کد خبر: ۴۷۰۹
تاریخ انتشار : ۲۵ ارديبهشت ۱۳۸۴ - ۱۴:۱۰
مصاحبه با فرانسیس فوکویاما

آیا لیبرالیسم در نبرد با اسلام رادیکال است؟

آفتاب‌‌نیوز :

به گفته بسیاری فاجعه یازده سپتامبر وضعیت جهان را یک شبه تغییر داد. شما چند سال پیش در کتابی تحت عنوان "پایان تاریخ و آخرین مرد" نظام سرمایه داری لیبرال دمکراسی را آخرین مرحله تاریخ خواندید. آیا لیبرالیسم در نبرد با اسلام رادیکال می باشد؟ 
من فکر می کنم ما اکنون در دوره دشواری بسر می بریم. گسترش دمکراسی و عقاید لیبرال که در دهه نود به اوج خود رسید، اکنون در بسیاری از مناطق دنیا مورد حمله قرار گرفته است. اسلام رادیکال تنها یکی از این موارد است. گرایش دمکراتیک که در دهه گذشته در روسیه و آمریکای لاتین از قوت زیادی برخوردار بودند، هم اکنون در حال عقب نشینی هستند. اما با وجود همه این مشکلات نظریه من همچنان پابرجاست و آن این است که اگر شما می خواهید یک جامعه مدرن داشته باشید راهی جز اقتصاد بازار آزاد و نظام سیاسی دمکراتیک ندارید. اسلام نماینده تمدن بسیار جذابی نیست که مردم دنیای توسعه یافته مشتاق آن باشند. هیچ کس نمی خواهد در افغانستان تحت لوای طالبان و یا عربستان سعودی زندگی کند. نه روسها، نه آمریکائیها و نه ژاپنی ها تمایلی به این نوع زندگی دارند. . به گمان من چالش اسلام از دو جهت باید جدی گرفته شود. به بیان دیگر اسلام رادیکال از دو جهت قدرتمند است: یکی سلاح های کشتار جمعی می باشد که بوسیله آن حتی یک گروه سیاسی نه چندان مهم می تواند صدمات زیادی به قدرت های بزرگ وارد آورد. مسئله دوم اقلیت های مسلمان در روسیه، اروپا و آمریکا می باشد که دشواری های زیادی در مقایسه با سایر اقلیت ها برای انطباق با محیط خود دارند. اینها دو چالش جدی هستند اما من فکر می کنم که نهایتا جوامع لیبرال پابرجاترین هستند. این روزها ما در جوامع چند فرهنگی زندگی می کنیم و روند جهانی شدن نیز به نوبه خود به این خصلت چند فرهنگی دامن می زند. بنظر نمی رسد این گروه ها برای زندگی در صلح راه دیگری جز ایجاد یک جامعه لیبرال مبتنی بر تساهل و مدارا داشته باشند.

یک تئوری بسیار رایج در برخی نقاط دنیا وجود دارد که دمکراسی و جوامع لیبرال را غیرانسانی معرفی می کند. طرفداران این نظریه به نرخ پائین زاد و ولد در کشورهای صنعتی، شیوع ایدز و مواد مخدر و نیز مسائل مربوط به همچنس بازان در دنیای توسعه یافته اشاره می کنند. کشورهای اسلامی ظاهرا از این معضلات مبری هستند و نرخ زاد و ولد در آنها معمولا بسیار بالاست. به این ترتیب گفته می شود آینده به اسلام تعلق دارد زیرا دمکراسی با این گونه رفتارها و اقدامات، طی 200 تا 300 سال آینده خود را به کشتن می دهد. نظر شما درباره این تئوری چیست؟
این تئوری حاوی یک نوع اندازه گیری گزینشی است. شاخص تولید ناخالص داخلی (جی دی پی) کل دنیای عرب (به جز کشورهای نفت خیز) به اندازه اسپانیا نیست. کشورهای عرب زندگی سیاسی خوشایندی برای شهروندانشان خلق نکرده اند. همه آنها دیکتاتوری هستند. اگر به جای خلاقیت و سطح تکنولوژی و تولید، بچه زیاد معیار اندازه گیری باشد، بله شما راست می گوئید. جوامع اسلامی از این نظر بسیار موفقند. اما من فکر می کنم که اکثر مردم معتقدند که مطابق بیشتر معیارهای موفقیت، جوامع اسلامی از اوضاع خوبی برخوردار نیستند. نگاه کنید چطور مردم کشورهای اسلامی به اصطلاح با پاهایشان رای می دهند. نگاه کنید به مهاجرت وسیع مردم از کشورهای اسلامی به آمریکا و اروپا. هیچ مهاجرتی در جهت معکوس (از اروپا و آمریکا به کشورهای اسلامی) دیده نمی شود. این نشان می دهد که وقتی مردم حق انتخاب داشته باشند جوامع غربی که نرخ زاد و ولد پایینی دارند را به جوامع اسلامی ترجیح می دهند.

آیا هیچ واقعه ای طی چند سال گذشته شما را بعنوان یک محقق و فیلسوف شگفت زده و شوکه کرده است؟
یازده سپتامبر برای من و بیشتر مردم یک شوک بود. من به خاطر دارم که وقتی به دفترم در اینجا (واشنگتن) می آمدم دودی را که از ساختمان پنتاگون بلند می شد می دیدم. من فکر میکنم که هیچ کس انتظار آن را نداشت. این واقعه سیاست جهانی را به انحاء گوناگونی دستخوش تحول نمود. مسئله دیگری که مرا بسیار شگفت زده کرده است شکاف بین آمریکا و اروپای غربی بر سر جنگ عراق می باشد. عمق این شکاف را من پیش بینی نمی کردم و گمان نمی کنم که این اختلاف بزودی از بین برود.

علت این امر را چه می دانید؟
من فکر می کنم اختلافات ارزشی مهمی بین آمریکا و اروپا وجود دارد: اروپاییها بر خلاف آمریکا به برابری و همبستگی اجتماعی بیش از آزادی ارزش می نهند. آنها دیدگاه متفاوتی درباره مفهوم حاکمیت دارند که چندان مورد علاقه آمریکایی ها نیست. تفاوت های دیگری نیز در موضوعاتی نظیر مجازات اعدام و نحوه بکارگیری قدرت نظامی بین این دو وجود دارد. آمریکاییان بر خلاف اروپائیان عمدتا معتقدند که می توان از قدرت نظامی برای اهداف اخلاقی استفاده کرد. این مسائل در گذشته نیز وجود داشتند اما به خاطر ساختار جنگ سرد چندان هویدا نشدند. اما با پایان جنگ سرد، این تفاوت ها به ادامه شکاف اروپا و آمریکا کمک خواهند کرد.

بازدید از صفحه اول
ارسال به دوستان
نسخه چاپی
ذخیره
عضویت در خبرنامه
نظر شما
پرطرفدار ترین عناوین