اقبالی ادامه داد: دیوان شهریار تابحال تصحیح نشده و به صورت مغلوط چاپ
میشود. اثر شاعر آئینه تفکرات اوست، اما ما نتوانستهایم به شکل صحیح
اندیشه شهریار را به مخاطبانش عرضه کنیم. هنوز سی سال از فوت استاد شهریار
نگذشته است که به اینقدر در دیوانش غلط وجود دارد. نیاز است که مجمعی از
بزرگان ادبیات فارسی گردهم جمع آیند و به این کار همت گمارند، چراکه اگر
چنین خرد جمعی نباشد، هستند افرادی که از چاپ دیوان این استاد بزرگ منافع
مادی دارند و ناشیانه دست به تصحیح و حتی تحریف آن میبرند. چنین اشخاصی
خودسرانه دست به تصحیح اشعار شهریار می برند درحالیکه ما اجازه چنین کاری
را نداریم و باید اثری ممدح براساس آنچه مدنظر شاعر بوده برجای بگذاریم نه
آنچه که بر ذهن و اندیشه خودمان می گذرد.
شهریار شاعری جامع الشرایط است
وی در خصوص شخصیت این شاعر بزرگ چنین گفت: استاد شهریار محبوبیتش را مدیون
جامعالشرایط بودنش است، چنان که گفته میشود فلان مجتهد در میان دیگر علما
جامعالشرایط است، شهریار نیز در بین شعرا از این ویژگی خاص برخوردار است.
وی افزود: در بحث قدرت شعری، شاعران دیگری نیز هستند که در سطح شهریار شعر
سروده باشند، اما آنها در طول زندگی سوابق سیاسی از قبیل توده ای بودن،
وطن فروشی یا تأثیرپذیری از فرهنگ غرب داشتهاند که خوشایند نیست. یا از
نظر دینداری در درجه پائینی قرار دارند، به نحوی که بدون اغراق میتوان گفت
هیچ شاعری در دینمداری به پای شهریار نمیرسد.
اقبالی ادامه داد: سیر تحول زندگی شهریار نیز او را به اعجوبهای بیهمتا
تبدیل کرده است که با غوص در امواج پرخیز و نشیب این شاعر بزرگ سیر مراحل
سلوک عارفان برای انسان تجلی مییابد، چون شهریار در عنفوان جوانی عاشق
دختری به نام ثریا شده و دل در گروی این عشق مجازی مینهد، اما با ناکامی
در این عشق زمینی و پاکدامنی این شاعر جوان شوریده حال، عشق حقیقی در جان و
دل شهریار جوانه زده و حال و روزش را چنان دگرگون می کند که رویای صادقه
برایش محقق میشود؛ چنانچه خود اذعان میکند که «من پنج بت در درون خویش
داشتم که با شکستن و به خاک سپردن آنها خدای متعال در قلبم جلوه کرد».
شهریار دایرهالمعارف فرهنگ تشیع است
وی همچنین گفت: دیوان شهریار دایره المعارف فرهنگ تشیع است و خدمتی که
شهریار به عالم تشیع کرده است، بعد از دوران صفویه به واقع در تاریخ بی
نظیر است.
اقبالی با تأکید براینکه ذوق سرشار و شاعرانگی مادرزادی در روح شهریار موج
میزند، اضافه کرد: خود استاد نیز در یک شعر آذری تاکید میکند که شاعر
باید مادرزادی شاعر زاده شود! "شاعر اولا بیلمزسن، آنان دوغماسا شاعر، مس
سن، آبالام، هر ساری کوینک قیزیل اولماز".
شهریار و شعرهایش جنبه ملی و همگانی دارد
این استاد دانشگاه اظهار کرد: شهریار شاعر باسوادیست که علم و هنرش را
درهم آمیخته و گنجینه گرانبهایی آفریده که مخاطب عامه داشته باشد، به این
معنا که شعر شهریار هم در میان عاشقان، عارفان، عزاداران حسینی،
سالخوردگان، جوانان و... طرفدار داشته و دارد و طیف گسترده ای از مردم
ایران مست از باده اشعار این شاعر بزرگ هستند. بدین جهت است که شهریار و
شعرهایش جنبه ملی و همگانی دارد و بدیهی است هر انسان آزاده ای با خواندن
اشعار او به این حقیقت ناب اذعان نماید که این بزرگمرد تاریخ از هر شاعر
دیگری صلاحیت و ارجحیت بیشتری برای نامگذاری روز ملی شعر و ادب فارسی به
خود داشته باشد.
وی افزود: شهریار نه تنها در زندگی خویش درگیر حواشی نبوده، بلکه حتی از
پرداختن به اموری همچون باده خواری و... که معمول دوران فسادانگیز شاهنشاهی
بوده نیز تبری جسته است. ازسویی این شاعر ولایتمدار در آن فضای فساد و
تباهی نیز فعال بوده و درکنار اینکه دامن خود را از آلوده شدن به
ناپاکیها و پلشتی ها مصون داشته، محافظ و پاسدار دین اسلام بوده است.
به گونهای که شعر معروف "علی ای همای رحمت..." را نیز در همین دوران سروده
و به واسطه همین نظم زیبا، در آشکار و نهان مورد رحمت الهی قرار گرفته
است.
شهریار وقوع انقلاب اسلامی را پیشگویی کرده است
اقبالی با بیان اینکه دوران زندگی شهریار بسیار پرآشوب و عجیب بود،
خاطرنشان کرد: شهریار در طول عمر خویش شاهد وقایع و آثار دو جنگ جهانی بود،
به روی کار آمدن رضاخان، سرنگونی دولت مصدق و دیگر وقایع حزنانگیزی که
بسیاری از شاعران این دوره را تحتتأثیر قرار داده بود و به نوعی به یاس و
افسردگی مبتلا شده بودند که در آثار آنان این تیره فکریها کاملاً مشهود
است.
وی ادامه داد: ناامیدی و پژمرده شدن گل امید نسبت به وضعیت کشور و جامعه در
اشعار شاعران این دوره موج میزند، چنانچه اخوان ثالث در قصیدهی «تسلی
وسلام» با اشاره به اوضاع خفقان جامعه میگوید: «دیدی دلا که یار نیامد،
گرد آمد و سوار نیامد»، از اینرو در این دوره شاعران از بهبود وضعیت
نابسامان جامعه به ناامیدی و حتی نهیلیسم و پوچگرایی رسیده بودند، چون
ضربات روحی و جانی بسیاری بر روح و روان شاعران وارد شده بود.
این شاگرد استاد شهریار تصریح کرد: اما در این میان جنبه الهی و دینی شخصیت
شهریار که همواره در آیات قرآنی به امیدداشتن بر آسانی بعد از هرسختی
فرمان می دهد، اجازه نداد تا او نیز امیدش را از دست بدهد. شهریار در این
دوران همیشه با اشعار طوفانی نهیب می زند که قیامتی برپا خواهد شد و
گردبادی شروع به وزیدن خواهد کرد که بساط ظلم و جور را برمی چیند. عده ای
نیز براین باورند که شهریار در آن روزگار تلخ و تاریک، وقوع انقلاب اسلامی
را پیشگویی کرده است، چراکه همواره از شنیدن صوری خبر میداد که به گوش
او می رسد.
شهریار یک تنه پاسدار و پاسبان قوالب شعر فارسی بوده است
اقبالی همچنین گفت: از نظر تکنیک شعری نیز دراین دوران شعر با دگرگونیها و
شاید آفت هایی همراه بوده، چون در این دوران بود که نیما یوشیج ظهور کرد
و شعر نو را ساخت. لذا شعر اصیل و سنتی در این زمان از آن فخامت و صلابت
خود افتاد و گاهاً کلمات هجو و مبتذل نیز وارد ساحت شعر شد. باید گفت که
نیما در بسیاری از موارد وزن و ردیفای شعری را بیشتر رعایت کرده است اما
شاگردان او و افراطیون بعد ازاو این اصول را نیز رعایت نکرده و شعر را
بیشتر درقالب نثر هدایت کردند.
وی با اشاره به اینکه استاد شفیعی کدکنی نیز دراینخصوص تعبیر جالبی دارد
که میفرماید «اگر قرار است تمام این سخنان عامیانه را شعر بدانیم، پس چه
چیزی شعر نیست؟!»، ادامه داد: شهریار در این وانفسای نیستی و پوچی، از
لحاظ مفهوم، معارف اسلامی را وارد شعر فارسی کرده و با این مرهم شفابخش در
برابر ناامیدیها ایستاده است، از لحاظ تکنیک نیز او در این عصر پاسدار و
پاسبان ادبیات فارسی بوده که قوالب شعر فارسی را یک تنه حفظ کرده تا نفس
بکشد و زنده بماند و در هجوم شعر نو از بین نرود. چراکه تنها آثار شهریار
است که در این روزگار برجای مانده و نگذاشته که شعر فارسی رو به اضمحلال و
سستی بگراید.
اقبالی خاطرنشان کرد: شهریار در این زمان همان کاری را کرد که فردوسی هزار
سال قبل برای زنده نگه داشتن شعر فارسی کرده بود. ما از روزهایی سخن
میگوییم که شاعران ادعای روشنفکری می کنند اما راه به جایی نمی برند و
از روی ناامیدی اشعاری میسرایند که روح یاس و ناامیدی را به جامعه نیز
تسری میبخشند و هستند شاعرانی که خودکشی نیز میکنند، اما شهریار با همت
بلند خویش که شخصیتی تاثیرگذار و نه تأثیرپذیر داشت، دربرابر اینهمه
ناملایمات ایستاده و در مقابل نفوذ فرهنگ غرب، یکه و تنها به مبارزه
پرداخته است.
وی گفت: شهریار در این دوران خفقان و ناامیدی به قرآن استعانت میکند و
راه نجات را در تمسک به آموزههای الهی قرآن، رسول اکرم(ص) و سیره ائمه
اطهار(ع)میداند، این متفکر بزرگ قرن معاصر در لابلای تمام این زشتیها و
پلیدیها با خط زیبای خویش قرآن را خطاطی میکند و به هرنحوی مردم را به
تمسک جستن از قرآن فرامیخواند.
این استاد دانشگاه افزود: او در عین اینکه روش اساتید سلف خود را با جان و
دل حفظ کرده، با تحولات ارزشمند عصر خویش نیز پا به پا رفته است و افتخاری
که به این شاعر منصوب است سنتگرایی اوست.
شهریار بازگشتی مقدس به دین اسلام داشته است
اقبالی افزود: در دوران ظهور شهریار، کمونیستها از لحاظ فکری احاطه بسیاری
بر افکار مردم ایران داشتند، حزب توده که نماینده کمونیستها بودند شاید
از حیث اجرایی چندان تاثیری نداشتند اما با القائات اندیشههای مسموم خود و
ایجاد شبکه اطلاعاتی و مطالعاتی و چاپ کتابهای متعدد سیاسی و ادبی
برجامعه آن روزگار تسلط یافته بودند. در این آشفته بازار و هجوم تیرهای
سهمآگین، شهریار بازگشتی مقدس به دین اسلام داشته و به همه مردم ایران
نهیب میزند که از کمونیست غربی به دین مقدس خودمان و اسلام ناب روی آوریم.
وی با اشاره به اینکه شهریار و نیما رابطه دوستانه بسیار خوبی با یکدیگر
داشتند، ادامه داد: اما شهریار با درک شرایط آن دوران و لزوم حفظ اساس و
بنیانهای فخیم شعر فارسی از گرایش شاعران به شعر نو که تمام موازین اصولی
شعر را برهم ریخته و هنجارها را زیرپا میگذارد، جلوگیری میکند و در عین
حال ندای بازگشت سرمی دهد که باید به ادبیات کهن و حکمت آمیز خویش
بازگردیم و نه با شکستن دست و پای ارکان شعر فارسی، بلکه با تلفیق قرآن و
حکمت نهفته در شعر والای فارسی طرحی نو دراندازیم.
شهریار سنت و مدرنیته را دوش به دوش هم پیش میبرد
اقبالی تصریح کرد: از نظر شهریار نوآوری این نیست که هرآنچه از گذشتگان بر
ما رسیده از دست بدهیم، او با استعانت بر کلام الهی که در قرآن روش خود را
سنت معرفی می فرماید، بر حفظ سنتهای اصیل شعر و ادب فارسی تاکید کرده و
شکستن و ازبین بردن سنتها را ناهنجاری قلمداد میکند. از نظر او سخن نو
این نیست که آدمی تمام فرهنگ و سنت خویش را به باد فراموشی سپرده و دل در
گروی فرهنگ غرب و ادبیات مصادره شده آنان بسپارد. شهریار سنتها را حفظ کرده
و در عین حال مضامین نو و تازه نیز خلق میکند و سنت و مدرنیته را دوش به
دوش هم پیش میبرد.
وی افزود: در این دوران تیره و تاریک است که دیگر شاعران مرعوب آن وحشت
ظلمانی میشوند اما شهریار همچون ستارهای می درخشد و این مفاهیم والا
را درک میکند و اجازه نمیدهد تار و پود فرهنگ و ادب و شعر کهن فارسی ازهم
گسسته شود.
وی گفت: شهریار خود در «دو مرغ بهشتی» و «هذیان دل» از نیما تأثیر گرفته
است اما با نگاهی به شعر «ای وای مادرم» او متوجه میشویم که با اینکه قالب
شعری نو است، اما فرهنگ ایرانی از قبیل محبت پدر و مادر، پایبندی به
خانواده در تمام واژهها و کلمات جاری و ساری گشته است.
شهریار پرورشیافته مکتب قرآن و حافظ است
اقبالی اظهار کرد: شهریار در حوزه غزل نیز با ادبیات کلاسیک آشنایی کامل
دارد، از سویی فصاحت و بلاغت کلامش را نیز از قرآن وام گرفته است، خود نیز
در جایی اذعان میکند که وقتی فواصل موزون و دلنشین قرآن را میخواندم و
میدیدم، طبع روحم به وجد میآمد و غلیان سرودن شعر با استعانت به کلام
الهی در وجودم غوغا میکرد.
این استاد دانشگاه تبریز می افزود: شهریار همچنین به حافظ ارادت خاصی
دارد و میفرماید که «آن شاعر بزرگ غزل را در کمال فصاحت و زیبایی به
بنبست رسانده و کسی را یارای آن نیست که بتواند آن را درهم شکسته و از او
پیشتر رود»، لذا معلمان استاد شهریار قرآن و حافظ بودند و درچنین مکتبی
پرورش یافته بود، ذوق خدادادی شهریار نیز حلاوت و شیرینی و دلنشینی کلامش
را دوچندان کرده است.
شهریار همنشین واژگان فارسی بوده است
وی همچنین گفت: شهریار هنر و شاخص بزرگ دیگری نیز دارد، او در عین اینکه
در غزلهایش از تشبیهات و استعارات و کنایهها و اصول ادبی فارسی در شعرش
بهره میگیرد، برای همه فهم بودن شعرش، کلام را به زبان محاوره نزدیک
میکند اما این زبان هیچگاه برخلاف دیگر شاعران معاصر، به هجو و سخنان
کوچه بازاری آلوده نمیشود.
اقبالی ادامه داد: شهریار با شهامت کامل واژگان و ضرب المثلهایی همچون
«پدر عشق بسوز» را وارد غزل فارسی کرده است که نهتنها از زیبای و فصاحت آن
نکاسته، بلکه مخاطبپذیری و دلنشینی آن را مضافتر کرده است. چنانچه در
شعر "من خود آن سیزدهم"، وقتی شهریار، ثریا، عشق ناکام دوران جوانیاش را
به همراه شوهر و فرزندش در روز سیزده به در میبیند، این شعر را میسراید:
"یار و همسر نگرفتم که گرو بود سرم، تو شدی مادر و من با همه پیری پسرم،
پدرت گوهر خود تا به زر و سیم فروخت، پدر عشق بسوزد که درآمد پدرم"؛ و
اینها همه نشان از قدرت این نابغه بزرگ است که با اینکه خود آذری زبان بود،
گویی همنشین این واژهها بوده و گاهأ با پس و پیش کردن آنها، هرگاه که
درشعرش نیاز به افزودن چنین تعابیری بوده، دست به گلچین کردن زده و بر
زیبایی اشعارش افزوده است.
شهریار حلقه اتصال سبکهای شعر فارسی از قرنهای گذشته به شعر فارسی امروز است
وی با بیان اینکه شهریار نقطه عطفی در عصر معاصر محسوب میشود، چراکه حلقه
اتصال سبکهای شعر فارسی از قرنهای گذشته به شعر فارسی امروز است، اظهار
کرد: شعر پنج رکن اساسی دارد که یکی از آنها عاطفه است و در شعر استاد
شهریار انفجار عاطفه رخ میدهد، چراکه شخصیت خود استاد بسیار عاطفی بود،
برای مثال هروقت به یاد دوستی میافتاد که شاید سی سال قبل به رحمت خدا
رفته بود، بیاختیار از صمیم قلب اشک از چشمانش جاری میشد. لذا این عاطفه و
احساس لطیف بر شعر او نیز تاثیر فراوانی داشت.
شعر شهریار سرشار از عاطفه است
اقبالی در هیمن راستا ادامه داد: عاطفه در شعر به این معناست که آنچه احساس
درونی شاعر بر او القا شده، دقیقا به مخاطب عرضه کند و او را نیز به چنین
حالتی وادارد و شهریار استاد تمام این کار است. کمتر شاعری وجود دارد که
همچون شهریار مسلط به دایره واژگان فارسی باشد و این واژگان به مثابه
ابزاری در دست او بود و چنان با احساس و لطافت و نکتهسنجی واژگان و کلمات
را گلچین و درکنار یکدیگر میچیند که گویی مخاطب دست در دست او به دنیای او
قدم گذاشته و در همان صحنه ای که شهریار از آن سخن میراند، سیر میکند؛
برای مثال در اثر " ای وای مادرم" که در سوگ مادر بزرگوارش این شعر را
سروده است، زمانی که میفرماید: "باز آمدم به خانه چه حالی نگفتنی، دیدم
نشسته مثل همیشه کنار حوض، پیراهن پلید مرا باز شسته بود، انگار خنده کرد
ولی دلشکسته بود، بردی مرا به خاک سپردی و آمدی، تنها نمیگذارمت ای بینوا
پسر، میخواستم به خنده درآیم ز اشتباه، اما خیال بود، ای وای مادرم..."
مخاطب در این حال زمین و زمان را رها کرده و با شهریار انگار که در سوگ
مادر خویش میگرید و با تمام وجود همزادپنداری میکند.
شهریار به موسیقی اصیل ایرانی شناخت عمیقی داشت
وی گفت: شهریار همچنین به موسیقی اصیل ایرانی شناخت عمیق و درک بالایی
داشت و همین هنر به شعر او طنین موسیقایی دلنشین و خاصی بخشیده بود. هوشنگ
ابتهاج از نزدیکترین دوستان استاد شهریار بود که در خاطره ای نقل میکند:
"در محفلی در محضر استاد شهریار بودیم که استاد شجریان نیز در آن جمع حضور
داشتند، من ایشان را به استاد شهریار معرفی کردم و گفتم که خواننده بسیار
خوش لحنی هستند و استاد شهریار رو به ایشان فرمود: شما افشاری بلد هستید؟"
یعنی تا این حد به ارکان موسیقی تسلط داشت. در جایی دیگر باز ابتهاج
میگوید که "شهریار ردیفهای موسیقی را بهتر و آشناتر از تمامی شاعران و
خوانندگان میخواند".
اقبالی یادآور شد: برای مثال استاد شهریار در بیت «دیشب به یاد زلف تو در
پردههای ساز، جانسوز بود شرح سیه روزگاریم»، هم از موسیقی ظاهری هم
موسیقی معنوی و هم از اصطلاحات موسیقی بهره برده که تمامی این ها موسیقی
درونی زیبایی در شعر بوجود آورده است و این تنها با تسلط به هنر موسیقی است
که میتواند چنین پرمعنا، دلنشین و آهنگین بر دل مخاطب بنشیند.
لطفا اگر افکار دگم و ایدئولوژی اندیشی جنابعالی مانع از تحلیل بزرگی و مقام حضرت شهریار است ، دیگر با این آسمان ریسمان بافتن ها شهریار را ضایع نکنید .
قطعا شهریار بزرگ تر از آن است که امثال جنابعالی بتوانید درک درستی از او و کار او داشته باشید . شما همان به معلمی خود بپردازید.
شهریار بزرگ است ، اما نه بخاطر این حرف ها که فرموده اید . این ها هیچ افتخار ادبی برای شاعری چون شهریار نیست .
اتفاقا بدترین شعرهای شهریار همان شعرهایی هستند که در اواخر عمر خود سرود و بقول شاگرد و شهریار شناس واقعی : استاد سایه : شهریار بعد از انقلاب مرده بود .