آفتابنیوز : «یکی از افراد کلیدی دولت حسن روحانی که نقش مهمی در شکلگیری و انتخاب مدیران دولت داشت، دکتر رضا صالحی امیری، وزیر سابق فرهنگ و ارشاد است که در شرایط کنونی رئیس کمیته ملی المپیک است. صالحی امیری یکی از اعضای حلقه موسوم به حلقه نیاوران بود که تئوریسین فرهنگی دولت آقای روحانی به شمار میرفت و در مناظرات انتخاباتی به تشریح و تبیین گفتمان اعتدال میپرداخت. از سوی دیگر وی ریاست کارگروه انتخاب مدیران را در دولت یازدهم بر عهده داشت. در نتیجه اگر افکار عمومی امروز بخواهد سوالات مهم خود درباره عملکرد دولت آقای روحانی را از کسی بپرسد شاید بهترین فرد دکتر صالحی امیری باشد. این که چرا امروز سرمایه اجتماعی دولت رویکرد اعتراضی نسبت به عملکرد دولت و وضعیت موجود گرفته و از آن مهمتر این که عملکرد دولت حسن روحانی چه سرنوشتی در برابر سرمایه اجتماعی اصلاحطلبان قرار داده که هزینههای زیادی برای به قدرت رسیدن حسن روحانی تحمل کردهاند.
به همین دلیل و برای تحلیل و بررسی این موضوع «آرمان» با دکتر صالحی امیری گفتوگو کرده است. رئیس کمیته ملی المپیک معتقد است: «علت به وجود آمدن وضعیت موجود عملکرد دولت نیست و بلکه مجموعه عواملی است که شرایط را سخت کرده است. همین دولت در دور اول عملکرد موفقی داشت و در زمینههای اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و بینالمللی کارنامه قابل قبولی از خود ارائه کرد. تغییر شرایط باعث افول سرمایه اجتماعی دولت شد. ما نمیتوانیم دولت را مسبب اصلی شرایط موجود قلمداد کنیم.»
در ادامه گزیده این گفتوگو را میخوانید.
- دولتها در ایران همواره تحت تأثیر مناسبات داخلی، منطقهای و بینالمللی قرار دارند.
- یکی از گسلهای اصلی جامعه ایران گسل ساختاری است. شرایط به شکلی بوده که از گذشته تا امروز همواره بخشی از ساختارها با بخش دیگر مناقشه داشته است. ما باید بتوانیم انسجام درونی و ارگانیک جدیتری را در ساختارها اجرا کنیم.
- انسجام ارگانیک یعنی همه اجزای یک سیستم بهصورت منظم و با کمک به یکدیگر در جهت یک هدف واحد که همان توسعه ملی است حرکت کنند.
- دولت آقای روحانی نیز تحت تأثیر این چالشهای ساختاری قرار گرفته است.
- ما نیازمند یک نوع بازنگری ساختاری هستیم.
- در کنار چالش ساختاری که ما با آن مواجه هستیم چالش سیاسی نیز وجود دارد.
- جریانهای سیاسی در ایران در رقابت و کشمکش دائمی قرار دارند و همواره در حال تنش هستند.
- پس از برگزاری انتخابات در ایران جریانی که شکستخورده نباید به تخریب دولت مستقر بپردازد و مانع به ثمر رسیدن اهداف دولت در مسیر توسعه شود.
- رقابت دائمی سیاسی افکار عمومی جامعه را خسته میکند.
- چالش دیگری که وجود دارد تقدم منافع حزبی و جریانی بر منافع ملی است که این وضعیت در بین برخی جریانها و گروههای سیاسی قویتر است.
- گستره تحلیلی دیگری که پیرامون دولت وجود دارد به چالشهای منطقهای بازمیگردد. در شرایط کنونی رژیم صهیونیستی به همراه عربستان که به صورت نیابتی منافع آمریکا را در منطقه خاورمیانه نمایندگی میکند تلاش میکنند ایران را تحت فشار قرار بدهند که دولت نیز در خط مقدم مقابله با این توطئهها قرار دارد.
- کسانی که دیروز به سفارت عربستان حمله کردند امروز باید نسبت به چالشهای کنونی کشور پاسخگو باشند. ما خیانت دشمن را در کنار جهل و نادانی دوستان فراموش نخواهیم کرد.
- در شرایط کنونی آمریکا با سه استراتژی در حال تقابل با ایران و در رأس آن دولت آقای روحانی است. استراتژی نخست فشار حداکثری اقتصادی است که به تعبیر دولتمردان آمریکا بیرحمانهترین تحریمها را علیه ایران شکل داده است. دوم استراتژی فشار حداکثری سیاسی برای انزوای ایران در عرصه بینالمللی است. سومین استراتژی نیز عملیات روانی برای ترغیب و تحریک مردم علیه نظام و اعتراضات احتمالی است.
- دولت آقای روحانی با سه چالش داخلی، منطقهای و بینالمللی مواجه است و در اثر این چالشها بوده که با وضعیت موجود مواجه شده است.
- نمیتوان دولت آقای روحانی را بهتنهایی مسبب وضعیت موجود به شمار آورد. این شرایط انتخابی نبوده و بلکه به دولت تحمیل شده است. به همین دلیل نیز باور دارم هر دولتی بهجز دولت آقای روحانی بر سر کار بود بهمراتب شرایط بدتری میداشت.
- مناقشه ساختاری ریشه در رادیکالیسم دارد. رادیکالیسم به هر شیوه و مرامی که باشد مسیر حرکت بهسمت توسعه را تخریب میکند. هدف اصلی رادیکالیسم پرتاب سنگ به سمت قطار در حرکت است. رادیکالیسم بسترهای سالم را تخریب میکند و با رویکرد غیر اخلاقی و غیر عقلانی در متن جامعه ایجاد تنش میکند.
- پس از انقلاب اسلامی ما هزینه زیادی برای رادیکالیسم در کشور پرداخت کردهایم. رادیکالیسم از گروه فرقان آغاز شد و تا امروز ادامه داشته است. در طول این سالها نیز رادیکالیسم شکلهای مختلفی به خود گرفته است. گاهی رادیکالیسم بهشکل مسلحانه خود را نشان داده، گاهی ردای دین به تن کرده و گاهی نیز خود را به شکل تخریب و انتقامجویی سیاسی نشان داده است.
- بنده چالش بنیادی انقلاب اسلامی را ظهور و بروز رادیکالیسم میدانم که از سال ۵۸ تا ۹۸ با ما بوده است. راهحل عبور از رادیکالیسم نیز در مرحله نخست اصلاح ساختارهاست و در گام بعدی مدیریت رادیکالیسم است. رادیکالیسم توسعه ملی را نشانه گرفته و همواره بستر جامعه را برای حرکت رو به جلو بینظم وآشفته میکند.
- من منکر چالشها و ضعفهای موجود نیستم. رسالت من انکار نیست. با این وجود معتقدم در تحلیل وضعیت موجود باید به واقعیتها توجه کرد و علتشناسی کرد.
- بنده معتقدم علت بهوجودآمدن وضعیت موجود عملکرد دولت نیست بلکه مجموعه عواملی است که شرایط را سخت کرده است.
- همین دولت در دور اول عملکرد موفقی داشت و در زمینههای اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و بینالمللی کارنامه قابل قبولی از خود ارائه کرد.
- آمارها نشان میدهد که میزان اقبال سرمایه اجتماعی به آقای روحانی قبل از برجام ۶۳درصد بود که این رقم پس از برجام به ۷۳درصد افزایش پیدا کرد.
- تغییر شرایط باعث افول سرمایه اجتماعی دولت شد.
- ما نمیتوانیم دولت را مسبب اصلی شرایط موجود قلمداد کنیم.
- بنده از شما سوال میکنم آیا دیگران در به وجود آمدن وضعیت موجود سهمی نداشتهاند؟
- ترامپیسم دوباره منطقه خاورمیانه را ناامن کرده و در مقابل ایران که امنیت را به خاورمیانه بازگردانده شمشیر کشیده است. بدونشک این نقطه آغازی برای چالشهای داخلی آقای روحانی بود. دولت باید با مدیریت استراتژیک این چالش را مرتفع کند.
- بنده معتقدم آقای روحانی و مجموعه دولت قدرت بازسازی سرمایه اجتماعی را دارند.
- افول سرمایه اجتماعی ناشی از فشار اقتصادی و لاغرشدن سفره مردم است. از سوی دیگر بیکاری، فقر، فساد و حاشیهنشینی از عواملی است که سبب نارضایتی مردم را فراهم کرده است. من این افول اعتماد اجتماعی را بنیادی و عمیق نمیدانم و معتقدم آقای روحانی قدرت و ظرفیت ترمیم بازسازی سرمایه اجتماعی خود را دارد.
- نکته دارای اهمیت این است که افول سرمایه اجتماعی دولت چهبسا به افول سرمایه اجتماعی نظام هم منجر شود. تفکیک دولت از نظام یک خطای استراتژیک است. مخاطب مردم کلیت نظام است که دولت نیز جز لاینفک و کلیدی نظام است.
- اصلاحطلبان بزرگترین فرصت ملی ما هستند و سرمایه سیاسی نظام به شمار میروند. باید بپذیریم که نمیتوان کشور را با یک نوع تفکر، جناح و گروه سیاسی اداره کرد. کشور باید با احزاب و نحلههای فکری مختلف اداره شود. بنده معتقدم اصلاحطلبان قدرتمندترین جریان سیاسی کشور هستند. اگر اصلاحطلبان از فرصت کافی و برابر برای حضور در صحنه برخوردار شوند تأثیرگذار خواهند بود. باور عمیق و درونی اصلاحطلبان نیز حفظ و تداوم نظام است. به همین دلیل نیز نظام باید بستر فعالیت سیاسی اصلاحطلبان را گسترش بدهد. اصلاحطلبان میتوانند در مقابل فشارهای خارجی در کنار نظام حضور قدرتمندی داشته باشند. اصلاحطلبان در کنار سایر جریانهای سیاسی و از جمله اصولگرایان میتوانند نمایش وحدت ملی را در مقابل دشمن به نمایش بگذارند.
- در شرایط کنونی ما برای بقای سیاسی نیازمند نمایش وحدت سیاسی بین جریانهای مختلف سیاسی هستیم.
- امروز سه کانون قدرت سیاسی در کشور وجود دارد که شامل اصلاحطلبان، اصولگرایان و اعتدالگرایان است. در رقابتهای سیاسی آینده نیز رقابت بین این سه کانون قدرت وجود خواهد داشت. به همین دلیل نیز نظام باید برای هر سه جریان فرصت برابر ایجاد کند. تنها در چنین شرایطی است که میزان مشارکت افزایش پیدا میکند. با افزایش میزان مشارکت نیز رضایت عمومی بیشتر میشود که در نتیجه نظام با سرمایه اجتماعی بیشتری مواجه خواهد بود.
- چه آقای روحانی باشند یا نباشند گفتمان اعتدال به حیات سیاسی خود ادامه خواهد داد. محوریت گفتمان اعتدال نیز اندیشهها و مشی آیتالله هاشمی است که در طول شش سال گذشته پرچمدار آن آقای روحانی بوده است. در چنین شرایطی بنده شخصیتی مانند آقای ناطق نوری را نیز در چارچوب گفتمان اعتدال تعریف میکنم و معتقدم ایشان میتوانند در آینده پرچمدار گفتمان اعتدال باشند. گفتمان اعتدال نیز لزوما همواره در قدرت حضور ندارد و ممکن است در خارج از قدرت به حیات سیاسی خود ادامه بدهد.
- سرمایه اجتماعی آیتالله هاشمی در زمانی که خارج از قدرت تعریف میشدند به مراتب از زمانی که در قدرت حضور داشتند بیشتر بود.
- بنده رادیکالیسم را مهمترین تهدید برای گفتمان اعتدال تلقی میکنم و معتقدم رادیکالیسم در هر شرایطی سامان سیاسی را برنمیتابد. رادیکالیسم در فضای آشفته به حیات خود ادامه میدهد. اگر فضای کنونی را آشفته تعریف کنیم میتوان احتمال بروز رادیکالیسم را داد.
- در شرایط کنونی یکی از دغدغههای من ظهور رادیکالیسم جدید از جنس احمدینژادی در آینده سیاسی ایران است. به همین دلیل معتقدم باید مراقب بود تا دوباره در دام رادیکالیسم نیفتیم.
منبع: روزنامه آرمان امروز