیرا مطابق قوانین آمریکا اسناد و مدارک محرمانه پس از 30 سال قابل انتشارند ولی در این مورد خاص، بخشهایی بیارزش و یا کم ارزش که حاوی نکته چندان مهمی نبوده اند، آن هم با تاخیر نیم قرنه به صورت محدودی منتشر شده و بارها در معرض سانسور، بازبینی و حذف کامل قرار گرفته که حتی مورد اعتراض مقامات وقت آمریکا از جمله در کنگره واقع شده است. از این دیدگاه کاملاً بعید به نظر میرسد حتی آنچه در کتاب کودتای آمریکائی 28 مرداد گنجانده شده، تمامی واقعیت و تمامی آنچه باشد که باید درباره نقش آمریکا در این کودتای ننگین گفته شود.
کودتای 28 مرداد برطبق یک طرح سازمان جاسوسی سیا موسوم به «عملیات آژاکس» به اجرا درآمد. اگرچه فرماندهی کودتا برعهده سرلشکر زاهدی بوده است ولی حافظه تاریخی کسانی که مستقیماً در جریان پرشتاب آن روزها قرار داشته اند، نشان میدهد که شاخصه اصلی و نقطه شروع شکل گیری آن کودتای ننگین، ایجاد تفرقه و گسترش دودستگی میان آحاد ملت بوده که عملاً باعث فاصله گرفتن مذهبیون از سایر طرفداران مصدق شد. در واقع رمز اصلی شکست قیام ملت در آن دوره، نقش آفرینی برخی عناصر ناآگاه و ایجاد تفرقه و دودستگی در صفوف بهم فشرده ملت بود که زمینههای ناکامی ملت و پیروزی عناصر وابسته به بیگانه را فراهم ساخت. این همان هشدار جدی و تاثیرگذار رهبر معظم انقلاب است که این روزها آحاد ملت، مسئولین و تمامی دلسوزان نظام را مرتباً درخصوص دو قطبی شدن فضای سیاسی – اجتماعی کشور و پیامدهای بدفرجام هشدار میدهند و از همه نیروها در زیر خیمه انقلاب میخواهند که از هر اقدام، تصمیم یا دیدگاهی که زمینه ساز دو قطبی شدن و ایجاد تفرقه و دودستگی در جامعه شود، جداً بپرهیزند، زیرا دو قطبی کردن جامعه اساس استراتژی دشمن است. آمریکا هنوز هم در فکر ایجاد تفرقه، دودستگی و دو قطبی کردن ایران است و سعی دارد که با تکرار همان تجربههای شوم گذشته با دو قطبی شدن در کشور، مطامع و اهداف پلید خود را دنبال کند.
بهترین دلیل برای اثبات این مطلب، اظهارات مداخله جویانه و گستاخانه «رکس تیلرسون» وزیر خارجه کنونی آمریکاست که در برابر کمیته روابط خارجی مجلس نمایندگان تصریح نمود که از عناصر داخلی در ایران که بتوانند به ما در انتقال کامل قدرت به صورت مسالمت آمیز کمک نمایند، پشتیبانی خواهیم کرد.
بیان این جملات مداخله گرانه توسط وزیر خارجه آمریکا این تلقی و تفاوت ماهوی را به مخاطبین القا میکند که اگر دستگاه دیپلماسی آمریکا پس از64 سال تردید و پرده پوشی نسبت به دخالت در امور داخلی ایران، آنهم به صورت غیرمستقیم اعتراف میکند، اکنون رئیس دستگاه دیپلماسی آمریکا به وضوح از برنامههای آینده و هدفگذاری برای براندازی نظام جمهوری اسلامی وقیحانه سخن میگوید و امیدوار است با ایجاد تفرقه و بدبینی در جامعه و دامن زدن به فضای تقابل میان طیفها و گروههای مختلف سیاسی، اوضاع را برای تحقق اهداف پلید خود مهیا کند.
خوشبختانه تیلرسون با این سخنان ناشیانه، دست خود را رو کرد و نشان داد که در آرزوی ایجاد یک فضای دو قطبی در ایران است. بیان این مطلب که واشنگتن در فکر تغییر نظام با توسل به کسانی داخل کشور است، به ویژه به فاصله کوتاهی پس از انتخاب مجدد رئیسجمهور نشان میدهد که روند انتخابات ایران و نتایج آن، به کلی برای آمریکا و برنامههایش مایوسکننده بوده و مشخصاً دارودسته ترامپ از یکپارچگی آحاد ملت و حضور حماسی 42 میلیونی آنها در پای صندوقهای رای به کلی ناامید شده و در فکر دیگری است. نتیجه این میشود که افراد مورد نظر تیلرسون و ترامپ، قطعاً در خارج از خیمه انقلاب و نظام هستند که دشمن به آنها امید بسته و آرزو دارد به کمک آنها کاری از پیش ببرد. آشکار است که ترامپ و دارودستهاش این آرزو را همانند اسلافش به گور میبرد ولی این بار با رسوائی افزونتری در مقیاس جهانی، دچار انزوا شده و هیچ کشور مستقلی حاضر نیست همدست سیاستهای رسوا و عربده جوئیهای آمریکای ترامپ شود.
جنجال روزافزون در منطقه و فرامنطقه پس از تشکیل اجلاس نمایشی ریاض، به خوبی گواه آنست که نزدیکترین متحدین آمریکا و آل سعود هم حاضر به پذیرش این ننگ بزرگ و همدستی شرارت آمیز با ریاض نیستند و از جنایات ائتلافهای خونبار در منطقه اعلام برائت میکنند.
کاملاً روشن نیست که ترامپ با آن همه رسوائی و فریبکاری حتی در صحنه داخلی، آیا هنوز هم میتواند بر مسند قدرت باقی بماند؟ اما سرنوشت وی هرچه باشد، در یک نکته تردیدی نیست و آن اینکه سیاستهای ابلهانه واشنگتن در قبال ایران، کمترین شانس موفقیتی ندارد و مقامات آمریکا قبل از هر تصمیم و اقدامی لازم است تاریخ را به درستی مطالعه کنند و از سرنوشت اسلاف خود عبرت بگیرند.