آفتابنیوز : آنها در یک قطعه زمین خاکی و در معرض دید در شمال شرقی شهر ساخته شدهاند. خیابانی که شبیه به بلوار هالیوود یا وایناستریت نیست اما کمابیش همان ایده را دارد: بخشی از برنامه بزرگتری است که میخواهد حس استمرار، تجلیل، هویت و تاریخ را خلق کند که میتوانست پلی روی شکاف بین یک سرزمین بدون قهرمان و آنچه برای نیمقرن بوده باشد و همچنان البته سرزمین اتلتیکو است.
معیار ساده است: هر بازیکنی که بیشتر از 100 بازی برای باشگاه انجام داده سپر فلزی را دریافت کرده که در پیادهراه کنار یکی از اضلاع استادیوم قرار داده شده است. در شب افتتاحیه مقابل مالاگا، هواداران در اطراف قدم میزدند و به آنها نگاه میکردند. اجتنابناپذیر بود که برخی از آنها بیشتر بازدید میشدند و بیشتر از دیگران با آن ها عکس میگرفتند: لوئیس آراگونس، دیگو سیمئونه، خوزه گاراته، فرناندو تورس، آبلاردو، پائولو فوتره، لاربی بنبارک.
و بعد از بقیه هم هوگو سانچز بود.
صفحه هوگو سانچز متفاوت بود. به همان زودی که از پردهبرداری شد رویش پوشانده شد. به همان زودی که آراسته شد کثیف شد: خراشیده شد، نوشیدنی رویش ریخته شد، برچسب رویش چسبانده شد، خاک از کف زمین رویش پرتاب شد، آشغال اینجا و آنجایش چسبید. هوگو سانچز ۴ سال برای اتلتیکو بازی کرد و جام حذفی را هم برد. او وقتی در این باشگاه بود بهترین گلزن اسپانیا بود و پیچیچی 85-1984 را گرفت. اما احساس همه چیز است و او کاری مهمتری از همه این چیزها هم کرد. چیزی که آنها هرگز به خاطرش او را نبخشند که دلیل آن است که 30 سال بعد آنها کاملا عینی نامش را به لجن میکشند.
او به رئال مادرید رفت.
سانچز در آستانه پیوستن به بارسلونا بود، در یک اتاق در هتل ریخوان کارلوس نشسته بود و استیو آرکیبالد در یک اتاق دیگر بود. سرمربی جدید، تری ونبلز، در نهایت پایش را وارد قضیه کرد و قاطعانه مسیر را به سمت آرکیبالد کج کرد. بنابراین او به جایش به مادرید رفت، جایی که او جایزه پیچیچی را سه سال متوالی به دست آورد و چهارمین بار را هم دو فصل بعد رقم زد. او همچنین پنج قهرمانی متوالی، جام حذفی و جام یوفا را برد. او گفت: «رفتم چون تشنه قهرمانی بودم».
سانچز به اسطوره رئال مادرید تبدیل شد اما او اینجا است، بیرون استادیوم اتلتیکو مادرید، بخشی از تاریخ و هویت آنها است. و چیزعجیب اینجا است: میتواند اینطور باشد که او با این نام لکهدار شده و اعتبار مخدوشاش، در واقع بخش پررنگتر باشگاه از زمانی باشد که هیچوقت باشگاه را ترک نکرده بود؟ میتواند اینطور باشد که چیزی عجیبوغریب اما مناسب باشگاه در این مساله وجود دارد هرچند که ناراحتکننده است؟ میتواند اینطور باشد که بودن او در آنجا به نوعی مفید است؟
حتی بیشتر از هر باشگاه دیگری، هویت اتلتیکو مادرید براساس آنچه آنها هستند و براساس آنچه نیستند ساخته شده. این که آنها چه کسانی نیستند. و آن هم رئال مادرید، رقیب آنها در بازی شنبه است: بزرگتر، بهتر، ثروتمندتر.
این اولین باری است که آنها با اتلتیکو در استادیوم جدید ملاقات میکنند؛ آخرین بار که در استادیوم قدیمی روبه رو شدند رعد غرید و اتلیتکو از اروپا حذف شد و یک طرح موزائیکی بزرگ پیغامی کوتاه را به آنها رساند که حرفهای زیادی در خود داشت. برای اتلیتکو. تمام شده بود. برای چهارمین فصل پیاپی پیشروی آنها در لیگ قهرمانان را همشهریهایشان متوقف کردند. در حالی که رئال در راه فینال برای به دسه آوردن دوازدهمین قهرمانیاش بود اتلتیکو هنوز حتی یک قهرمانی را هم ندارد. پیغام این بود: «افتخار میکنیم که مثل شما (رئال) نیستیم.»
این واقعیت که آنها آنجا بودند که این نوشته را در نیمهنهایی اروپایی بلند کنند نشان داد که اتلتیکو کمی شبیه به رئال است و آن هم این است که آنها اشتیاق رقابت با آنها را دارند و آمدهاند که چنین کاری را انجام دهند. استادیومهای آنها هم این را نشان میدهد: نوشته مشهوری در روز افتتاحیه لیگ در کالدرون نمایش داده شد که همه اینجا میتوانند بنشینند و بازی را تماشا کنند در حالی که در رئال آنها باید بایستند. در حالی که جابهجا شدن به واندا یک ضرورت اقتصادی در کوتاهمدت برای رقابت کردن در میانمدت تا درازمدت بود.
شاید هوگو سانچز هم به این اشاره کرده: «رفتم چون تشنه قهرمانی بودم.» این را گرفته بود اما این نسخه از نقلقول بالا ناقص است. او همچنین گفت: «من این اتلتیکو را ترک نمیکردم.» بستگی به شما دارد که باور کنید یا نه (و هواداران اتلتیکو باور نمیکنند) اما نکته او همانی است که قبلا بارها در صفحات رسانهها آنالیز شده است: احیای آنها زیر نظر دیگو سیمئونه و تقویت رقابت مادرید، بازسازی اندازهای شباهت در این زوج. حداقل بازسازی رقابت.
زیر نظر سیمئونه، اتلتیکو سه جام مهم برد که اولین آنها لیگ اروپا بود. آنها به دو فینال لیگ قهرمانان رسیدند. آنها کوپادلری را در برنابئو و مقابل رئال بردند و آنها را در راه رسیدن به قهرمانی لیگ شکست دادند. اما در آخر، رئال بر آنها غلبه کرد. در دوران سیمئونه، بهترین دوران یک نسل اتلتیکو، رئال دو قهرمانی لیگ و سه قهرمانی لیگ قهرمانان را برده: دو تا از آنها مقابل اتلتیکو بوده و آنها کاملا بیرحم بودند. به اینها این واقعیت را اضافه کند که آنها اتلتیکو را در یکچهارمنهایی و نیمهنهایی هم کنار زدهاند.
آخرین بازی اروپایی در کالدرون هم با جشن رئال پایان یافت. اگرچه اتلتیکو میتواند به این واقعیت بچسبد که آنها بازی را بردند. غرور آنجا بود اما ترس هم وجود داشت که شاید این دوران تمام شده است چرا که صحبتهای سیمئونه درباره این که چیزی که نمیتواند کنترل کند سن است هم به این دوران اشاره داشت. او گفت آرزو میکند کاش میتوانست بازیکناناش را شبیهسازی کند یا یک جوری با خودش به آینده ببرد. و این بحثی است که این فصل هم ادامه دارد: یک انتقال وجود دارد، یک نسل جدید، جستوجویی برای هویت در خانهای جدید، جستوجویی برای خودشان. شکهای اجتنابناپذیری درباره این وجود دارد که آیا آنها می توانند رقابت کند. شکهایی همچنین درباره تعهد بازیکنانی شبیه به یانیک کاراسکو و آنتونی گریزمان وجود دارد که مشکوکند به این که همانگونه که سانچز کرد موفقیت را در جایی دیگر جستوجو کنند. کوکه گفته: «هرکس تعهدی ندارد میتواند برود.»
آینده لیگ قهرمانانی اتلتیکو در این فصل هم بعد از آن که آنها نتوانستند قراباغ را شکست دهند غمانگیز است. بعد از آن بود که کاپیتان گابی اصرار کرده که : «حالا لیگ اروپا برای من شبیه تکهای کثافت است.»
تسلی چندان خوبی هم نیست که حداقل این بار رئال نبوده که به کار آنها پایان داده. در لیگ، اتلتیکو ۸ امتیاز از بارسلونای پیشتاز عقب افتاده. آنها فقط 6 بازی از 11 بازیشان را بردهاند. آنها اگر قرار است برای قهرمانی رقابت کنند این آخر هفته به برد احتیاج دارند. شاید قهرمانی حتی یک آرزوی دور است اما نگرانیهایی درباره شیوهای که آنها بازی میکنند هم وجود دارد. گلها به سختی به دست میآیند و شوتها کم هستند.
شاید سیمئونه کملا هم درست اصرار داشته باشد که آنها حتی یک بازی را نباختهاند و تنها والنسیا و بارسلوننا میتوانند چنین چیزی بگویند. اما یک نکته هست: اگر اتلتیکو در بهترین حالت خودش نیست رئال چطور است؟ آنها هم همان اندازه امتیاز دارند. تیم زیدان دو بار مساوی کرده و دو بار باخته. هم اتلتیکو و هم رئال بعد از تعطیلی فوتبالهای ملی برای این بازی آماده شدهاند و بیشتر بازیکنان آنها عقب ماندند انتظار برای لحظه موعود را بیشتر کردند. خب چون همینطور است و به دلیل چیزهایی که آنها رویش بازی میکنند و به این دلیل که آنها شاید باید تعریف درست از فصل پیش رویشان را در همین بازی انجام دهند.
در حالی که اتلتیکو همه بازیکناناش را دارد، رئال گرت بیل را از دست داد: 24امین مصدومیت او از زمانی که به رئال آمد که به این معنی است که او ۱۰ روز دیگر هم بیرون خواهد نشست اگر آنگونه که رئالیها امیدوارند بقیه سال 2017 را از دست ندهد. برای هر دو نوعی ماموریت بازیابی جمعی محسوب میشود: لحظهای که آنها اهداف فصلشان را دوباره در پیش میگیرند. مهمتر، ماموریتی برای آن که خودشان را دوباره پیدا کنند.
و اگر نه...
جلد روزنامه ورزشی مارکا این تیتر را داشت: «دربی ناامیدی». شاید کمی زیادهروی باشد به هر حال حداقل بخشی از آن در هر دو تیم به ویژه رئال وجود دارد. اگر آنها بیشتر از این عقب بیفتند قهرمانی ممکن است از دست برود. صحبت کردن از بحران ممکن است پوچ به نظر برسد اما اگر ببازید بحران برمیگردد. برای هواداران اتلتیکو، در حال حاضر بحران بیشتر از آن که داخلی باشد قارهای است و قهرمانی فعلا وظیفه آنها محسوب نمیشود. اما دو چیز هستند که باید با هم تقویت شوند. اما در هرحال در دوران سیمئونه هم لیگ همچنان یک آرزوی دور است حتی اگر آنها یک بار جامی را که به ندرت دربارهاش تفسیری نوشته شده به دست آوردهاند. چیزی که مایه امیدواری است این است که جلوی رئال را برای بردن جام بگیرند. پیروزی در کنار انتقامی کوچک بازیابی خود آنها را هم به همراه میآورد.
اما بیشتر از اینها هم چیزهایی درباره این بازی وجود دارد. آن هم این است که این بازی... خب این بازی است. هر خانه جدیدی شبهای آغازین خودش را دارد: اولین بازی، اولین بازی اروپایی، اولین بازی بزرگ. حالا اولین دربی در واندا متروپولیتانو برگزار میشود، بازیای که به صورت نمادین بیشتر از هر بازی دیگری در این فصل اهمیت دارد. اولین مهمانی تیمی که آنها آرزوی شکست دادناش را دارند اما آرزو ندارند شبیهشان باشند، آنگونه که خودشان میگویند.
و این چیزی است که فراتر از آمادگی، فراتر از جدول، فراتر از مصدومیتها، فراتر از تردیدها و بسیار فراتر از پایان فصل، اهمیت دارد. همانگونه که در لیسبون یا میلان دارد. همانگونه که در آخرین شب در کالدرون داشت.
همانگونه که روزنامهها یادآوری میکنند که چطور مادرید اولین بازیاش را در متروپولیتانوی اصلی برد یا در اولین بازی کالدرون مساوی کرد، این نتیجه هم به یاد سپرده خواهد شد. حتی عمیقتر از همیشه این وجود خواهد داشت: «ما نمیتوانیم بگذاریم آنها برنده باشند». و این همیشگی است. اگر اتلتیکو مقابل رئال در اولین شب واندا شکست بخورد این شکست هیچ وقت از پیش چشمشان دور نمیشود و یادآوری تلخی برای رقابت آنها و از رئال خواهد بود و همچنین سرچشمهای در تضاد با غرورشان و بازتابی از آنچه آنها هستند اگرچه فکر میکنند نیستند. بازتابی از آنچه در تقابل با آن ایستادهاند و شیوهای که رویش ایستادگی کردهاند اما داستانی ساختهاند که موفقیت چندانی درونیش نیست بلکه پر از رنج و قربانی شدن است.
شاید یکجور این شکل بیشتر متناسب با اتلتیکو باشد تا این که رقابت دوبارهای را در استادیوم جدید اغاز کنند. ببازند و همیشه همانجا بمانند. درست مثل هوگو سانچز.