آفتابنیوز : سرویس سیاسی- جریانهای سیاسی در ایران همواره به مانند دو خط موازی نسبت به همدیگر در حال حرکت بودهاند. در برخی از مقاطع
تاریخی این دو خط با توجه به مقتضیات زمان به هم نزدیکتر و در برخی مقاطع با توجه به چالشهای سیاسی این دو جریان از همدیگر فاصله گرفته و دور شدهاند.
به گزارش آفتابنیوز، هر کدام از دولتهای پس از انقلاب با انتخاب خط مش مخصوص به خود تلاش کردند که موازنه مناسبی را بین دو جریان اصلی سیاسی در کشور به وجود بیاورند. با این وجود دولت روحانی در یک حالت استثنایی سبب تلاقی این دو خط موازی شده به شکلی که هماکنون برخی رفتارهای جریانهای سیاسی بسیار به هم شبیه شده است. در این بین اما رویکردهای اصلاحطلبانه در بین اردوگاه اصولگرایی وجهه پررنگتری به خود گرفته است؛ به شکلی که برخی از چهرههای شاخص اصولگرایی به مانند عزتالله ضرغامی رییس صداوسیما در دولت احمدینژاد با رفتارهایی مشابه اصلاحطلبان تلاش میکند چهره جدیدی از خود به افکار عمومی معرفی کند. این وضعیت حتی برای سیاستمداران شاخصی چون علی لاریجانی نیز رخ داده است.
این در حالی است که پیش از این افرادی مانند علی مطهری به صورت غیررسمی لباس اصولگرایی از تن بیرون کرده و ردای اصلاحطلبی پوشیدهاند. با این وجود نکته قابل تأمل این است که چرا اصولگرایان تلاش میکنند به رویکردهای اصلاحطلبی متوسل شوند. چرا این جریان که در هشت سال گذشته قدرت را در دست داشته است هم اکنون دچار بحران هویت شده است بهگونهای که تصمیم گرفته به شکل محتاطانهای خود را به رقیب سنتی نزدیک کند؟ در پاسخ به این اشتیاق باید به چهار دلیل مهم اشاره کرد. دلیل اول به خواست اصلاحی جامعه باز میگردد. برای یک جریان سیاسی همراهی و همرأیی با خواست اجتماعی یک استراتژی و بلکه یک ضرورت است. در نتیجه اصولگرایان نمیتوانند دیگر به مانند گذشته مطالبات اجتماعی را نادیده بگیرند و خود را از همراهی مردمی بینیاز نشان دهند.
شرایط امروز جامعه ایرانی همراهی و همسویی با زندگی جمعی جهانی را میطلبد و به همین دلیل تئوریهای نخنماشدهای به مانند «حفظ وضع موجود» و یا «بازگشت به عقب» پاسخگو نخواهد بود. دلیل دوم به وضعیت «رنگین کمانی» جریان اصولگرایی باز میگردد که از رادیکالترین افراد و گروهها تا محافظهکارترین شخصیتها و گروهها را در خود جای داده است. همین تفاوت بیش از اندازه در درون اردوگاه اصولگرایی تصمیمگیری این جریان را به شدت سخت و حتی غیرممکن کرده است. این در حالی است که جریان مقابل یعنی اصلاحطلبان از یک هارمونی قابل قبولتری نسبت به اصولگرایان برخوردار است و از چنین مشکلی رنج نمیبرند. در نتیجه برخی از جریانهای اصولگرایی تلاش میکنند حداقل در ظاهر خود را شبیه به اصلاحطلبان نشان دهند تا نزد افکار عمومی وجهه قابل قبولتری کسب کنند.
عامل سوم برهم خوردن بازی اصولگرایان توسط گروههای تندرو درون جریانی است. اقدامات افراطی گروههای تندرو اصولگرا در سالهای گذشته سبب شده که معتدلین این جریان در انتخاب بین «بد» و «بدتر» و تنها به خاطر اینکه برچسب افراطیگری به آنها زده نشود از خود گرایش اصلاحطلبانه نشان دهند تا با تندروهای اصولگرا در یک جبهه و جریان دستهبندی نشوند.عامل چهارم اما حقانیت گفتمان اصلاحات و جنبش تحولخواهی در ایران است که در دوره احمدینژاد به حاشیه رانده شده بود.