آفتابنیوز :
به یاد تو و به نام تو ، ای همه تو
به زودی خواهم رفت و به یقین،نه جای اندوه است نه شادی.
حادثه طبیعی و ضروری.
محمود اعتمادزاده ، فرزند زمین،به مادر پیوست.
آمد مگسی پدید ناپیدا شد.
با درود و بدرود
مشكل اصلي وي در سه سال اخير بيماري قلب و ريه بود و به گفته پسرش (كاوه اعتماد زاده) اين بيماري چنان عرصه فعاليت اجتماعي را بر پدر تنگ كرده بود كه از يك سال گذشته ديگر قادر به نوشتن نبود.
برنامهي مراسم تشييع و خاكسپاري او هنوز مشخص نيست.
درباره او (محمد مفتاحى):نويسنده، مترجم و منتقد متولد ۱۲۹۳ رشت
- سفر به فرانسه براى تحصيل ۱۳۱۱
- دريافت مدرك مهندسى دريايى ۱۳۱۷
- خدمت در نيروى دريايى جنوب و شمال ايران
- انتقال به وزارت فرهنگ با عنوان دبير ۱۳۲۳
آثار چاپ شده:
داستان و رمان:
پراكنده ،۱۳۲۳ به سوى مردم ،۱۳۲۷ دختر رعيت ،۱۳۳۱ نقش پرند ،۱۳۳۴ مهره مار ،۱۳۴۴ شهر خدا ،۱۳۴۹ از آن سوى ديوار ۱۳۵۱ و...
ترجمه:
باباگوريو، زنبق دره، چرم ساغرى و دختر عمو بت از بالزاك، اتللو و هملت از شكسپير، ژان كريستف و جان شيفته از رومن رولان، دن آرام و زمين نوآباد از شولوخوف و...
پژوهش و نقد:
قالى ايران ،۱۳۴۴ گفتار در آزادى ۱۳۵۶ و...۲
- چاپ مقاله هاى متعدد در زمينه نقد و ترجمه در نشريات مختلف
ادبيات هر كشورى مجموعه اى از هنرها و علومى است كه فرهنگ گفتارى و نوشتارى آن مرز و بوم را شكل مى دهد. شاخه هاى مختلف ادبيات اعم از ادبيات داستانى، شعر، نقد و ترجمه درنهايت به گسترش و پيشرفت فرهنگ هر كشور مى انجامد. در كشور ما بويژه پس ازانقلاب مهم مشروطه، آشنايى و ارتباط با فرهنگ و ادبيات ديگر ملت ها گسترش يافت.
در ادبيات داستانى انواع ادبى مهمى چون داستان كوتاه و رمان در كشور رايج شد و ترجمه آثار مهم ادبى از زبان هاى مختلف سبب آشنايى نويسندگان ما با سبك ها و روش هاى تازه اى براى خلق آثار ادبى گرديد.
اين شرايط سبب شد كه گروهى از نويسندگان در دهه هاى آغازين عصر حاضر با تلاشى خستگى ناپذير به فعاليت در شاخه هاى مختلف ادبى بپردازند و علاوه بر معرفى آثار نويسندگان سراسرجهان، به خلق آثار ادبى ماندگار نيز توفيق يابند.
يكى از چهره هاى مهم، پرتلاش و تأثيرگذار عرصه هاى مختلف ادبيات در اين دوران همانا محمود اعتمادزاده متخلص به م.ا.به آذين است.
محمود اعتمادزاده، نويسنده و مترجم، سال ۱۲۹۳ در شهر رشت به دنيا آمد. دوره ابتدايى و متوسطه را در رشت، مشهد و تهران گذراند. سال ۱۳۱۱ به همراهى گروهى از دانشجويان براى تحصيل به فرانسه رهسپار شد و تا دى ماه ۱۳۱۷ در فرانسه به تحصيل پرداخت و از دانشكده مهندسى دريايى برست (Brest) و دانشكده مهندسى ساختمان دريايى پاريس گواهينامه پايان تحصيلات دريافت كرد. در بازگشت به ايران در نيروى دريايى جنوب (آبادان _ بندرعباس) مشغول كار شد و تيرماه ۱۳۲۰ به نيروى دريايى شمال انتقال يافت. در هجوم متفقين در شهريورماه ۱۳۲۰ مورد تيراندازى قرارگرفت و به سختى مجروح و دست چپش از ناحيه سرشانه قطع شد.
همين حادثه بود كه در روحيه اش تأثير منفى فراوانى هم گذاشت تا آنجا كه در تعدادى از داستان هايش ظهور پيداكرد. او در دو كتاب «از آن سوى ديوار» و «شهرخدا» اين حادثه را بيان كرده است.
به آذين تا سال ۱۳۲۳ در نيروى دريايى تهران خدمت كرد و سپس به عنوان دبير به وزارت فرهنگ منتقل شد. از آن پس دوران تازه زندگى به آذين آغاز شده و او از اين دوران به نوشتن داستان كوتاه، رمان، نقد و ترجمه آثار ادبى و همچنين به همكارى با نشريه هاى فرهنگى _ ادبى پرداخت و به جامعه ادبى و به بالابردن سطح فرهنگى مردم سرزمين خود كمك شايانى كرد.
محمود اعتمادزاده از چندمنظر بر ادبيات معاصر ايران تأثيرگذار بوده است. آثار او به سه بخش ادبيات داستانى (رمان _ داستان كوتاه)، ترجمه و نقد و پژوهش تقسيم مى شود.
داستان نويسى اعتمادزاده با چاپ مجموعه داستان «پراكنده» در سال ۱۳۲۳ آغاز مى شود. اين مجموعه كه آغاز كار او بود ، از شش داستان شكل گرفته است كه در همه آنها ردپاى جوانى هاى يك نويسنده تازه كار ديده مى شود. اين مجموعه همچون نامش پراكنده است و از مشكلات روحى و رفتارى شخصيت ها آغاز مى شود و گاه به انتقادهاى اجتماعى مى انجامد.
نگرش و خط فكرى خاصى بر اين مجموعه حاكم نيست. دومين مجموعه داستان به آذين «به سوى مردم» از نه داستان شكل گرفته است. در اين مجموعه نويسنده كوشيده است كه با به كار بستن روش واقع گرايى، پلى به سوى مردم جامعه خود بزند. او با برگزيدن شخصيت هاى داستانش از ميان كارگران، سربازان ومردمان پيرامون از داستان هايش راهى به جامعه بازمى كند.
بزرگ علوى درباره اين مجموعه نوشته است: «داستان هاى اين مجموعه عبارت است از تشريح زندگانى و رنج و مبارزه مردم طبقات مختلف ازقبيل بازارى، ادارى، صاحب منصب و... دهاتى و مديركل. برخى داستان ها بيشتر به رپورتاژ شبيه است تا داستان و در برخى ديگر ازجمله «يك روز» موفقيت نصيب نويسنده شده است.» اما آنچه بيش از همه موجب شهرت به آذين شد، انتشار رمان «دختر رعيت» بود. مهمترين كار به آذين در اين داستان آوردن وقايع مهم تاريخى سرزمين اش در خلال بيان زندگى روستاييان است.
او ضمن بيان زندگى احمدگل كه دختر نه ساله اش خديجه را على رغم ميل باطنى اش براى كار در خانه ارباب مى گذارد و شرح زندگى اين دختر، به قيام جنگل و حوادثى كه درطول مبارزه ميرزاكوچك خان رخ داده، اشاره مى كند.
اين كتاب را مى توان جزو اولين داستان هاى واقع گرا و اجتماعى ايران دانست.
حسن ميرعابدينى در كتاب «صدسال داستان نويسى ايران» درباره «دختر رعيت» مى نويسد: «به آذين از نويسندگانى است كه همزمان با علوى به مقابله با سنت هاى پوسيده رمان نويسى اوليه برخاست و درراه آفريدن رمان واقعى كوشيد.
رمانى كه او نوشت، دختر رعيت (۱۳۳۱)، افق گسترده اى از زندگى را در نظر خوانندگان ادبيات فارسى قرارداد. در رمان دختر رعيت، نويسنده با پرداختن به جنبش جنگل نخستين تلاش ها را براى نوشتن رمان تاريخى واقع گراى فارسى به خرج مى دهد.»
«مهره مار» مجموعه داستان ديگر به آذين سال ۱۳۴۴ به چاپ رسيد و مشتمل بود بر دوازده داستان كوتاه. برخى از داستان هاى اين مجموعه رمزى و تمثيلى و برخى واقع گرا هستند. «از آن سوى ديوار» يكى ديگر از آثار مهم به آذين در زمينه داستان نويسى است و در سال ۱۳۵۱ منتشر شده است.
در اين رمان ضمن خواندن ماجراى عشق و ناكامى مسعود مهرآذر (مهندسى ايرانى كه براى تحصيل به فرانسه رفته است) و يولاند (دختر نوجوان فرانسوى) از طريق نامه هايى كه يولاند مى نويسد، از تغيير فضاى حاكم بر جامعه آن روز اروپا و از طرفى با زندگى قحطى زده مردم ايران آن روز آشنا مى شويم.
ميمنت ميرصادقى دركتاب رمان هاى معاصر فارسى درباره اين موضوع مى نويسد: «اين رمان را مى توان رمانى ضدجنگ خواند زيرا در آن آنچه بيش ازماجراى دلدادگى و جدايى شخصيت هاى داستان، خواننده را جلب مى كند و به فكر وامى دارد، جنگ و فجايع و مصيبت هاى حاصل از آن است.»
از ديگر آثارداستانى اعتمادزاده مى توان به نقش پرند (۱۳۳۴)، شهرخدا (۱۳۴۹)، خانواده امين زادگان (۱۳۳۶) و... اشاره كرد.
وجه ديگر فعاليت ادبى اعتمادزاده كه تأثيرگذار و ماندنى است، مترجمى اوست. وى با تسلط به زبان هاى فارسى و انگليسى آثار مهم ادبيات ملل مختلف را در دسترس خوانندگان ايرانى قرارداده است.
عبدالعلى دستغيب درباره اهميت ترجمه هاى اعتمادزاده مى گويد: «نخستين ترجمه به آذين «باباگوريو» در سالى از چاپ در آمد كه فضاى تاريكى پهنه زندگانى و ادب ما را فراگرفته بود.
نويسندگانى كه درس اميد و آينده مى دادند يا خامه را به كنارى نهاده يا از گوشه اى فرارفته يا قلم به مزد شده بودند.
بيشتر شاعران و نويسندگان ما زيرفشار خودكامگى از در بسته، هراس، زمستان، آخر شاهنامه، نكبت، درماندگى و بيهودگى سخن مى گفتند و دراين انديشه بودند كه به فرجام كار رسيده و ديگر براى هميشه در زمهرير زمستانى يا پشت در بسته يا در اسارت گاه بندگى ماندگار شده ايم... در اين گير و دار به آذين و يونسى و محمد قاضى و چند تن ديگر به ترجمه آثار نويسندگانى چون ولتر،بالزاك، سروانتس و ديكنز دست بردند و پيوند فكرى ما را با مبارزه و روشنايى و اميد نگاه داشتند.»
تنوع در انتخاب نويسندگانى كه آثار ارزشمندى ازخود به جاى گذاشته اند و ترجمه چند اثر از هر نويسنده را مى توان مهمترين ويژگى هاى مترجمى به آذين دانست.
نويسندگان و آثارى كه او براى ترجمه برگزيده است، اسباب انديشه سازى در نسل جوان آن دوران و آشنايى ايرانيان با سبك هاى مختلف ادبى در سراسر جهان را طى چند دهه فراهم كرده است.
ترجمه باباگوريو، زنبق دره، چرم ساغرى، دختر عمو بت از بالزاك، اتللو و هملت از شكسپير، ژان كريستف و جان شيفته از رومن رولان، دن آرام و زمين نوآباد از شولوخوف، استثنا و قاعده از برتولد برشت ازمهمترين ترجمه هاى او به شمار مى آيند.
در زمينه نقد هم «قالى ايران» ،۱۳۴۴ «گفتار در آزادى» ۱۳۵۶ و مقاله هاى بسيارى درباره نقد ادبى و تاريخى در مجله هاى متعددى چون صدف، كتاب هفته، پيام نوين و... از محمود اعتمادزاده به چاپ رسيده است.
در ميان نقدهاى وى دو كتاب «قالى ايران» و «گفتار در آزادى» از اهميت ويژه اى برخوردارند. بخش نخست «قالى ايران» نگاهى به پيشينه قالى دارد ودر بخش هاى ديگر مشهورترين قالى ها و نكات فنى آنها، فن قالى بافى، طرح ها و نقشه هاى قالى، مناطق قالى بافى ايران و چشم انداز صنعت قالى در ايران آمده است.
وى در پيشگفتار «قالى ايران» نوشته است: «آنچه ايران را و روح ايران را بدان مى توان شناخت در نظر من سه چيز است: در شعر (رباعى) و در صنعت (كاشى و قالى) و... باريك ترين معانى فلسفى و دل انگيزترين انديشه هاى تغزلى را ايرانيان در قالب رباعى ريخته اند...
پيوند كاشى و قالى، كه دو صنعت جداگانه است، رنگ و نگار است كه به يكسان گرماى زندگى به اين دو هنر مى بخشد... گرايش استوار خط ها و درخشش و آميزش هماهنگ رنگ ها، راهى از روزن دل به دل بيننده مى گشايد و او را از تيرگى و ابتذال مى رهاند... قالى در تنگناى چهارگوش خود همچون رباعى لذتى روشن و سيال آماده دارد كه در جان مى نشيند. قالى، باغ رنگ ها و نگارهاست...» وى با عشقى كه به اين تجلى هنر ايران دارد اثر تحقيقى ارزنده و يادگارى ارزشمند ازخود به جاى مى گذارد.
م. ا. به آذين دركتاب «گفتار در آزادى» با بررسى ديدگاههاى مختلف درباره آزادى ضمن آشناكردن مخاطب خود با فلاسفه مهم جهان و ديدگاه هاى آنان به نظرگاه و تعريفى تازه از اين واژه دست مى يابد.
محمود اعتمادزاده هم اينك نود و دو سال دارد و درحالى زندگى را با بيمارى مى گذراند كه كتاب هاى او همچنان تجديد چاپ مى شوند و نسل امروز هم همانند جوانان دهه هاى پيشين ازداستان ها، ترجمه ها و نقدهاى او بهره مى برند. او به تنهايى و طى چندين دهه دريچه اى را به آن سوى ديوار ناآگاهى براى ايرانيان گشوده است!
لازم به ذكر است كه كتاب «از هردرى» كه زندگى نامه اجتماعى او از سال هاى ۱۳۲۳ تا ۱۳۵۵ است در شناخت بيشتر زندگى و انديشه هاى وى براى دوستداران ادبيات مفيد است.