آفتابنیوز : 
آفتاب: دکتر حبیبالله پیمان، محمد مصدق رهبر نهضت ملی ایران را نسبت به مهندس بازرگان از جهت ایجاد تعادل میان مطالبات رها شده و پرشتاب جامعه با واقعیات و موانع تا حدی موفقتر میداند. وی در گفتوگو با خبرنگار سیاسی «آفتاب» در پاسخ به این سؤال که چرا شخصیتهای منادی «تعادل» مانند دکتر مصدق، آیتالله طالقانی، مهندس بازرگان و... اکثرا در عصر تندرویها و انقلابها ظهور میکنند و آیا این یک اتفاق تاریخی است یا این که افراد تعادل طلب در این ادوار برجستگی بیشتری مییابند گفت: «این شخصیتها همواره هستند اما در دوره انقلابها و جنبشهای اجتماعی بیشتر نمود پیدا میکنند. اگرچه در فاصله میان این دورهها نیز اینطور نیست که آنها نمود بیرونی نیابند. چرا که خود را به عنوان یک الگوی رفتاری و فرهنگی بروز میدهند».
پیمان ظهور و نمود این افراد در زمان بحرانها را مربوط به انباشت خشم
و نارضایتی مردم پیش از انقلاب میداند که به طور طبیعی رفتارهای تند، به صورت انفجاری و خشونت انقلابی بروز مییابد.
وی در مورد ایران معتقد است: «این امر محدود به ادوار انقلاب نیست. در دوره نهضت ملی هم که جنبشی مسالمتآمیز بود این تندرویها بروز کرد و به آرمانهای نهضت آسیب جدی وارد کرده و موجب شکست آن شد. در این دور این شخصیتها به عنوان مظاهر اعتدال، خود را با شرایط جامعه در تضاد و تقابل میبینند».
دکتر پیمان افزود: «این امر در ایران به صورت یک رفتار فرهنگی و یک آسیب اجتماعی همواره بروز داشته و دامنگیر جامعه روشنفکری شده است. من در این باره نظریهای دارم که ریشه این مورد را مربوط به تولد جامعه سیاسی در عصر مشروطه میبینم. در این دوره [نهضت ملی] جامعه ایران و جامعه سیاسی – روشنفکری ما با مظاهر تمدن اروپایی مواجه میشود و این مسأله منجر به نوعی بیداری میگردد. چرا که در اکثر زمینههای اقتصادی – فرهنگی و سیاسی و ... شکستهای جامعه ایرانی چشم نخبگان را به سوی تفاوتهای بزرگ میان داشتههای خود و غرب میگشاید و در این دوره متوجه ضعفهای خود میشوند و از سوی دیگر مشاهده میکنند که به تدریج در حال از دست دادن استقلال سیاسی خود هستند، صنعت بومی در حال ورشکستگی است، تمامیت ارضی در خطر بوده و هویت ملی – بومی نیز در معرض تهدید قرار دارد».
این فعال حوزه سیاست و اندیشه ادامه داد: «همین امر آنها را به خود میآورد. باید کاری میکردند. نمیتوانستند بیتفاوت بمانند و انگیزههای مذهبی هم مانع بیاعتنایی نسبت به تسلط سلطه میشد. آنها در این دوره احساس کردند زمان بسیار کمی هم دارند. حوادث با شتاب رخ میداد و بحرانها به سرعت در حال تشدید بود. در این دوره فقدان «عقلانیت راهنما» به عنوان یک مبنا برای سنجش، فهم و تصمیمگیری درست در این شرایط موجب بروز افراط و تفریطها و اقدامات سریع شد. از سویی ما 7 قرن دچار رکود در تولید اندیشه بودیم و از سویی عقلانیت سنتی و شرعی نمیتوانست مسایل زمان را به خوبی تعیین کرده و برای آن راهحلی بیاید. پس جامعه ایران در این شرایط درماند».
دکتر پیمان افزود: «در شرایط فقدان این عقلانیت راهنما روشنفکران نمیتوانستند شرایط را به درستی نقد کنند، نه شرایط را و نه سنت خویش را تا از عوامل مزاحم آن رها شده و از عناصر قابل بازسازی بهره گیرند. بنابراین در گام بعد، از تحلیل موقعیت خود در آن زمان و ارزیابی صحیح از آن باز ماندند و در نتیجه از تحلیل پدیدههای جدید غرب عاجز شدند. در چنین ظرفی مجبور بودند به طور شتابان کاری کنند و سادهترین راهی که دز این دوره به نظر آنها رسید تقلید بود. نخست سلاحهای مدرن و توان مشابه نظامی غرب را وارد کردند، در گام بعد سیستم اداری – مالی اقتصادی غرب را و در گام بعد نظام سیاسی و محصولات آن نظیر پارلمان و انتخابات و قانون و همچنین در مراحل بعدی تقلید از ایدئولوژیها... و قدم به قدم کالاها را عینا وارد کردند و طبیعی بود که به دلیل بومی نشدن آن کالاها و عدم شناخت و ارزیابی دقیق از محصولات وارداتی، موفقیتها هم اندک میشد. در این شرایط نبود «عقلانیت راهنما» و بروز افراط و تفریط هاست که انگیزهها بیشتر ناشی از احساس است تا خردورزی هدایت کننده».
وی با بیان اینکه «این وضعیت باقی ماند و در هر دوره هر گروهی که راه حلی جدید میآورد، میخواست آن را یک شبه در جامعه اجرا کند و به دلیل احساس عقبماندگی، شتاب در به اجرا گذاشتن راهحلها افزایش مییافت» ادامه داد: در شرایط این چنینی افرادی مانند مصدق، بازرگان و امیرکبیر به دلیل پیشینه اجتماعی و مطالعات تاریخی و آشنایی نزدیک با غرب میخواستند آرام و با تعادل رفتار کنند. آنان میکوشیدند در آن شرایط به دلیل تجربه، دانش و نبوغ خود عمل کنند اما آن بخش از جامعه که اسیر احساسات و شتاب در تحقق آرمانها بود با آنها در تضاد قرار میگرفت».
دکتر پیمان در بیان تفاوت مصدق و بازرگان گفت: «این شخصیتها در شرایط غلبه گفتمان افراط یا باید در برابر تندروها میایستادند و خشونت به خرج میدادند که شکست، قطعی بود. یا به بهانه اینکه نمیشود کارکرد عقبنشینی میکردند و یا با تجربه و درایت خود تعادلی میان خواستههای پرشتاب جامعه رها شده از بند که یک شبه میخواهد پرواز کند، با واقعیات و موانع حال و آینده ایجاد کنند و ضمن آرام کردن جامعه راه پیشرفت را ادامه دهند».
پیمان در پایان اظهار داشت: «مصدق از این جهت تا حدی از بازرگان موفقتر بود. بازرگان وقتی در این شرایط قرار گرفت بیشتر شق کنارهگیری را انتخاب کرد. به هرحال برقراری تعادل در ضمن پاسخگویی نسبی به خواستههای سریع جامعه هنری است که مردانی مانند مصدق دارای آن بودند».