آفتابنیوز : ما حركتى را به اميد دستيابى به خود شكوفايى، با وحدت و همدلانه اغاز كرديم و در اين مجال به برخى از نظرات خوانندگان محترم اشاره مينماييم.
به بالاى كوه رفتم و سرگذشتم را روى سنگ نوشتم. باشد كه هر رهگذرى بخواند و بداند چه بر من گذشت و....
بدينگونه حركت اغاز شد.
به پاى صحبت خوانندگان نشستيم و در اين گفتگوها پى برديم كه هر يك حركت را چگونه مسيرى يافتند.
در اين ميان اكثريت خوانندگان براينكه " شهامت نوشتن و به اشتراك گذاشتن" مهمترين نكته ايست كه در اين راه جلب نظر ميكند اتفاق نظر داشتند .
داستان پنجره با سبك نوشتارى خاص خود خواننده را وارد فضاهاى عاطفى ، تربيتى، اخلاقى ميكند كه در عين حال حس نوستالژى لطيفى را به دنبال دارد.
داستان لارين با قلم زيباى نويسنده ، تابوشكنى مسائل اجتماعى را در بر دارد كه خود قدمى بزرگ در اين راه مي باشد .
يا در داستان قهوه سوخته كه به استناد نظر خوانندگان قلم روان نويسنده بسيارى را به همزادپندارى واميدارد و شكواييه اى بسيار تلخ ميباشد .
توانمندى يك زن و يك مادر قوى و فداكار را در داستان پل مشاهده ميكنيم. او به بهترين نحو روايتگر نابسامانيهاى زمان جنگ است.
در داستان تبعيض كه درد مشترك بسيارى از مردمان ماست، يك ويژكى بيش از همه جلب توجه ميكند و ان همزادپندارى است.
قلم روان و ساده داستان شانس پيامى روشن را كه بيانگر نقش پر رنگ اميد در زندگى است به تحرير در مى اورد.
با طنز تلخ و شيرين تلفن واقعيت الزايمر خودنمايى ميكند.
و بالاخره در سفرنامه، با دخترى كه به قرن ما تعلق نداشت مواجه مي شويم كه سرگذشت او در صفحات گذشته تاريخ رقم خورده بود. او با شجاعت و شهامت سفرى را رقم ميزند كه تصويرگر اخلاقيات حاكم بر زمان خويش است.
تا رويش فصلى ديگر با ما همراه شويد. در انتظار داستانهاى ارزشمند شما مخاطبين گرامى هستيم.