کد خبر: ۵۶۴۹
تاریخ انتشار : ۱۷ خرداد ۱۳۸۴ - ۱۷:۵۹

ملت سازي يا ملت سوزي؟

آفتاب‌‌نیوز : نواح فلدمن استاد حقوق دانشگاه نیویورک با نگارش کتاب "بدهی ما به عراق" بدون موضعگیری درباره حمله به عراق می نویسد صرفنظر از اینکه آمریکا چگونه به چنین مخمصه ای وارد شد، این کشور هم اکنون بعنوان نیروی "اشغالگر" و "ملت ساز" تعهداتی در عراق دارد که از قضا با منافع غرب نیز انطباق دارند. وی بدنبال یک "اخلاق عملی" است که هم منافع آمریکا را تضمین کند و هم بر اساس اصول اخلاقی باشد. به بیان دیگر اخلاقی که بپذیرد "حتی اگر حمله به عراق نابخردانه و یا غیراخلاقی بود، ما (آمریکا) همچنان گرفتار عواقب آن بوده" و بر اساس اصل مسئولیت پذیری باید به مردم این کشور برای ملت سازی كمك کرد. 

فلدمن در بخش اول کتاب به بررسی "اخلاقیات ملت سازی" پرداخته و آن را با امنیت و منافع ملی آمریکا و سایر کشورهای غربی در انطباق کامل می بیند. وی برای اثبات نظریه خود نخست مروری بر نظریه مکتب رئالیسم (واقع گرایی) می کند. به نظر او رهیافت "جنگ با تروریسم" حاصل نگاه واقع گرایانه به امنیت می باشد. بر اساس این دیدگاه دولت های ضعیف نظیر حکومت طالبان در افغانستان تبدیل به بهشت تروریست هایی نظیر اسامه بن لادن می شوند. برای این منظور باید به تقویت دولتها همت گماشت اما این نه به معنای بهبود وضعیت سیاسی و اقتصادی اين دولتها بلکه به معنای افزایش توانایی نظامی و استفاده انها از قدرت برهنه برای سرکوب داخلی می باشد. به این ترتیب دولت مصر که قادر بوده است گروه های تروریستی را سرکوب نماید نمونه موفقی است. اما فلدمن می نویسد این رهیافت در دراز مدت امنیتی به همراه نمی آورد زیرا این تروریست های سرکوب شده مصری بودند که چندی بعد همراه با اسامه بن لادن گروه القاعده را خلق کردند. وی همچنین می افزاید گروه های تروریستی عمدتا در جوامعی شکل می گیرند که بخش عمده شهروندان معتقدند که دولتشان غیر مشروع بوده و از خارج به آنها تحمیل شده است. 

فلدمن سپس به رهیافت دوم یعنی "ملت سازی" می پردازد که به زعم او جایگزین بهتری برای امنیت کشورهای غربی می باشد. به نوشته او این رهیافت منجر به ایجاد یک سیستم دمکراتیک می شود که طی آن مردم یک جامعه برای تغییر حکومت خود از ابزار مسالمت آمیز انتخابات استفاده نموده و نیازی ندارند که به خشونت متوسل شوند. به بیان دیگر ملت سازی در جهت منافع کشورها بوده و به امنیت جهانی نيز کمک می کند. دولت هایی که از مشروعیت لازم برخوردار نیستند و نوکران اجنبی انگاشته می شوند در واقع به افزایش تروریسم كمك می كنند.

فلدمن که در مه 2003 بعنوان مشاور حقوقی پل برمر مسئول وقت اداره عراق به منظور کمک به نگارش پیش نویس قانون اساسی این کشور به بغداد رفته بود بخشی از این کتاب را بر اساس تجربیات عملی خود به رشته تحریر در آورده است. فلدمن در ابتدای کتاب به یاد می آورد که در هواپیمایی که عازم بغداد بود در حال خواندن کتابی درباره تاریخ تشیع در عراق بود. اما سایر همسفرانش بیشتر علاقه مند به تاریخ اشغال گری آمریکا در ژاپن و آلمان علاقه مند بوده و مشغول مطالعه کتابهایی در این زمینه بوده اند. وی با ذکر این خاطره بر ناآشنایی آمریکائیان مستقر در عراق از اوضاع این کشور تاکید داشته و می نویسد: "هیچیک از کارشناسان و متخصصان زبده امور عراق در وزارت خارجه آمریکا هرگز پا به داخل عراق نگذاشته" و به هیچ وجه حضوری در اداره این کشور نداشتند. وی خاطرنشان می کند "آمریکا هیچ تئوری و طرحی برای ایجاد یک حکومت دمکراتیک مشروع در عراق نداشت." فلدمن بروز ناآرامی و خشونت در عراق را ناشی از اشتباهات مکرر آمریکا و اجتناب پذیر می داند. بنظر وی هنگامیکه به فاصله چند روز پس از اشغال آمریکا غارتگران به ساختمان های دولتي بغداد هجوم برده و حتی توالت ها را هم را با خود بردند، مردم عراق فهمیدند که نیروهای آمریکایی کنترل اوضاع را در دست نداشته و هیچ کس جز خود آنها نمی تواند امنیتشان را تضمین کند. وی این واقعه را نقطه عطف سازماندهی شورشیان در عراق می داند و معتقد است حضور نیم میلیون سرباز آمریکایی در عراق می توانست این فتنه را در نطفه خفه کند. 

با این وجود فلدمن همچنان خوش بین بوده و معتقد است که آمریکا می تواند در عراق موفق به ایجاد یک حکومت دمکراتیک و لیبرال شود. وی استقرار دمکراسی که در آن همه گروه های مذهبی و قومی عراق شرکت داشته باشند را تنها راه برقراری ثبات در این کشور می داند. 

پیش فرض اصلی فلدمن این است که برقراری یک دمکراسی کارآ در عراق و یا ساير کشورهایی که دارای دولت های ضعیف و بی کفایتی هستند کاملا در جهت منافع آمریکا است. زیرا نه فقط تروریست ها نخواهند توانست از هرج و مرج جاری این گونه کشورها سوء استفاده کنند بلکه اساسا نیازی به تروریسم و سایر ابزار خشونت آمیز برای دستیابی به اهداف سیاسی نیست. زیرا مردم بطور مسالمت آمیز و از طریق آرای خود می توانند به تغییرات مورد نظر دست یابند. اما فلدمن به این پرسش پاسخ نمی دهد که چگونه با گسترش احساسات ضد آمریکایی در جهان شهروندان کشورهای اسلامی از طریق صندوق های رای به منافع آمریکا کمک می کنند. مگر مجلس ترکیه طی یک روند کاملا دمکراتیک مانع استفاده از خاک این کشور برای حمله آمریکا به عراق نشد؟ علاوه بر این هر تروریستی لزوما هدف سازنده سیاسی در سر ندارد. گروه القاعده هیچ هدف و دکترین ملی و سازنده ای جز نابودی مخالفان فکری خود اعم از مسلمان و غیر مسلمان مطرح ننموده است. چگونه می توان تشکلی از مجرمان و خرابکاران را وارد یک روند دمکراتیک نمود و یا با استقرار دمکراسی از شکل گیری آنها پیش گیری نمود؟ 

و بالاخره آنکه بر خلاف آنچه فلدمن می نویسد "جنگ با تروریسم" مبتنی بر نگاه واقع گرایانه به روابط بین الملل نیست. اتفاقا رئالیست های آمریکا از مخالفان اصلی اقدامات بوش پس از یازده سپتامبر از جمله جنگ او با عراق بوده اند. 

فلدمن بسیار مراقب است که وارد بحث عادلانه بودن و یا غیرعادلانه بودن حمله آمریکا به عراق نشود. اما سوال اینجاست که چگونه بدون توجه به ریشه های این جنگ می توان به "اخلاقیات ملت سازی" در عراق پرداخت. وی ملت سازی در عراق را تحت این عنوان که دمکراسی و لیبرالیسم در جهت منافع ملی آمریکاست توجیه می کند. این در حالیست که نو محافظه کاران نیز دقیقا با همین ادعا حمله به عراق را توجیه و عملی کردند. آیا نظریه او صرفا مکمل تئوری نومحافظه کارانی نظیر پل ولفویتز و دیک چنی نیست؟ 

اینها از جمله سوالاتی هستند که خواننده کتاب بدون پاسخ باقی می ماند. کتاب فلدمن تلفیقی است از ایده آلیسم و آنچه ادوارد سعید اورینتالیسم (شرق گرایی) خوانده است. فلدمن با نگاه قیم مآبانه خود می نویسد مادامیکه منافع کشور اشغالگر با منافع مردم کشور اشغال شده تلاقی می کنند روند ملت سازی قابل دفاع است. اروپائیان نیز تا قرن گذشته حضور و قیمومیت خود بر سایر مناطق دنیا را تحت عنوان کمک به آنها برای دستیابی به دمکراسی توجیه می کردند. آنقدر که ملت سازان گذشته موفق بوده اند، ملت سازان امروز و فردا نیز موفق خواهند بود
بازدید از صفحه اول
ارسال به دوستان
نسخه چاپی
ذخیره
عضویت در خبرنامه
نظر شما
پرطرفدار ترین عناوین