آفتابنیوز : بهروز بقایی که فارغالتحصیل بازیگری و کارگردانی است از اواسط دهه 50 وارد تلویزیون شد و طی چهار دهه فعالیت در تلویزیون، هم در برخی پروژههای فاخر نظیر سربداران و کوچک جنگلی ایفای نقش کرد و هم با سریالهایی مفرح همچون همسران، دزدان مادربزرگ، خانه سبز، سیب خنده، قطار ابدی، دنیای شیرین دریا و نوعی دیگر حیطههای مختلف از بازیگری تا کارگردانی هنری و کارگردانی را تجربه کرد. بجز اینها بقایی از جمله بازیگران تلهتئاترهای ماندگاری نظیر توراندخت، فیزیکدانها و واریته بهاری بوده که در تلویزیون تولید شد. با بهروز بقایی درباره برنامههای تازهاش برای تلویزیون گفتوگو کردهایم.
آخرین کار تلویزیونیتان همکاری با رامبد جوان در تولید فصول ابتدایی «خندوانه» بود. چرا ادامه ندادید؟
من علاقه داشتم همکاریام را با رامبد ادامه دهم و طرحهای خوبی هم برای همکاری در فصول بعدی خندوانه داشتم، اما رامبد طرحهای مرا جدی نگرفت و این شد که من هم قید همکاری با خندوانه را زدم!
طوری درباره قطع همکاری با رامبد حرف میزنید که گویا ازش دلخورید؟
ابدا دلخوری ندارم، چون به هر حال برنامه خندوانه برای رامبد بود و خودش بود که برندش کرد، پس حق دارد آدمهای گروهش را انتخاب کند. همانطور که مسؤول کیفیت نهایی فصول اخیرش و اینکه همچنان باکیفیت کار میکند یا گرفتار تکرار شده، خودش است!
خودتان بخصوص با سابقهای که در کارگردانی دارید طرحی را برای تولید به تلویزیون ارائه نکردهاید؟
طرح که همیشه داشتهام چون زندگی من بیکاری ندارد و زمانی که درگیر پروژهای نیستم روی مضامین مورد علاقهام کار میکنم و مدام مینویسم. هم طرح برنامههای گفتوگومحور شاد برای تلویزیون داشتهام و هم طرح یکی دو مجموعه نمایشی، اما متأسفانه هنوز هیچکدام از طرحها به جایی نرسیده است.
از طرحهایتان برای ساخت سریال برایمان بگویید.
آخرین طرحی که همراه علی خودسیانی همکارم در دنیای شیرین دریا و نوعی دیگر مشغول نگارشش بودهایم، طرحی شیرین درباره کودکان کار است. این طرح را به شبکه دو ارائه کردم و تصویب هم شده است و حالا منتظریم ببینیم میتوانیم برای تولیدش اسپانسر پیدا کنیم یا نه.
...آیا مانند اغلب کارهایتان این هم درونمایه طنز دارد؟
داستان پسربچهای را روایت کردهایم که در اوج بحرانهای اقتصادی حاکم بر جامعه به ناگاه پدرش میمیرد و مجبور میشود تحصیل را رها کند و به کارگری بپردازد. خط کلی تلخ است، اما کوشیدهایم در نگارش، لایههای شیرینی وارد کنیم که هم آسیبشناسی صورت گیرد درباره زندگی کودکان کار و هم لذت تماشا برای مخاطب بیشتر شود.
آخرین کار بازیگریتان در کمدی «به وقت خماری» بود؛ آن هم در نقش یک روحانی! جالب است این نقش را هم با شیرینی خاص کارهایتان رنگآمیزی کرده بودید. بعد از به وقت خماری نقشهای این طوری به شما پیشنهاد نشد؟
راستش را بخواهید از تکرار گریزانم و اگر هم بعد از سالها در به وقت خماری بازی کردم به خاطر کیفیت قابل اعتنای فیلمنامه و پرسوناژ متفاوتی بود که الهامبخش من در ایفای یک نقش تازه بود. نمک این نقش باعث شد مخاطبان از آن خوششان آید و حتی عدهای گفتند آیا زمانی طلبه بودهام یا نه! اما درباره پیشنهادات مشابه باید بگویم این گل کردن یک نقش و ارائه پیشنهادات تکراری همیشه بوده، اما ذاتا آدمی نیستم که این پیشنهادات را قبول کنم.
بجز سریال کودکان کار، طرح دیگری هم برای کارگردانی دارید؟
طرح دیگری هم دارم به نام «داستان افسانه» که یک طرح جنگی است و اتفاقاتش درست در روز اول جنگ آغاز میشود! داستان افسانه یک کار با تولید سنگین است که جلوههایی نادیدنی از جنگ را به تصویر خواهد کشید. فیلمنامه این کار تقریبا آماده است و به دنبال آن هستیم که با پیدا کردن تهیهکننده، تولیدش را آغاز کنیم.
ترجیحتان این است که داستان افسانه را برای سینما تولید کنید یا تلویزیون؟
تلویزیون زمانی برای چنین پروژههایی بودجه میگذاشت، اما گرفتاریهای اقتصادی به صداوسیما هم رسیده و واقعا دیگر پولی برای پروژههای سنگین جنگی نمانده است و برای همین به دنبالش هستم این طرح را در سینما به فیلم تبدیل کنیم و البته که از مشارکت تلویزیون در تولید هم استقبال میکنیم.
در بیشتر آثارتان کودکان نقش محوری داشتهاند. داستان افسانه هم طرحی کودکمحور است؟
داستان در روز اول جنگ در آبادان آغاز میشود، نیروهای بعثی به آبادان حمله میکنند و دفاع آغاز میشود. در این اوضاع یک دختر جوان به نام افسانه وارد داستان میشود که بعد از آغاز جنگ و حمله به آبادان مجبور میشود همراه خانوادهاش به اهواز نقل مکان کند، اما در اهواز هم جنگ به نوعی دیگر جریان دارد. این فیلم در کارنامه من تجربه کاملا متفاوتی است چون سعی خواهم کرد نماهای جنگ را به طبیعیترین شکل ممکن بگیرم و برای فیلم افتتاحیهای بسازم که مخاطب درد حاکم بر زندگی جنگزدگان را از اعماق جان لمس کند.
به عنوان کارگردان - بازیگری که نزدیک به چهار دهه برای تلویزیون کار کردهاید برنامههای تلویزیون را پیگیری میکنید تا از عیار فعالیت همکارانتان آگاهی یابید؟
گاهی برنامههای مختلف را نگاه میکنم. هم سریالها را میبینم و هم برنامههای گفتوگومحور و هر کار خوبی که از دوستان ببینم پیشقدم میشوم در «خسته نباشید» گفتن، اما اگر بخواهم بیپرده حرف بزنم باید بگویم تولید انبوهی برنامه گفتوگومحور واقعا دورنمای خوشایندی پیش رو نمیگذارد و گاهی میبینیم نه فقط مهمانان برنامهها تکراری هستند، بلکه حرفهایی که زده میشود نیز تکراری است. مجریان بختبرگشته هم مدام تلاش میکنند با مزهپرانی، مخاطب جلب کنند که نمیشود و باز به خنسی میخورند، چون واقعا مزهپرانی زیبنده تلویزیون نیست و در چنین مدیومی نمیتوان به صرف متلک انداختن و تکهپرانی مخاطب جلب کرد. البته که بودهاند برنامههایی که هم گفتوگومحور هستند و هم اصالت لازم برای مدیوم تلویزیون را دارند، اما غلبه با برنامههایی است فاقد وجه قابل اعتنا برای پیگیری. واقعا دلیل این همه اصرار بر راهاندازی برنامههای گفتوگومحور فاقد خلاقیت را نمیفهمم.
برای گذر از این تکرار چه باید کرد؟
باید برویم به سمت تولید مجموعههای نمایشی جذاب! ما کارنامه درخشانی در سریالسازی بعد از انقلاب اسلامی داریم و تلویزیون در دهههای مختلف بانی تولید سریالهایی بوده که برخی از آنها بعد از بارها دیده شدن، باز هم مخاطب دارند پس چرا از این تجربه استفاده نمیکنیم. من از خودم نمیگویم که عضو کوچکی از خانواده تلویزیون هستم. در این سالها کلی نیروی مجرب در تلویزیون تربیت شده پس چرا از اینها دعوت نکنیم که با تولید محصولات نمایشی بهروز و سرگرمکننده، تلویزیون را جلو ببرند؟
البته این دیدگاه هم وجود دارد نیروهایی که زمانی به لطف حمایت رسانه ملی شهره شدند حالا پیشنهادات مالی سنگینی جلوی تلویزیون میگذارند.
دیدگاه درستی است، اما آیا همه پیشکسوتان همینگونه هستند؟ مطمئنا نه! یکی خود من! همواره با حداقلهای تولید ساختهام، چون فکر میکردهام هیچ مدیومی به اندازه تلویزیون نمیتواند مخاطب جلب کند! یقین بدانید نیروهای استخوان خردکرده مانند من کم نیستند؛ فقط کافی است تصمیم بگیریم از آنها استفاده کنیم. بسیاری از این نیروها اگر خاطر جمع باشند که تلویزیون در تولید همراهیشان میکند همه جوره با مدیران راه میآیند و همین اسبابی میشود برای تولید محصولات نمایشی جذابی که ما را بینیاز کند حتی از دوبله فیلمهای خارجی.
منبع:جام جم