آفتابنیوز : نقش نفت در بروز انقلاب از چند منظر قابل بررسی است؛ نوسانات قیمت جهانی نفت در سالهای منتهی به ۱۳۵۷ که علاوه بر مصرف گرایی، حاشیه نشینی و تنشهای اجتماعی را بهدنبال داشت. ناامیدی دوستان «محمد رضا پهلوی» از نجات وی در کنفرانس گوادلوپ و نقش عربستان رقیب سنتی ایران در بازار نفت و البته نقش اعتصابات کارکنان صنعت نفت در سرنگونی شاه از جمله این موارد هستند که در ادامه به اختصار به آنها پرداخته خواهد شد.
آغاز افزایش چهار برابری قیمت نفت در بازارهای جهانی از جنگ چهارم اعراب و اسرائیل در اکتبر ۱۹۷۳ میلادی بود. نتیجه محدودیت صادرات از جانب کشورهای صادرکننده و تحریم واردات از سوی امریکا، افزایش قیمتهای نفت در جهان بود. ایران از این رهگذر سود کرد، اما نتوانست بدرستی از این فرصت بهره ببرد. واردات فزاینده مواد مصرفی و تسلیحات نظامی، مجموعه اقدامات شاه ایران برای تبدیل شدن به پنجمین کشور صنعتی جهان بود و نکته مهم در وابستگی تمامی این موارد به درآمدی که البته هیچ تضمینی برای استمرار آن وجود نداشت. صادرات غیرنفتی ایران تنها دو درصد از کل صادرات کشور بود.
درآمدهای نفتی همچنین تأثیر عمیقی بر جمعیت شهری گذاشت. طی این دوره جمعیت شهرها افزایشی انفجار گونه یافت. در حالی که در سال ۱۳۴۵ تنها ۳۸ درصد از مردم ایران در شهرهایی با بیش از پنج هزار نفر جمعیت زندگی میکردند، در سال ۱۳۵۵ تقریباً ۴۸ درصد از جمعیت کشور ساکن این گونه شهرها شده بودند و در حالی که در سال ۱۳۴۵ تنها ۲۱ درصد مردم در شهرهایی با جمعیت بیش از یکصد هزار نفر زندگی میکردند، در سال ۱۳۵۵ حدود ۲۹ درصد در این شهرها سکونت داشتند. جمعیت پایتخت از ۲۷۱۹۷۳۰ نفر به ۴۴۹۶۱۵۹ نفر افزایش یافت! این موضوع رشد حاشیه نشینی و مشکلات ناشی از آن را بهدنبال داشت. هرچه اختلاف سطح درآمد شمال شهر با جنوب شهر افزایش مییافت، اختلاف طبقاتی را نیز بهدنبال میآورد و جامعه را به انبار باروتی آماده انفجار تبدیل نمود. ضمن اینکه تورم نیز مهلکترین نتیجه افزایش قیمت نفت برای این جامعه شهری نامتوازن بود!
در عرصه جهانی نیز شاه بواسطه این درآمدها دچار سوءتفاهم شد. وی در سال ۱۹۷۵ میلادی گفت: «اشخاصی هستند که تصور میکنند و شاید هنوز همچنین تصوری را دارند که من یک بازیچه دست آمریکا هستم. برای چه من باید بپذیرم که یک بازیچه باشم؟ دلایلی برای قدرت ما در دست است که ما را نیرومندتر از همیشه خواهد کرد، بنابراین چه دلیلی دارد که ما آلت دست دیگران باشیم؟» این ادعا البته برای شاه گران تمام شد و آمریکا و دیگر کشورها را به رویارویی با ایران مصمم کرد!
نشریه «میدل ایست ژورنال» در شماره پاییز ۲۰۰۸ میلادی خود مقالهای مستند به اسناد سیاستمداری به نام «اسکو کرافت» منتشر کرد که مؤید این تصمیم بود. بر اساس این مقاله، بین آمریکا و عربستان در سال ۱۹۷۶ میلادی برای کاهش قیمت نفت تبانی به عمل آمده بود. تبانی که علاوه بر تأثیر در بازار جهانی نفت پایههای حکومت شاه را نیز متزلزل میساخت!
در نشست دسامبر ۱۹۷۶ اوپک در دوحه قطر، عربستان با هماهنگی امریکا تلاش جهت کاهش قیمت جهانی نفت را آغاز کرد.«شیخ احمدزکی یمانی» وزیر نفت عربستان کشورهای عضو اوپک را تهدید کرد که آن کشور تأثیر افزایش بهای نفت را با افزایش فروش نفت خود با قیمت پایینتر جبران خواهد کرد. سیستم دونرخی اوپک عملاً تا شش ماه ضربات مهلکی بر اقتصاد ایران وارد کرد.
اعتراضات و اعتصابهای مردمی که از مدتی قبل در ایران شروع شده بود با بحران مالی جدید ابعادی گستردهتر یافت و با رسیدن این اعتراضات به کارکنان صنعت نفت، جلوه دوم تأثیر نفت در سرنگونی حکومت پهلوی را ظاهر ساخت. در بحبوحه نهایی شدن اعتراضات انقلابی در ایران و پس از اتفاق سینما رکس آبادان در بیستوهشتم مرداد ۱۳۵۷ این اعتراضات بیشتر شد. یک ماه بعد و یک روز پس از هفدهم شهریور ۱۳۵۷ دامنه اعتصابات به کارکنان صنعت نفت رسید. در ۱۸ شهریور بیش از هفتصد کارگر پالایشگاه تهران در اعتراض به حکومت نظامی اعتصاب کردند. دو روز بعد و در بیستم شهریور، کارگران پالایشگاههای اصفهان، شیراز، آبادان و تبریز به این اعتصاب پیوستند.
اعتصاب در صنعت نفت با انتشار خبری از بانک مرکزی گسترش بیشتری یافت. ۲۷ شهریور کارکنان بانک مرکزی نام ۱۷۷ نفر از افرادی را منتشر کردند که به ادعای ایشان بیش از دو میلیارد دلار از کشور خارج کردهاند و در آن لیست نام مدیرعامل وقت شرکت ملی نفت ایران با اتهام خروج ۶۰ میلیون دلار از کشور جلب توجه میکرد! خبری که البته بررسی صحت آن در فضای انقلاب غیرممکن بود. هم زمان با گسترش فضای انقلابی در کشور و در آبان ماه ۱۳۵۷ اعتصابات در پالایشگاه عظیم آبادان فراگیر شد به حدی که در پایان ماه، تولید به ۱۵۰ هزار بشکه در روز یعنی معادل یک چهارم تولید معمول سقوط کرد. ظرف چند هفته وضع نفت رو به وخامت گذاشت و صفوف طولانی مقابل پمپ بنزینها به وجود آمد.
همزمان با این اتفاقات، در جزایر «گوادلوپ» در شرق دریای کارائیب، رؤسای چهار قدرت بزرگ جهان به پیشنهاد فرانسه، گردهم آمدند و به بررسی رویدادهای ایران و آینده آن پرداختند. در این کنفرانس، «جیمی کارتر»، «هلموت اشمیت» صدراعظم اسبق آلمان غربی، «جیمز کالاهان» نخستوزیر انگلستان و «والری ژیسکار دستن» رئیس جمهوری وقت فرانسه با هدف حفظ منافع خود در ایران به تبادل نظر پرداختند. کارتر، معتقد بود به علت وضعیت حاکم بر ایران دیگر امکان حمایت از شاه وجود ندارد. وی توانست سران سه کشور دیگر حاضر در گوادلوپ را با خود همراه سازد. ضمن آنکه ژیسکار دستن نیز امیدوار بود با توجه به حضور «آیتالله روحالله خمینی (امام ره)» در فرانسه بتواند نقش واسطه با نیروهای مخالف رژیم شاهنشاهی را ایفا کند. با شکلگیری این کنفرانس و سپس نتایج آن، محمدرضا پهلوی که تصمیم به خروج از ایران داشت، کار خود را به کلی تمام شده دید و متوجه شد دیگر حمایتهای پیشین غرب برای او و رژیم شاهنشاهی وجود ندارد.
به فاصله کمی پس از اعتصاب کارکنان نفت و قطع جریان نفت از ایران، نمایندگان کشورهای خارجی چندین بار با نمایندگان رهبر انقلاب در «نوفل لوشاتو» دیدار کردند زیرا آنها بیش از هر چیز نگران قطع مستمر طلای سیاه ایران به بازارهای جهانی بودند. در داخل ایران نیز تلاش نافرجام رژیم برای بازگرداندن آرامش در مناطق نفتخیز به نتیجهای نرسید و بدون شک از دست دادن کنترل بر مناطق نفتخیز ایران و اعتصابات کارکنان صنعت نفت، تیر خلاصی بود بر رژیمی که پایههای مردمی خود را از دست داده بود.
منبع: روزنامه ایران