آفتابنیوز : محمدرضا ستاری، در سرمقاله روزنامه ابتکار آورده است: ماجرا از آنجا آغاز شد که ژرار آرو، سفیر فرانسه در آمریکا، طی پیامی توئیتری نوشته بود: اینکه بگویم ایران پس از انقضای برجام اجازه دارد اورانیوم غنیسازی کند، اشتباه است. براساس NPT و پروتکل الحاقی، ایران باید تحت نظارتهای شدید ثابت کند که فعالیتهای هستهای آن غیرنظامی است. وی همچنین با بیان اینکه روسها اورانیوم غنیشده برای نیروگاه بوشهر را تهیه میکنند، پس ایران نیازی به غنیسازی ندارد، تصریح کرده بود: همانطور که در سال 2002 غنیسازی اورانیوم برای فعالیتهای غیرنظامی ایران مجاز نبود، اگر لازم باشد در سال 2025 هم همین رفتار را در قبال ایران خواهیم داشت یعنی تحریمهایی که اعمال شده بود میتواند مجدد اعمال شود و هیچ غروبی بعد از برجام وجود نخواهد داشت. اشاره آرو به سال 2025 و غروب برجام، مربوط به بندی است که توافق هستهای پس از 10 سال به ایران اجازه میدهد مانند سایر کشورهای NPT با آن رفتار شود.
این بند معروف به غروب برجام، از همان ابتدا مورد مخالفت برخی از بازیگران قرار داشت، یعنی در آغاز با مخالفت شدید عربستان و اسرائیل همراه بود و پس از آن یکی از بهانههای اصلی دونالد ترامپ برای حمله به برجام، استناد به همین بند بود. حتی سال گذشته بوریس جانسون، وزیر خارجه سابق انگلیس، هم در سفر خود به آمریکا این بند را یکی از نقاط ضعف برجام دانسته بود که باید هرچه زودتر اصلاح شود.
پس از بیان این اظهارات و آن هم در شرایط ملتهب کنونی که به گفته تحلیلگران اینبار یکی از ارکان کلیدی برجام را توسط اروپاییها نشان رفته است، بلافاصله عباس عراقچی معاون سیاسی وزارت خارجه ضمن واکنش شدید به سخنان سفیر فرانسه در آمریکا، از پاریس خواست تا موضع خود را مشخص کند و گفت که اگر این بیانات مواضع رسمی پاریس باشد، باید منتظر واکنش از سوی ایران باشند. بعد از آن، سفیر جدید فرانسه در تهران نیامده به وزارت خارجه احضار شد و ظریف نیز در پاسخ به این کشمکشها، به تعبیری حجت را بر همگان تمام کرد. او نوشت: برای سه شریک اروپایی ما لازم به یادآوری است که طبق توافق هستهای، قطعنامه 2231 و NPTهیچ منعی برای غنیسازی ایران وجود ندارد. نه اکنون، نه در سال 2025 و نه پس از آن. برای شرکای اروپایی، خواندن سندی که آن را امضا کردند و قول دادند از آن دفاع کنند، میتواند مفید باشد!
در همین رابطه و در حالی که برجام در وضعیتی نابسامان قرار دارد، روابط میان اروپا و ایران به سردی گرائید و آمریکا در حال واردکردن بیشترین فشارهای ممکن علیه ایران است، مطرحشدن اینگونه اظهارات و نشانهرفتن مبانی مهم برجام از یک منظر و سطح تحلیل میتواند به این گونه باشد: حالت مشخص و امر واقع نشان داده که اروپا نه توان و نه تمایل به ایستادن در برابر آمریکا را داشته و در همین راستا تنها از برجام بنا بر مسائل امنیتی و سیاسی خاص خود دفاع میکند؛ درحالیکه در مورد پرونده موشکی، حقوق بشر و نیز مسائل منطقهای کاملاً همسو با ایالات متحده آمریکا گام برمیدارد. از سوی دیگر، چرخش از SPV به اینستکس و مشروطکردن آن به دو بند تشخیص مشروطبودن تجارت و تصویب لوایح مرتبط با FATF در ایران نیز بیانگر کاهش چشمگیر سطح مراودات تجاری موردنظر اروپا با ایران است.
به همین دلیل، همانطور که اشاره شد در شرایط نامتعادل کنونی میتوان گفت که از یک منظر تحلیل این اقدامات از سوی اروپا در جهت وادارکردن ایران به یک سیاست و رفتار واکنشی است. امری که میتواند باعث ایجاد یک اجماع جهانی علیه ایران شود. در چنین حالتی وضعیت مطلوب برای اروپا قابل تصور خواهد بود، چراکه انزوا و شرایط غیعادی برای ایران در این برهه از زمان، بهترین حالت بهرهبرداری اروپا چه از منظر اقتصادی و چه از منظر سیاسی با استفاده از کارت ایران خواهد بود و عرصه را برای عملیاتیکردن یک سیاست پاندولی برای آنها فراختر میسازد.