آفتابنیوز : اين كه چه هدفي داريد و چگونه مي خواهيد به آن برسيد؟ خود داستان ديگري را در پي خواهد داشت. در اين مقاله به شكل گذرا، دورنماي اهداف و آرزوهاي افراد را به تماشا مي نشينيم چون آرزوهاي افراد گاهي غايت هدف آنان است. بسياري هستند كه به آرزوهاي خود دست نمي يابند ولي حداقل كاري كه مي كنند آن است كه از راه بازنمي گردند. براي آنها مهم تلاش و همت مردانه است.
اگر بخواهيم انسان ها را به دو دسته تقسيم كنيم، يك دسته با انسان هاي داراي هدف و دسته ديگر را انسان هاي بدون هدف بناميم، ولي واقعيت آن است كه در كاوش هاي بعدي انگاره اي اين چنين نمي تواند به يقين برسد. چون در علم جامعه شناسي و روانشناسي انسان ها اساساً از حركت و مسير فيزيكي و فكري برخوردارند، حتي بدوي ترين انسان ها هنگامي كه حركت مي كنند و به سويي رهنمون مي شوند، در حقيقت از هدفي برخوردار هستند، يعني كليت هدف هيچ گاه مورد ترديد قرار نمي گيرد، بلكه نوعيت آن مورد بحث واقع مي شود، چون چگونگي و چرايي آن در مباحثات و تحقيقات لحاظ مي شود، وگرنه انساني كه به شعور نسبي مي رسد و قدرت فكر، انتخاب، حركت و برآورد كردن را به دست مي آورد نمي تواند در تقسيم بندي آماري جزو كساني قرار گيرد كه داراي هدف نيستند، بلكه هدف هاي آنها مي تواند شكلي گذرا، آني، ساده و يا سطحي به خود بگيرد كه در نگاه عاقلان و هدفمندان جدي و واقعي و گاهي سبك جلوه مي كند. فرض كنيد كسي در مقطعي در حال درس خواندن است و هدف آن كسب درجه دكترا و يا بالاتر است، با كسي كه در صحرايي به دنبال چشمه اي براي سيراب كردن خود است، آيا هر دو داراي هدفي سخت، قابل احترام و مهم نيستند؟ و يا كسي بخواهد در نيمه هاي شب پشه مزاحمي را بكشد آيا او فاقد هدف است؟ و هدف او با دو فرد فوق الذكر تفاوت دارد و خنده دار مي نمايد؟ يقيناً هر سه فرد از هدف خود دفاع خواهند كرد و آن را مستدل و منطقي مي دانند. هدف در حقيقت رسيدن به نوعي آرامش و خواست قلبي است كه اين خواست و آرامش گاه براي لحظات و دقايقي مورد نظر است و گاه رسيدن به آن سخت است ولي پايه هاي خوشبختي و آسايش را براي زمان طولاني پي ريزي مي كند.
اما افرادي كه داراي اهداف درازمدت هستند يقينا بايد راهكارهاي جدي، منظم و با برنامه ريزي دقيق را درنظر بگيرند تا به آن دسترسي پيدا كنند، اساساً رسيدن به آرزوهاي بزرگ، كارهاي سخت مصائب بيشتري را طلب مي كند. يك ورزشكار براي آن كه به وضعيت مطلوب جسمي برسد تا بتواند در مسابقه اي مقامي را كسب كند، نمي تواند با اراده كردن صرف به نتيجه برسد بلكه بايد روزهاي فراوان و حتي ماه ها و سال ها تمرين كند و بدن خود را به سرحد آمادگي كامل برساند تا بتواند در يك مسابقه اي جدي چشم به مقام هاي شايسته داشته باشد. رسيدن به هدف هيچ گاه يك شبه ميسر نمي شود، بايد به سختي هاي زيادي تن داد، خستگي هاي فراوان را تحمل كرد تا به نتيجه شايسته دست يافت.
اگر ما زندگي افرادي را كه امروزه جزو برجستگان تاريخ يك ملت در حوزه هاي فرهنگي، سياسي، ديني، ادبي و علمي هستند به دقت مطالعه كنيم درخواهيم يافت كه هيچ كدام از اين شخصيت ها يك شبه به كمال مطلوب دست نيافتند بلكه روزها و شب هاي زيادي را در بي خوابي و گرفتاري هاي مداوم سر كردند تا به چنان پيروزي ها و موفقيت هايي دست يافتند. در فرهنگ ما ايرانيان هم به اين مهم بارها اشاره شده است و رسيدن به موفقيت و هدف نهايي را مستلزم رنج بي شمار دانستند: نابرده رنج گنج ميسر نمي شود/ مزد آن گرفت جان برادر كه كار كرد. هدف انسان ها براي به دست آوردن مزد همان آرامش خواهي و كمال طلبي است، چون اگر افراد در پي آسايش روحي و جسمي خود نباشند، ادامه زندگي براي آنان ميسر و ممكن نيست و اصلاً دليلي براي زندگي كردن نخواهند داشت.
براي رسيدن به يك هدف مهم افراد بايد از برنامه هاي كوتاه مدت، ميان مدت و بلندمدت و روش هاي منظم و قانونمند بهره بگيرند چون در غير اين صورت نمي توانند به اهداف خود دست يابند.
داشتن برنامه و طرح و ايده مناسب براي آينده در حقيقت پي ريزي بنيان هاي اهداف افراد است. زندگي مثل هر مؤلفه اي سازوكارهايي دارد كه بدون توجه به آن نمي توان در كارهاي خود موفق شد. زندگي جريان مداوم و مستمري است كه فقط در قالب افكار انساني معنا مي يابد.
شايد در نگاه معمولي حيات جانداران ديگر را بتوان به نوعي زندگي محسوب كرد اما بسياري از حيوانات براساس غريزه به حيات خود ادامه مي دهند.
فقط انسان است كه غريزه بخش جنبي حيات او را تشكيل مي دهد، زيرا بخش اصلي و مهم حيات آدمي هدفمند بودن و براي آرمان و ايده آلي زيستن است. اين ايده آل هاست كه به اشخاص هويت و شخصيت مي دهد و سبب رشد و بالندگي انديشگي آنان مي شود. در چنين وضعيتي است كه «هدف» و داشتن دورنمايي بايسته و شايسته معنا مي يابد و افراد ملزم مي شوند كه در مثلث سه گانه برنامه كوتاه، ميان و بلندمدت قرار بگيرند و آنجا هدف را تعريف كنند.
كسي كه با هدف زندگي مي كند و هدفش را مي شناسد بسيار موفق تر از كسي است كه هدف را نمي شناسد يا هدف فراواني دارد ولي به هيچ كدام دست نمي يابد.
از ديدگاه بزرگان علم و انديشه اصولا افراد بايد يك هدف مشخص داشته باشند تا به نتيجه برسند و بعد براي رسيدن به آرزوها و اهداف ديگر تلاش كنند. يعني بايد پله ها را شناخت و آرام آرام از پله ها گذر كرد وگرنه نمي توان با يك پرش و جهش چندين پله را همزمان پيمود.
هدف مانند يافتن رقم مجهول در معادلات حسابداري است. براي آن كه رقم را كه در نگاه اول مجهول مي نمايد پيدا كنيم مجبوريم بسياري از حساب ها و كتاب ها را رديف كنيم تا به رقمي كه اول سخت و حتي مجهول بود دست پيدا كنيم، هدف هم چنين وضعيتي دارد. شايد خيلي از ماها بدانيم كه براي چه كار فعاليت و تلاش مي كنيم ولي اصلا نمي توانيم به آن دست يابيم.
اين به خاطر آن است كه راه ها را نمي شناسيم بايد راه رسيدن به هدف را به شكل اصولي و درست آن طي كرد وگرنه بسياري از افرادي كه در نيمه راه برمي گردند و شكست مي خورند در حقيقت راه را اشتباهي آمدند و دچار سرافكندگي شدند.
اساساً كساني كه نسبت به هدف خود ايمان محكم ندارند گاه در نيمه راه با ديدن مشكلات، شكيبايي خود را از دست مي دهند درواقع ناشكيبايي نشانه بي ايماني به هدف و يا اعتقاد نداشتن به آن است. در علم جامعه شناسي گروه ها و طبقات اجتماعي گاه براساس خواست ها، نيات و آرزوها طبقه بندي مي شوند، يعني هر گروه براساس «آن چيزي كه به دست خواهد آورد» شناخته مي شوند و آن را مي توان «هدف» ناميد. گروه هاي هدفمند در كارهاي خود از قانونمندي بيشتري برخوردارند و زودتر به نتيجه مي رسند، اما گروه هايي كه هدف مشخص و ثابت ندارند معمولا در لايه هاي جامعه بيشتر تحت فشار هستند.
هيچ فرد يا گروهي نمي تواند بدون هدف باشد بلكه بيشتر شكل و انگاره ها با هم متفاوت هستند ولي غايت همه يكي است.
بسياري از كارشناسان علوم تربيتي معتقدند براي آن كه افراد را به زندگي اميدوار ساخت اولين چيز كشف آرزوها و آمال انسان است، شايد آرزوهايشان دست نيافتني باشد اما ترغيب آنان به حركت به سوي خواسته ها و اهدافشان سبب مي شود كه اين افراد معناي جديدي از زندگي به دست بياورند.
فعاليت و تلاش مداوم براي رسيدن به اهداف خود از عوامل مهم اميدواري و عشق به زندگي محسوب مي شود شكي نيست كه رسيدن به هدف خود موجد عشق و علاقه است.
در دسته بندي هاي ديدگاه ها و حتي باورهاي مردم نقش ويژه اي دارد. شايد بتوان براي برخي هدف را تعريف و مشخص كرد ولي كمتر افرادي هستند كه براساس تعريف ديگران اهداف خود را تعيين كنند. ولي چيزي كه مهم است انساني بودن هدف است هيچ فرد عاقلي نيست كه اهداف افراد شرور را آرماني و ايده آل بداند، بلكه منظور هدفي است كه انسان ها براي بهتر شدن زندگي خود انتخاب مي كنند.
در رسيدن به هدف پشتكار و تلاش نقش مهمي دارد. داشتن انديشه و طرح هاي خوب به تنهايي كارساز نيست و يا داشتن نبوغ صرف نمي تواند آدمي را به هدف برساند.
جمله معروفي از اديسون است كه گفته بود آنچه كه سبب موفقيت من شد 99 درصد تلاش و يك درصد نبوغ بود.
به هر حال در پايان مي توان چنين نتيجه گيري كرد كه افرادي كه در جامعه و زندگي فردي خود داراي هدف اند و آن را به نيكويي مي شناسند موفق تر هستند، زيرا «هدف» افراد را ترغيب مي كند تا مشكلات زيادي را به جان بخرند و در كشاكش دهر آبديده تر شوند. برعكس كساني كه از اهداف واقعي خود بي خبر هستند يا از واقعيت هاي خود و توانايي هاي خود آگاهي ندارند در رسيدن به موفقيت با مشكل مواجه خواهند شد.
افراد بايد براي زندگي كردن و فرداي خود برنامه ريزي درست و مدوني داشته باشند تا بتوانند راحت تر به كمال خود دست يابند زيرا كه هدف زندگي را نيكوتر و ايده آل تر مي كند.