آفتابنیوز : از همان دقایق اولیه انتشار خبر، نام کوچر بیرکار در صدر اخبار ایران و جهان قرار گرفت تاجایی که کاربران شبکههای اجتماعی نام کوچر بیرکار را دست به دست می کردند و هر کسی که اطلاعات تازهای از کوچر داشت به اشتراک میگذاشت تا اینکه خبر آمد که کوچر بیرکار مهاجر کرد ایرانی است.
برای خیلیها نام کوچر بیرکار ناآشنا بود؛ نخبه مریوانی که حتی بسیاری از کاربران معنای نامش را هم نمیدانستند.
نام اصلیاش فریدون درخشانی است
حیدر درخشانی برادر کوچر بیرکار میگوید: بعد از مهاجرت از کشور، نامش را به کوچر بیرکار به معنای «مهاجر متفکر» تغییر داده است. کوچر ٤٠ ساله در روستای نی مریوان به دنیا آمد و سومین فرزند یک خانواده شش فرزندی است. پدرش کشاورز است و مادرش خانهدار.
او درباره تغییر نام کوچر میافزاید: برادرم برای پدر و مادرم احترام خاصی قائل است. به همین دلیل وقتی تغییر نام داد به آنها اعلام کرد. پدرم علت این کار را پرسید و کوچر در جواب توضیح داد که عاشق ریاضی هستم و اینجا هم مهاجرم برای همین میخواهم نامی کردی روی خودم بر اساس علایقم بگذارم. میگفت چندین ماه فکر کردم تا به این اسم رسیدم. او هم عاشق ریاضی است و هم عاشق همشهریهایش.
حیدر درخشانی در ادامه توضیح داد: کوچر نوجوان بود و عاشق تحصیل اما شرایط اقتصادی خانواده اجازه نمیداد که تمرکزش را روی درس و علایقش بگذارد. به همین خاطر برادرم هم کار میکرد و هم درس میخواند. او در دوران دبیرستان علاقه زیادی به ریاضی داشت، همیشه معلمهایش میگفتند که اگر ریاضی بخواند حتماً یک کارهای میشود.
وی میگوید: البته تحصیلکردن در آن زمان خیلی سخت بود. مدرسهای در روستای ما وجود نداشت و مجبور بودیم برای ادامه تحصیل به روستاهای دورتری برویم. الان هم دانشآموزان به سختی درس میخوانند. حالا تصور کنید که ٢٥ سال پیش وضعیت بدتر از الان بود. خانوادهها میگفتند پسر باید کار کند و کمکخرج خانواده باشد. خیلی از خانوادهها اجازه درس خواندن به فرزندانشان را نمیدادند اما فریدون علاقه زیادی به تحصیل داشت. هم درس میخواند، هم کار میکرد. برادرم عاشق دانشگاه تهران بود. آن زمان قبول شدن در دانشگاه تهران سخت بود کوچر خیلی تلاش کرد و سرانجام در همان دانشگاه و در رشته ریاضی قبول شد.
درخشانی در ادامه توضیح میدهد: پدرم به سختی اجازه داد تا به تهران بیاید. در تهران هم در خوابگاه زندگی میکرد البته او برای تأمین هزینههای زندگی تابستانها هم کار میکرد. حتی به روستا میآمد و در کار کشاورزی به پدرم کمک میکرد. تا اینکه دوره لیسانس را به پایان رساند و مسئولان دانشگاه تهران هم او را بههمراه گروهی از دانشجویان نخبه برای مسابقه ریاضی به انگلیس بردند. قبل از سفرش به ما گفته بود که دیگر به ایران برنمیگردد. دلیلش هم این بود که میخواست استاد بزرگ ریاضی شود. میگفت در اینجا هرچه بود یاد گرفته و باید برای پیشرفت از این کشور خارج شود. به همین دلیل ما هم مخالفتی نکردیم.
وی درباره مهاجرت برادرش توضیح میدهد: برادرم در انگلیس درخواست پناهندگی میکند و به خاطر وضعیت علمیاش در همان روزهای اول درخواستش پذیرفته میشود تا اینکه در دانشگاه ناتینگهام دکترایش را میگیرد. البته کوچر در انگلیس هم سخت کار میکرد و بعد از مدتی هم همان جا ازدواج کرد و یک پسر دارد. الان هم حسابی از زندگیاش راضی است.
او درباره احساس خانوادهاش پس از اینکه شنیدند کوچر جایزه جهانی ریاضی را گرفته، میگوید: جایزه را که گرفت به مادرم زنگ زد و خوشحال بود. میگفت این جایزه مال شماست، برای همه همشهریان و کل مردم ایران است و در حالی که با پدر و مادرم حرف میزد از خوشحالی گریه میکرد. از پیروزی و موفقیت او همه گریه کردیم. همشهریها وقتی خبر را شنیدند جشن گرفتند چرا که این جایزه برای همه ایرانیهاست. ما خوشحالیم که برادرم با جایزهاش دل مردم ایران را شاد کرد.
درخشانی درباره آرزوهای کوچر میگوید: برادرم بهخاطر درخواست پناهندگی که به انگلیس داده نمیتواند به ایران بیاید. همه ما دلتنگش هستیم و او هم دلتنگ خانواده. مادرم چند سال یکبار میرود و برادرم را میبیند اما سخت است. فریدون دلش میخواهد به کشورش بیاید و خانواده و فامیلها را ببیند.
رؤیای جایزه جهانی فیلدز
نشان فیلدز هر چهار سال یک بار به ابتکار ریاضیدان کانادایی جان چارلز فیلدز در جریان کنگره بینالمللی ریاضیات به یک ریاضیدانان جوان داده میشود. مریم میرزاخانی، ریاضیدان فقید ایرانی در سال ۲۰۱۴ برنده این نشان شده بود. خیلیها جایزه فیلدز را در سطح نوبل میدانند.
پروفسور بیرکار به خاطر کارهایش در حوزه هندسه جبری، معروف است و پیش از این هم برنده جایزه معتبر لورهولم شده است. البته خودش رؤیای مدال فیلدز را همیشه در سر داشته، او در مصاحبه بهخاطرهای از تهران و انجمن ریاضی اشاره میکند که تصاویر برندگان مدال فیلدز همیشه در این انجمن وجود داشته و گفته بود: «من به آنها نگاه میکردم و با خودم میگفتم که آیا روزی میرسد با آنها دیداری داشته باشم؟ آن زمان فکر نمیکردم که یک روز بتوانم به غرب بروم.»
منبع: ایران