کد خبر: ۵۶۷۶۴۷
تاریخ انتشار : ۱۹ دی ۱۳۹۷ - ۱۰:۳۰

از نزدیک به تماشای یک صدای ماندگار بنشینید!

صدای آرام او، شنونده‌های رادیو را یاد آرامش برنامه‌های شبانگاهی می‌اندازد. صدای او کویری و دشتی است؛ از آن دست صداهایی که بیس آنها بالاست؛ در دشت هیچ عاملی به رسا شدن صدا کمک نمی‌کند و این خاصیت اقلیمی صداست. صدای بهروز رضوی از خاستگاه و زادگاه کویری‌اش برخاسته است.
آفتاب‌‌نیوز :
خانه‌ بهروز رضوی پر از رادیو است. بخشی از فضای خانه‌ او به رادیوهایش تعلق دارد. او می‌گوید من از همان ابتدا به رادیو علاقه داشتم و رادیوهایی که می‌بینید مربوط به همان سال‌های کودکی‌ام است؛ همه این رادیوها عمرهای درازی دارند برخی از آنها بیش از ۶۰ سال عمر دارند، این رادیوها پایه‌های خوبی داشته‌اند به همین خاطر سالم مانده‌اند.

عصر یک روز زمستانی، بهروز رضوی ـ از صداهای ماندگار عرصه گویندگی ـ‌ پذیرای خبرنگاران ایسنا است. ترجیح این هنرمند بر انجام گفت‌وگو در یک فضای آرام مثل خانه‌اش، برای ما هم فرصتی است تا از نمایی نزدیک‌تر او را بشناسیم و به مخاطبمان هم بشناسانیم. 

از نزدیک به تماشای یک صدای ماندگار بنشینید!

آنچه در ادامه می‌خوانید حاصل گفت‌وگو با گوینده‌ای است که صدایش برای کمتر کسی ناآشناست. صدای دلنشین او در قالب برنامه «کتاب شب» رادیو، تبلیغات تلویزیونی و روایتی ماندگار از «مستند ایران»، سال‌هاست که شنیده می‌شود.

از کودکی وارد این معرکه شدم

بهروز رضوی درباره‌ی اینکه چگونه به کار رادیو وارد شده است، می‌گوید: از کودکی وارد این معرکه شدم و بنابراین خیلی از عالم هنر دور نبودم. از نمایش‌های مدرسه و در مناسبت‌ها حتما برنامه اجرا می‌کردم و دکلمه‌ای داشتم. در دانشگاه، تئاتر را به شکل جدی اجرا می کردم و این پیشینه کار من به آن دوره برمی‌گردد. ولی با گروه ادب امروز هم همکاری می‌کردم. من و جمعی از دوستانم برای برنامه‌های این گروه می‌نوشتیم تا اینکه تعداد گوینده‌ها به تعداد مقاله‌هایی که نوشته می‌شد، کم بود. زمانی که می‌خواستند مقاله ها را بخوانند یادش به خیر، آقای نادرپور گفتند که نویسندگان برنامه ها بیایند و هر کسی مقاله خود را بخواند و ما از آنجا بود که گویندگی رادیو را شروع کردیم و به این ترتیب گویندگی آغاز شد و کم کم به کار نویسندگی چربید. این جریان به سال ۵۲ و ۵۳ برمی‌گردد اما من پیش از آن به وسیله خانم پوران فرخزاد و همایون نور احمر به برنامه‌ای به نام «دفتر آدینه» دعوت شدم. در تهران و در نمایش‌های طنزی که خودم تنظیم می کردم گاهی گویندگی می کردم. همراه من خدا رحمت کند آقای صدرالدین شجره بودند که در اردوی رامسر با همدیگر آشنا شدیم و اولین ملاقات من آنجا بود و بعد هم هر دو در یک تاریخ نزدیک به هم وارد رادیو شدیم. رضا بابک، باقر کریم‌پور، مرحوم ساسان و دوستان زیاد دیگری بودند که هنوز هم هستند.

او درباره‌ی اینکه چه زمانی به شکل حرفه‌ای کارش را به عنوان گوینده شروع کرد، توضیح می‌دهد: پیش از انقلاب در کنار کار گویندگی که یک روز در هفته رادیو می‌رفتم و با برنامه گروه ادب امروز همکاری داشتم، کارهای دیگری هم می‌کردم و آژانس تبلیغاتی داشتم. رادیو هم جزو علاقه‌مندی‌هایم بود. بعد از انقلاب کارمند رادیو شدم و قالب زمینه‌های شغلی من تعطیل شد و تنها موردی که مورد مصرف داشت و قابل استفاده بود، همین گویندگی بود که در رادیو و خارج از رادیو ادامه داشت.

گویندگی آقای مانی را خیلی دوست داشتم

بهروز رضوی سپس از علاقه‌مندی‌اش به رادیو می‌گوید و اظهار می‌کند: گویندگی جزو کارهایی است که هر آدمی به آن علاقه‌مند می‌شود، حتی اگر به آن علاقه نداشته باشد. پیش از این زمینه‌هایی بوده است که به رادیو علاقمند بوده باشم همیشه گویندگی آقای مانی را خیلی دوست داشتم، نمایش‌های رادیو را که گوش می‌کردم، در کنار جذابیت‌هایی که خود نمایش برایم داشت، نحوه مقدمه گفتن و خداحافظی کردن آقای مانی هم برایم جذاب بود. بنابراین به رادیو علاقه داشتم و تمام عوامل آن را می‌شناختم و می‌دانستم که برنامه‌های رادیویی، هرکدام چه ساعتی پخش می‌شوند؛ بنابراین تنها سرگرمی و تنها وسیله اطلاعات‌گیری من رادیو بود.

درست ۵۰ سال قبل

رضوی گذر عمر خود در رادیو را ۵۰ سال عنوان می‌کند و درباره اوایل حضورش در رادیو چنین اظهار می‌کند: آذر ۴۷ اولین کار رادیویی‌ام بود که بابت آن دستمزد گرفتم. درست ۵۰ سال از آن زمان می‌گذرد. این نوع کارها و این حرف‌ها اگر با علاقمندی همراه نباشد، مشکل می‌گیرد و کاری هم که علاقمندی در آن باشد، خستگی ندارد و من همچنان نسبت به کار گویندگی علاقه‌مند هستم. با وجود اینکه هیچگاه فکر نمی‌کردم وارد این حرفه بشوم، چرا که رشته تحصیلی من چیز دیگری بود و قرار بود مهندس معمار بشوم اما در مقاطعی به مشکلاتی برخوردم و ترک تحصیل کردم و وارد رادیو که شدم آسه آسه به این شغل علاقه‌مند و متوجه جذابیت‌های آن شدم. به عقیده من هر کسی که وارد کار رادیو شود، به آن علاقه‌مند می‌شود. رادیو در ذات خودش تنوع دارد زمانی که یک مطلب تازه‌ای را می‌خوانید همین جذابیت دارد و یا شعر و گفتاری که می‌خوانیم برای ما جذاب است.

از نزدیک به تماشای یک صدای ماندگار بنشینید!

سنت احترام به استاد که نزد نسل بهروز رضوی مشهود بود، آیا در بین نسل بعد از آنها هم دیده می‌شود؟

رضوی در این زمینه می‌گوید: نسل‌های بعد ما خیلی از چیزهایشان عوض شده است. پیش از همه شتابزدگی و عجله آنها است. در عالم شتابزدگی هم خیلی نمی‌شود عمیق شد، به همین دلیل کار در رو و سطح جریان دارد در گذشته ما جدی‌تر به این مقوله نگاه می‌کردیم الان این کارها برای جوان‌ترها شغل شده است، در حالی که این نوع کارها باید مشغله آدم باشد اگر که دل مشغول آن نباشیم، به آن به عنوان بیقوله نپردازیم کار موفقی نخواهیم کرد و خسته هم خواهیم شد اما وقتی کاری از روی دل‌مشغولی باشد لذت‌بخش است.

اجرای خاطره انگیز زنده‌یاد اخوان ثالت و بهروز رضوی

بهروز رضوی که اشعار بسیاری از شاعران را روایت کرده است، درباره‌ی اینکه چقدر تاکید دارد اشعاری که می‌خواند، ترانه سرای آن همراهش در استودیو باشد؟ به خاطره اجرای برنامه تلویزیونی‌اش با مهدی اخوان ثالث که به سال‌های دور برمی گردد اشاره می‌کند و اینگونه می‌گوید: انتخاب اشعار من بستگی به موضوع و نیاز برنامه است، اما خب بارها شده است که در خدمت خود اساتید و شاعران عزیز بوده‌ام. پرمخاطره‌ترین آن زنده یاد اخوان ثالث بود که در تلویزیون برنامه مشترکی با ایشان داشتم آن برنامه یک برنامه ادبی بود و عید سال ۵۸ این برنامه به بهانه نوروز شروع شد، برنامه مشترکی که ایشان از سنت‌ها و آداب و رسوم می‌گفت و من هم در خدمتشان بودم و گاهی نکته و شعری روایت می کردم و اشعار ایشان و دیگران را می‌خواندم. اخوان ثالث به عنوان مجری در این برنامه حضور داشتند. پیش از آن هم در برنامه دیگری در تلویزیون با عنوان «سرودی درودی بدرودی» اشعاری را می‌خواند و توضیحاتی می‌داد و من هم مختصری اشعار را روایت می‌کردم.

حافظ را چندین و چندباره دوره کرده‌ام

رضوی معتقد است: در اکثر موارد گویندگان اساسی و حسابی از خود شاعران اشعارشان را بهتر می‌خوانند. شاعران معمولاً یک تکیه‌ها و آکسان‌گذاری‌ها و انجمن‌های ادبی‌شان دارند که در گویندگی پسندیده نیست، چرا که باید سلیس‌تر و صریح‌تر خوانده شوند البته بسیاری از شاعران هم صدای خوبی دارند و هم اجرای خوب.؛ به عنوان مثال خود اخوان ثالث با وجود این که بیس صدایش پایین بود اما اجرای قوی داشت و بسیار زیبا بود. اشعار خودش را می‌خواند و هیچ کسی جز خود او صحت و سلامت شعر را نمی‌دانست و خوب اجرا نمی‌کرد. من به طور کلی ارادتم به حضرت حافظ بسیار است و از همان دوران مکتب و مکتب خانه که شاعران دیگر را هم درک کردم حافظ را چندین و چند باره دوره کرده‌ام. غزلیات سعدی، غزلیات شمس و مولوی، صائب و بیدل دهلوی را هم همین‌طور؛ البته طبیعی است که هر صدایی به هر اثری نخورد و بعضی از صداها با بعضی از تم‌ها و موضوع‌ها سازگارترند چه در شعر و چه در نثر.

در حرفه گویندگی تیپ‌سازی جایز نیست

رضوی درباره اینکه آیا دغدغه‌ این را دارد که تجربیات خود را برای نسل جدید منتقل کند؟ اظهار می‌کند: فعلا به صورت برگزاری کلاس‌های گویندگی به این امر رسیده‌ام. من در کلاس های آموزشی همواره افراد را از تقلید کردن بازداشتم و تأکید کردم که گوینده باید خودش باشد به جهت اینکه زمانی که گوینده خودش باشد کیفیت صدا تا پایان برنامه به همان شکل خواهد بود و چه بسا پخته‌تر هم خواهد بود اما اگر قرار باشد صدای دیگری از خودم بسازم چند دقیقه بعد خسته می‌شوم صدا عوض می شود و قدرت مانور هم روی آن ندارم. اما زمانی که صدا صدای خودم باشد، در هر زمان قدرت مانور دارم و هر حالتی از یک جمله را با صدای طبیعی خودم بهتر می‌توانم بیان کنم البته در نمایش های رادیویی تیپ سازی جزو هنر بازیگر است، اما در حرفه گویندگی تیپ سازی جایز نیست. متاسفانه در رادیو این اتفاقات بسیار زیاد است. این اشتباه است در هر گوینده‌ای که تازه وارد کار می‌شود، دیده می‌شود و مدتی تجربه عملی پیدا کند در آن تجربه عملی متوجه می‌شود که راه و چاه چیست و حرفه‌ای تر عمل می‌کند.

رادیو یا تلویزیون؟

رضوی که سال‌های دور در تلویزیون اجرا داشته و چندین فیلم و سریال هم در پرونده کاری خود دارد، درباره‌ اینکه میانه شما با رادیو خوب است یا تلویزیون و با توجه به اینکه در تلویزیون هم برنامه‌هایی داشته‌اید، چرا گرایشتان بیشتر به سمت رادیو است؟ اینگونه می‌گوید: رادیو را بیشتر دوست دارم. من اگر روزی که به تلویزیون دعوت شدم و برنامه اجرا کردم تجربه الان را داشتم، شاید آن پیشنهاد را هم نمی‌پذیرفتم و به تلویزیون نمی‌رفتم؛ برای این که بهتر بود همین طور گوینده رادیو باقی بمانم. یکی از لطف‌های رادیو این است که شنونده را به تعامل وا می دارد شنونده باید با برنامه رادیو همکاری کند، خودش مجسم کند، خودش پیش بینی کند و خودش کارگردانی کند. اولین کاری هم هر شنونده‌ای انجام می دهد تجسم ظاهر گوینده برنامه‌ای است که صدایش را می‌شنود. مسلما تجسمی که شنونده از گوینده دارد، خیلی بهتر از تصویری است که خود او دارد. این فانتزی که برای شنوندگان رادیو رخ می‌دهد، یکی از علت‌های توفیق رادیو است و رادیو یک‌طرفه نیست، در آن تعامل برقرار می‌شود، بده بستان اتفاق می‌افتد، به همین جهت هنوز هم بین رسانه‌های دیگر جایگاه خود را دارد. خود من رادیو را بیشتر از تلویزیون دوست دارم. رادیو برای من صمیمی‌تر از تلویزیون است.

خاطرات اجرا در تلویزیون

این گوینده پیشکسوت از نحوه ورودش به تلویزیون و زمانی که به اجرا می پرداخت، یاد می‌کند و می‌گوید: از همان بار اول که به تلویزیون دعوت شدم، برنامه گروه ادب را که اجرا می‌کردم قبل از من آقای گرگین، روحشان شاد گویندگی می‌کردند. ایشان بعد از آن مدیر شبکه دو سیما شدند و از من برای اجرا کمک گرفتند اولین بار که برای اجرا از من تست گرفتند ۲۱ صفحه متن به من دادند بودند، صفحه اول را که نگاه کردم شروع به خواندن کردم همین‌طور عوامل پشت صحنه با دست اشاره می‌کردند که بخوانم و اجرا کنم ما هم می‌خواندیم و می‌خواندیم تا اینکه همه صفحات تمام شد سپس تهیه‌کننده برنامه آمد و من را بغل کرد و گفت این تست نیست، کل اجرا را روی آنتن می بریم. آقای گرگین هم این برنامه را دنبال می‌کرد، بعد که من را در برنامه دیده بود، اجرا را پسندیده بود. پس از آن به برنامه‌ی دیگری برای اجرا در یک میزگرد فلسفه اسلامی دعوت شدم. یادش بخیر به آقای نادرپور زنگ زدم و گفتم که چنین پیشنهادی به من شده است اما من از فلسفه چیزی نمیدانم و او چندین کتاب برای مطالعه به من داد کتابها را مطالعه کردم، پس از آن برای هر برنامه یک ساعته، یک نصفه روز را در نظر گرفته بودند. در این میزگرد آقای دکتر موسوی، دکتر سجادی، آقای محقق داماد و  آقای اردکانی بودند. این میزگرد را بالاخره برگزار کردم. یک روز دو میزگرد را برگزار کردم و روز دیگر سه میزگرد را برگزار کردم و در واقع پنج برنامه را دو روزه برگزار کردم. در کار تلویزیون و در کار رسانه سرعت عمل بسیار مهم است اینکه عوامل معطل نشوند و کار به خوبی به سرانجام برسد. سرعت عمل من در تلویزیون بسیار مورد توجه واقع شد اما خود من زیاد با تلویزیون میانه‌ای نداشتم.

با کار در رادیو نمی شود زندگی کرد

او درباره اینکه بسیاری بر این باورند که تبلیغات به کار هنری گویندگان لطمه می‌زند و اینکه صداهای ماندگار نباید در خدمت تبلیغات باشند، اظهار می‌کند: در حال حاضر من از کارهایی که انجام می‌دادم گویندگی را دارم.  همه می‌دانید که گویندگان دستمزدی ندارند و رادیو پول خوبی نمی‌دهد و با کار در رادیو نمی شود زندگی کرد اما به هر حال گوینده باید مراقب باشد که هر تبلیغی را نپذیرد من سعی‌ام این بوده است و تبلیغاتی را هم که گویندگی کردم بیشتر در راستای فرهنگ و موارد فرهنگی بوده است؛ البته من در سال‌های اولیه شرکت تبلیغاتی داشتم اما خودم گویندگی نمی‌کردم. معتقدم صدا نباید حرام شود بلکه باید در جای خود استفاده شود خیلی مراقب هستم و هر کاری را نمی‌پذیرم. کارهای خارج از رادیو و تلویزیون انجام می دهم اما کارهایی که انجام می دهم شاخص هستند. در این ۵۰ سال آموختم که آدم اگر هر کاری با صدا انجام دهد، فرمت صدا از دست می‌رود در این پنجاه سال گویندگی تلاش کردم صداقت صدا را حفظ کنم یعنی صدای من یکی از ویژگی‌هایش این است که راست گوست و این شانس من است و به همین خاطر دوست ندارم هر کاری را انجام دهم و با وسواس و سختگیرانه کارم را انتخاب می کنم و دستمزد بالایی هم میگیرم.

صدایم «نان‌دانی» من است

رضوی درباره  جنس صدایش و اینکه آیا به صدای خود علاقمند است، می گوید: صدای من «نان دانی» من است و طبیعتا آن را دوست دارم. صدای من ویژگی صداهای کویری را دارد؛ صداهای کویری و دشتی صداهایی هستند که بیس آنها بالا هستند، چرا که در دشت هیچ عامل کمک کننده ای برای رسا شدن صدا نیست و این خاصیت اقلیمی صداست و معمولاً شما در فضای دشتی اهالی شهرهای کویری مثل یزد کاشان و جاهایی که شهرهای کویری را می بینید معمولا صدای بمی دارند و آن به خاطر خاستگاه و زادگاه کویری من است که در یزد به دنیا آمد ام. من در دوبله چند صدای شاخص را همواره دوست داشتم آقایان منوچهر اسماعیلی، ناصر طهماسب و جلال مقامی و در همکاران خودم هم کسانی هستند که سطح خوبی از کار را ارائه می‌دهند مثل آقای رضا خضرایی که بسیار گوینده خوبی است. روحشان شاد، آقای صدرالدین شجره هم بودند؛ اینها همکارانی هستند که من نسبت به صدای آنها ارادت دارم و دوستشان دارم.

از نزدیک به تماشای یک صدای ماندگار بنشینید!

تقلید صدا در رادیو!

علی رغم اینکه بسیاری از اهالی دوبله از تقلید صدایشان گله‌مندند، بهروز رضوی با وجود اینکه بارها هم صدای او را تقلید کرده‌اند، اینگونه می‌گوید: بسیار زیاد پیش آمده است که صدایم تقلید شود اما هیچ گاه شکایت نکرده ام و برایم اهمیت نداشته است چرا که زمانی که کسی صدای من را تقلید می‌کند این صدا را تایید کرده است و آن را دوست دارد. اگر این افراد قرار است با تقلید صدای من درآمد داشته باشد، چه بهتر این اتفاق بیفتد. جای کسی را تنگ نمی‌کنند. به هر حال در آغاز راه و در جوانی، در عرصه گویندگی تقلید صدا طبیعی است و گویندگان در اولین کارهایشان صدای استادشان را تقلید می کنند و رفته رفته پس از مدتها صاحب سبک می شوند خودشان را پیدا می‌کنند اما در آغاز راه تقلید اتفاق می‌افتد و بعد رفته رفته گوینده پخته‌تر می‌شود و تقلید را رها می‌کند و حیفش می‌آید که صدای خودش را رها کند. تقلید صدای من هم در رادیو اتفاق افتاده است و بیرون از رادیو و حتی برخی به خاطر تقلید صدای من درآمد بیشتری داشته‌اند؛ البته گمان می کنند و در کلمه اول به دوم صدا می رود، چرا که بیشترین چیزی که باعث حالت صدا می شود، حس صدا و آکسان‌گذاری‌های گوینده است که در کار گویندگی این قابل تقلید نیست؛ به همین جهت در ابتدا شاید دربیاید اما در ادامه مشخص می شود که تقلید است.

آیا نگهداری از صدا سختی دارد

این گوینده پیشکسوت در پاسخ به این پرسش که آیا نگهداری از صدا سختی دارد؟ معتقد است: نه اینطور نیست؛ من هیچ رژیم خاصی استفاده نکرده‌ام و هیچ موردی نبوده است که خودم را ناچار به رعایت آن کنم؛ اینکه بخواهم از خوردن چیزی صرف نظر کنم. تغییر صدا به این موارد ارتباطی ندارد و مورد خاصی نبوده است که به خاطر حفظ صدا کار خاصی انجام دهم.

برخی از نویسندگان ایرانی دوست ندارند اثرشان از رادیو پخش شود

رضوی بیش از ۲۰سال است برنامه «کتاب شب» رادیو را اجرا می‌کند، درباره‌ی آن می‌گوید: همچنان این برنامه را اجرا می کنم. برنامه ای که از سال ۷۴ آغاز شد و تاکنون ادامه داشته است. البته در ابتدا آقای حسین معمارزاده برنامه را اجرا می کردند که متاسفانه بعد از گذشت یک سال از دنیا رفتند. در گذشته ما معمولا بیشتر رمان‌های خارجی را می‌خواندیم. بیشتر به این خاطر که گرفتار تنگ نظری های نویسندگان ایرانی نشویم، چون خیلی وقتها درخواست‌ حق‌التالیف دارند و برخی نویسندگان از ما به خاطر این موارد انتقاد می کردند. پس از آن این انتقاد وارد بود که چرا بیشتر، قصه‌های خارجی می‌خوانیم و قصه های ایرانی را کنار گذاشته‌اند. حالا یک هفته داستان‌های خارجی و یک هفته داستان های ایرانی در «کتاب شب رادیو» روایت می شود. در ارتباط با انتخاب داستان‌های ایرانی تهیه کننده  برای توافق با نویسنده داخلی موضوع داستان‌ها را انتخاب می کند، چرا که هنوز هم برخی از نویسندگان ایرانی دوست ندارد اثرشان از رادیو پخش شود و با رادیو همکاری داشته باشند و اقسام دلایل خود را هم دارند اما خب نویسندگانی که موافق باشند آثارشان را در طول یک هفته خلاصه می‌کنیم و در طول هفته آن را به اتمام می‌رسانیم.

او درباره‌ی اینکه به آثار کدام‌یک از نویسندگان ایرانی یا خارجی علاقه دارد، می‌گوید: نویسندگان ایرانی را غالباً آثارشان را خوانده‌ام. از زن و مرد تمام رمان های مطرح دنیا را خوانده‌ام. شما حساب کنید که ۲۵ سال است داریم کتاب شب می‌خوانیم خودمان هم هیچ چیزی نخوانده باشیم هفته‌ای یک کتاب خوانده باشیم حدود ۱۵۰ کتاب خوانده‌ایم. چخوف را خیلی دوست دارم ، ارنست همینگوی را دوست دارم نویسنده مردمی و جامعه گرایی است از ایرانی ها هم آقای محمود دولت آبادی نویسنده چرب دستی است. آقای منصور لاهوتی و همچنین اخیراً خانم بلقیس سلیمانی را کشف کرده‌ام. ایشان مدتی سردبیر برنامه‌های رادیویی بود من ۲۳ برنامه‌ ایشان را اجرا کردم و بعد از آن از سردبیری بیرون آمد و به نوشتن پرداخت در حال حاضر دو ـ سه رمان نوشته که خیلی هم خوب است.

هرگز به خودم اجازه نمی‌دهم با رادیو قهر کنم

بهروز رضوی با بیان اینکه برایش پیش آمده است که در رادیو اذیت شود، در عین حال می‌گوید: اگر بخواهم با رادیو  قهر کنم انگار که با مردم قهر کرده‌ام. با این لطفی که مردم به من دارند، هرگز به خودم اجازه نمی‌دهم با رادیو قهر کنم. گاهی علاقمندی‌ام بیشتر هم می‌شود اما مرتب از سیاست گذاری های سازمان، مدیران و ... اذیت می‌شوم. من سالهاست در رادیو فعالیت می ‌کنم اما هنوز شک دارند که مرا استخدام کنند یا نه. پنجاه سال فعالیت خود را انجام داده ام و در این سال‌ها خودم را ثابت کرده ام اما همچنان گرفتار مقوله استخدام در رادیو هستم. اما به گمانم رادیو باید افتخار کند که من را استخدام کند. من یک خط قرارداد ندارم برنامه‌ای کار می‌کنم و طبق برآوردها و امتیازبندی‌ها دستمزد دریافت می کنم.

رادیو برای من همان میدان ارگ است

رضوی می‌گوید: رادیو تهران به خاطر قدیمی بودنش و اینکه اولین شبکه رادیویی بود و ما نیز از همان ابتدا کارمان را با این شبکه شروع کردیم، برای ما همان میدان ارگ است. البته الان که همه بالا آمده‌اند و در جام جم به سر می‌برند. اصلا رادیو تهران برای ما رادیو است. بارها درخواست کردیم که رادیو تهران به عنوان رادیو لوکال در مرکز تهران (ارگ) بماند و ما که اهالی رادیو محسوب می شدیم مشکلی با رفت و آمد در وسط دود و دم نداشتیم. البته هنوز واحد نمایش در میدان ارگ هست . زمانی در دوران آقای مشایی تصمیم گرفته بودند آنجا را پارکینگ‌ طبقاتی کنند و خیلی مخالفت‌ها صورت گرفت، حالا قرار شد که آنجا رادیو باقی بماند. اگر به عنوان موزه رادیو از آن نگهداری کنند، برازنده‌تر است اما اینکه کاربری دیگری داشته باشد زیاد پسندیده نیست.

وی درباره‌ی رادیو و حفظ آن با وجود رسانه‌های جدید می‌گوید: با وجود هر رسانه ای معتقدم رادیو همچنان به حیات خود ادامه می‌دهد چرا که رادیو اصالت دارد. از همان ابتدا که مردم با رادیو آشنا شدند، همین توقع‌ها را از رادیو داشته‌اند و ما هم زمانی که رادیو  بودیم و تلویزیون سر و شکل گرفت، فکر کردیم رادیو تعطیل می‌شود اما دیدیم که نه کاربرد رادیو متفاوت است و تاثیرگذاری آن فرق دارد به همین دلیل رادیو هرگز فراموش نمی‌شود و از سکه نمی‌افتد و رونق آن همچنان پابرجاست.

دنیای دوبله و دوبله تنهاترین سردار و امام علی(ع)

بهروز رضوی با وجود صدایش، حرفه‌ی دوبله را به شکل جدی دنبال نکرد اما آثار ماندگاری را دوبله کرده است. او در این باره می‌گوید: من در دوبله زیاد فعالیت نداشتم البته کار دوبله بسیار حساس و زیبا است و کارهای مختلفی انجام داده‌ام اما تاکنون آثار خارجی دوبله نکرده‌ام. در سریال امام علی (ع)، وقتی مرحوم علی آزاد فوت کردند، بازیگری که بقیه نقش او را ادامه می‌داد، فیزیک متفاوتی با علی آزاد داشت به دلیل اینکه بیننده بتواند آن را پیدا کند، صدای من را برای دوبله انتخاب کردند. همچنین در مجموعه تنهاترین سردار گفتارهای سریال را روایت کردم.

رضوی در بخش دیگری از گفت و گوی خود با ایسنا درباره حرفه‌ی بازیگری که چرا به شکل جدی آن را دنبال نکرد؟ توضیح می‌دهد: شاید بازیگری قدیمی ترین کاری باشد که ما اهالی قدیمی رادیو آن را انجام داده ایم تئاترهایی که بازی می‌کردیم، بازیگری محسوب می‌شد چندین فیلم کار کردم اما به جهت رفت و آمد بازیگر در سفرها و با توجه به اینکه من مشغول کار در رادیو هستم برایم دشوار بود و نمی‌توانستم کار را رها کنم به همین دلیل بازیگری را کنار گذاشتم و همین گویندگی را ادامه دادم. اما اگر پیشنهادی شود بستگی به کار دارد که آن را بپذیرم یا نه. به هر حال در جوانی جویای نام بودیم به همین دلیل بازیگری را هم انتخاب می‌کردیم اما حالا بستگی به جنس کار دارد و نقشی که واگذار می‌شود؛ از طرفی اینکه دستمزد خوبی بدهند و گرفتار هم نباشی، حتما آن را انتخاب می‌کنم. اما اینکه به طور جدی دنبال بازیگری باشم این گونه نیست. من سریال تلویزیونی هم بازی کردم هم پیش از انقلاب و هم پس از انقلاب. بعد از انقلاب سریال «وکلای جوان» را بازی کردم که آقای رضا کیانیان نیز در آن به ایفای نقش پرداخته بودند همچنین مجموعه دیگری بود که من در آن نقش دادستان را بازی می‌کردم.

مستند ایران با خون من و حمید مجتهدی عجین شده است

بهروز رضوی که راوی مستند ایران است درباره ی این مستند و فراز و نشیب‌های آن می‌گوید: مستند ایران دیگر با خون من و حمید مجتهدی عجین شده است. مستند ایران را از ۷۳ شروع کردیم و تمام ایران را زیر پا گذاشتیم. البته هنوز خیلی جاها مانده است و فعلا به خاطر کمبود بودجه به وضعیت مالی سازمان تهیه نمی شود، اما آقای مجتهدی با بودجه خودش کار کرده است و هنوز پولش را نگرفته است. مستند ایران مستندی است که نمی شود آن را سراسری دنبال کرد. حمید مجتهدی این مستند را با دل و جان کار کرده است و چه بسا که خیلی از جاها در سایه همین مستند ایران به چشم مردم ایران آمده است. متن برنامه ها هم بسیار خوب است ضمن اینکه از همان ابتدا شروع خوبی برای روایت مستند ایران داشتیم. مستند ایران کار بی زحمتی نیست و چالش برانگیز است و اگر علاقه‌مند نباشی نمی‌توانی آن را به این شکل زیبا بسازی. من هم علاقه زیادی به مستند ایران دارم و بر خودم واجب می دانم که ساخت این مستند را به شکل کامل به اتمام برسانیم باید بقیه قسمت‌های آن تهیه شود تا از این یکدستی درنیاید به هر حال ما با یک شیوه‌ای کار را دنبال کردیم که اگر این شیوه تغییر کند کار از شخصیت می افتد بسیاری از لوکیشن‌های این مستند را از نزدیک دیدم و اگر عمری باشد تا پایان، کار را ادامه خواهم داد.

رضوی در پاسخ به این پرسش که این روزها چگونه با این ترافیک از کرج به تهران و رادیو می‌آیید؟ می‌گوید: من زمانی که کاری را برای انجام دادن انتخاب کنم، همیشه ذوق رفتن برای آن کار را دارم و بهانه انجام کار انگیزه خوبی برای من حرکت از سمت کرج به تهران است. در وقت شلوغی از کرج راه نمی‌افتم می‌گذارم تا کمی خلوت‌تر شود از حدود ساعت ۹،  ۱۰ صبح تا ۹ ،۱۰ شب که کارم در رادیو به اتمام می رسد. اما به طور کلی عادت همه چیز را حل کرده است برای آمدن به تهران خودم رانندگی می کنم و روزهایی شده است که از شدت خواب ماشین را کنار زدم و برای دقایقی خوابیده‌ ام. طبیعتاً هر کاری اذیت ها و پیچ و خم های خودش را دارد.

رضوی در پاسخ به این پرسش که آیا به واسطه‌ی صدایش به عرصه‌ی موسیقی هم روی اورده است؟ می‌گوید: من چند سالی کلاس‌های آواز مرحوم اسماعیل مهرتاش را با برادرم بهزاد رفتم. برادرم تنبک می زد و آواز می خواند ما هم گهگاهی همراهی می کردیم و آواز می‌خواندیم. اما در آن کلاس جرأت نمی‌کردم آواز بخوانیم و فقط گوش می‌کردیم و در خانه تمرین می‌کردیم. در آن کلاس آقای شجریان بودند، آقای جمال وفایی و بسیاری دیگر از حاضران هنرمند که از آقای مهرتاش گله‌مند بودند که چرا این کلاس ها را برگزار می‌کنید که هر کسی بیاید و بخواند و او نیز در پاسخ می گفت من نمی‌خواهم همه آواز خوان باشند، همین که شنونده موسیقی ایرانی هم باشند خوب است و ما هم در همان حد شنونده شدیم، با موسیقی ایرانی آشنا شدیم، زمزمه می کردیم اما نه به صورت حرفه ای.

گفته‌های پایانی

بهروز رضوی در بخش‌های پایانی گفت و گوی خود به ایسنا درباره‌ ساخت برنامه‌های طنز در رادیو می گوید: شادی و نشاط باید  در برنامه های رادیو باشد. اما یادمان باشد که بخش اعظمی از این شادی و نشاط به سیاستگذاری‌های کلی مملکت برمی‌گردد و فقط رادیو موثر نیست. اساساً این تصمیم گیری ها باید از سطوح کلان تر اتفاق بیفتد و همه بر اساس توصیه هایی که می شود برنامه تولید کنند. منتها الان کمی حالشان خوب نیست طبعاً موزیسین هم که موسیقی شاد می نوازد، شاید حالش خوب نباشد. ما هم با شادی و هم با غم به یک نتیجه می‌رسیم هردو آدمی را تخلیه می‌کنند به همین دلیل ما شرقی ها بُعد اشک و غمگینی را پرورش داده‌ایم و غربی‌ها بعد شادمانه‌اش را.  آنها با  بعد خنده به مسیر دلخواه می رسند ما با گریه به نتیجه دلخواه می رسیم.

بخشی از خانه‌ی بهروز رضوی به دستگاه‌های رادیو و لوح‌هایی اختصاص دارد که در منزلش تعبیه شده است. رضوی این لوح‌ها را به پاس سال‌ها فعالیتش، از رادیو دریافت کرده است. او درباره‌ی رادیوهایش می‌گوید: من از همان ابتدا به رادیو علاقه داشتم و رادیوهایی که می بینید مربوط به همان سال های کودکی ام است، همه این رادیو ها عمرهای درازی دارند برخی از آنها  بیش از ۶۰ سال عمر دارند،  این رادیو ها  پایه های خوبی داشته اند به همین خاطر سالم مانده‌اند.

منبع: خبرگزاری ایسنا
بازدید از صفحه اول
ارسال به دوستان
نسخه چاپی
ذخیره
عضویت در خبرنامه
نظر شما
پرطرفدار ترین عناوین