آفتابنیوز : روزنامۀ وزین کیهان، روزنامۀ همشهری را به خاطر انتشار ویژهنامۀ «شعر» به بهانۀ زادروز احمد شاملو (الف. بامداد) به باد انتقاد گرفته و از شاعر نامدار معاصر با عنوان «ملحد و ضد فرهنگ» یاد کرده و در نقد او نوشته است:
«شاملو خود معترف است که در نوجوانی برای نازیها جاسوسی میکرده است. این فرد به عنوان یک کمونیست، عضو حزب توده میشود و بعدها به [عضویت] کانون نویسندگان تحت هدایت ساواک در میآید. وی که سابقۀ سرقت ادبی داشت در سایه حمایت فرح دیبا بود و از دفتر وی و چندین مؤسسه حقوق کلان میگرفت.»
نخست باید گفت این رفتار از کیهان عجیب نیست و مسبوق به سابقه است. چه، دیر زمانی است که این روزنامه با روشنفکران و شاعران و نویسندگان ناهمسو با سیاستهای این روزنامه سرِ ناسازگاری دارد. هر که سری در سرها دارد و به فکر مستقل و نه گردن خم کردن باور داشته نواخته میشود. چه شاعر باشد، چه نویسنده. چه فیلمساز و چه کارگردان.
البته وقتی درمردادِ سال 1379 و درهمان روزی که 10 هزار نفر پیکر شاعر را از بیمارستان ایرانمهر تا خیابان میرداماد تشییع کردند، علیه او نوشت و اتهامات متعددی را متوجه شاعر تازه درگذشته کرد، 18 سال بعد از درگذشت، چنین نوشته ای عجیب نیست.
علت دیگری که می گوییم عجیب نیست، این است که سیاست رسانههای اصولگرا و در پیشاپیش آنها کیهان انتقاد از شهرداری تهران و مؤسسات وابسته است. یک روز به همشهری گیر میدهند و روز دیگر به گالریهای نقاشی. یک روز مسؤولیت دوچرخهسواری بانوان همراه شهردار حناچی را متوجه او میدانند و روز دیگر موضوعی دیگر.
انتقاد از سازمان ها و نهادها بسته به این است که مدیریت آن در دست چه کسی باشد. مثلا همین چندی پیش که تصاویر متفاوتی از خانم «آن ماری سلامه» بازیگر لبنانی سریالی در شبکه سه در فضای مجازی پخش شد کیهان برای اولین بار از حریم خصوصی دفاع کرد. چون مدیریت جدید شبکه سه (علی فروغی) را میپسندند یا به دانشگاه آزاد دیگر کار ندارند، چون مدیریت آن تغییر کرده است. پس دلیل اصلی، خود شهردار و شهرداری است نه همشهری. جالب تر این که می گویند همشهری متعلق به مردم است و اموال عمومی. بله. به خاطر همین مردم اعضای شورای شهر را انتخاب میکنند و آنان شهردار را. پس نگران نظارت نمایندگان مردم نباشند.
دلیل دیگری که عجیب نیست این است که قبل تر اتهامات سخیف تری متوجه شاعر می کردند و این موارد نسبت به آنها سبُک است و از این نظر جای شُکرش باقی است. چون در حیات شاملو مقالۀ بلند بالایی چاپ کردند با تیتر « آهای عمو» و به همسر او «آیدا» هم پرداختند.
پس همین که بحث جاسوسی در نوجوانی را مطرح کرده و به امور دیگر نپرداخته اند قابل توجه است.
منتها به این موارد نمی توان بسنده کرد و جا دارد چند نکته گفته شود:
1.ویژه نامۀ همشهری دربارۀ «شعر» است و آیا کیهان در شاعر بودن شاملو تردید دارد؟ با این حساب اگر دربارۀ فروغ بنویسند اتهامی دیگر را مطرح می کنند و اگر دربارۀ سهراب لابد می گویند بودایی بوده و اگر مهدی اخوان ثالث، بحث نام فرزند او و علاقه به زرتشت و مزدک را پیش می کشند. به بهانۀ شعر به کدام شاعر بپردازند که صدای کیهان درنیاید؟
شاعران پیش از انقلاب یا غیر ایدئولوژیک که جای خود دارند. کیهان بعد از 88 آیا سهیل محمودی و ساعد باقری را هم طرد نکرده است؟ همین خدابیامرز ابوالفضل زرویی مگر منزوی نشده و به گوشۀ روستایی پناه نبرده بود؟ شاعر معاصر مورد تأییدشان کیست که به بهانۀ آن بتوان به شعر پرداخت؟ وقتی بر همه انگی می نشانید؟
2. چنان که خود کیهان نوشته اتهام جاسوسی مربوط به دوره نوجوانی است و شاملو 59 سال بعد از آن هم زندگی کرده است. ضمن این که به خاطر نفرت مردم ایران از روس و انگلیس به هر نیروی خارجی که علیه این دو بود گرایش داشتند. تبلیغ آلمان ها به این دلیل ساده بود که علیه روس و انگلیس بودند و شاعر بارها گفته جوان و خام بودیم و مانند او فراوان بودند.
در بلبشوی پس از جنگ جهانی اول حتی چهره هایی چون سید حسن مدرس هم این گرایش را داشتند و مثلا در کرمانشاه دولت موقت تشکیل دادند و متهم به دریافت پول هم شدند و مرحوم مدرس خود در مجلس در این باره توضیح داد. ملی تر و مردمی تر از مدرس داریم؟ اتهام وابستگی به او می نشیند؟
3. با منطق کیهان اگر کسی دربارۀ سعدی هم بنویسد می توان بر او خرده گرفت چرا از شاعری که «هلاکو خان مغول» را ستوده تجلیل کرده اید؟
با این منطق و در واقع ضد منطق، اگر کسی دربارۀ حافظ هم بنویسد می توان او را به دفاع از مِی خوارگی متهم کرد.
با این منطق- ضد منطق- از محمد زکریای رازی هم نباید گفت و نوشت چون او در نبوت تردید و تشکیک داشت و می گفت هر کسی با عقل خودش باید به خدا رهنمون شود و وقتی مجسمۀ او در میدان گمرک تهران نصب شد و نام میدان به رازی تغییر یافت مرحوم محمد تقی جعفری اعتراض کرد که چرا مجسمه منکر نبوت در ام القرای مسلمین نصب شده است؟
3. با منطق کیهان از اقبال لاهوری هم نباید یاد شود چون حافظ را «فقیه ملت مِی خوارگان، امام امت بیچارگان» خوانده است هر چند عظمت و محبوبیت حافظ چنان بود که ناگزیر شد از این نظر برگردد.
4. با این منطق از مرحوم محمد تقی فلسفی هم نباید تجلیل شود چون صدای سخنرانی او در مسجد سید عزیزالله در گوش ها هست که « زنبور ها شاه دارند، مورچه ها شاه دارند، مملکت مگر می تواند شاه نداشته باشد؟»
یا در چهلم امام در سال 1368 که خبر آن در کیهان چاپ شد عنوان «رهبر انقلاب» را منحصر به امام خمینی دانست و به طور غیر مستقیم از هاشمی رفسنجانی انتقاد کرده بود که تنها سه عنوان «رهبر کبیر انقلاب، بنیانگذار جمهوری اسلامی و امام» را منحصر به امام خمینی دانسته و بقیه را قابل استفاده برای رهبر جدید اعلام کرد.
5. با این منطق لابد سید جمال الدین اسدآبادی هم فراماسونر است یا از دکتر علی شریعتی هم نباید گفت و نوشت چون برخی از مراجع و در رأس آنها مرحوم آیت الله مرعشی نجفی برخی آرای وی را مغایر اسلام اعلام کردند و دلیل این که مهندس بازرگان امضای خود را کنار مرحوم مطهری گذاشت این بود که مقلد مرحوم مرعشی نجفی بود هر چند بعدتر امضای خود را پس گرفت.
6. این فهرست را می توان ادامه داد و مثلا از نقل اشعار ایرج میرزا در کتاب های درسی و حتی ملک الشعرای بهار انتقاد کرد و گفت ایرج میرزا فلان اشعار را دارد یا بهار از روی کار آمدن لنین استقبال کرده یا باستانی پاریزی فلان شعر را در هجو گفته و این قصه می تواند ادامه داشته باشد و منحصر به شاملو نیست.
چرا راه دور برویم؟ خود مولانا را مگر برخی فقها تکفیر نمی کنند؟ بار اول که ترانه « من دزد شب رو نیستم، من پهلوان عالمم» با صدای علیرضا عصار از تلویزیون پخش شد کیهان که نمی دانست شعر از مولاناست، تیتر زد: «بابات دزد شب روئه» و فکر می کردند شعر به ساحت مولا علی جسارت کرده و البته بعدتر سوء تفاهم رفع شد.
7. کیهان، جوری نوشته عضو حزب توده که انگار جلال آل احمد که این همه او را می ستایند هیچ ارتباطی با توده ای ها نداشته. اما همین حزب توده آدمی مثل مرتضی کیوان را هم داشته که همه در مقاومت او متفق القول اند ودوست شاملو هم بوده. چرا اینها را نمی گویند؟
8. از کیهانیان می توان و باید پرسید جوان امروز با شعر شاملو آشنا باشد بهتر است یا ترانه های مبتذل را زیر لب زمزمه کند؟
کتاب پوران فرخ زاد درباره نگاه شاملو به زن را بخوانید تا ببینید چگونه دور از مایه های اروتیک، جنبه های انسانی و مادرانه را می ستاید. در اشعار آخر عمر و خصوصا «در آستانه» نوعی تجدید نظر دربارۀ دیدگاه او در متافیزیک دیده می شود. آنجا که از آیاتی از قرآن بهره می گیرد.
کافی است خاطرات آیدا را بخوانیم که از هر کتاب دیگری بیشتر به بقای خانواده ها و عشق ها کمک می کند؟ این نماد زبانی و فرهنگی را تخریب می کنید که کی را و چی را معرفی کنید؟ لابد تتلو را!
این همه تخریب و تزریق سم نومیدی و ضایع کردن این و آن چقدر به ارتقای فرهنگی انجامیده که دست بردار نیستید؟
این نوشته اما تنها به قصد نکات پیش گفته تحریر نمی شود و اصل حرف این است که اصرار بر انتساب شاعر بزرگ ایران به فرح دیبا شاملو را ضایع می کند یا به نفع سلطنت طلبان است؟
مگر اولین کتاب کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان – اگر کتاب ترجمه و نقاشی خود فرح را منظور نکنیم- ماهی سیاه کوچولو نبوده؟ صمد بهرنگی هم آدم فرح بوده است؟
در آستانۀ چهلمین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی ایران و اوج گرفتن تبلیغات سلطنت طلبان در شبکه های تلویزیونی نسبت دادن شاعری مردمی و ضد سلطنت به فرح و دفتر فرح، تخریب او نیست. تبلیغ سلطنت و همسر آخرین شاه ایران است.
چرا که مخاطب جوان امروزی به خود می گوید: چه دفتری بوده که رییس آن حسین نصر فیلسوف بوده و از مهم ترین شاعر (شاملو) و نقاشی در اندازه و آوازه آیدین آغداشلو یا فیلمسازی چون عباس کیارستمی حمایت می کرده و بزرگ ترین داستان نویس ایران کارمند کانونی بوده که به او منتسب بوده است.
آقای کیهان! این تخریب شاملوی شاعر و نقد همشهری شهرداری تهران نیست. تبلیغ ناخواستۀ سلطنت پهلوی در آستانۀ چهلمین سالگرد برافتادن آن است. حتی جایی که کانون نویسندگان ایران تحت هدایت ساواک معرفی میشود تطهیر ساواک هم هست. چرا که دیگر نمیتوان دربارۀ نوع رفتار ساواک با برخی از پایهگذاران کانون مانند ساعدی نوشت. متوجه هستید؟!
منبع: عصرایران