آفتابنیوز : جعفر گلابی در یادداشتی در روزنامه اعتماد، نوشته است: در این رهگذر بهتر و خردمندانه آن است که در اطراف موضوع بحثهای جدی و مسوولانه صورت گیرد تا تجربیات و آگاهی عمومی بالاتر رود و اگر خسارت جانکاهی حاصل میشود حداقل عبرتی هم فراهم شود. در ورای همه مسائل مطرح از درون تا برون ماجرا آنگونه که از سخنان آقای نجفی و بستگانش برمیآید و توییت آقای کرباسچی بر آن اشاره دارد، مشکل مذکور بیش از ۲ سال سابقه داشته و اطرافیان هم از آن آگاهی داشتهاند. اکنون این سوال بسیار مهم خودنمایی میکند چرا کسی کاری نکرده و کمکی صورت نداده است؟ حتی اگر خود آقای نجفی از برونزایی موضوع اجتناب میکرده است ولی باز هم دلیل نمیشود که دوستان و همفکران و همحزبیها مسوولانه ورود نکنند و تاثیر مناسب نداشته باشند.
افزون بر وجوه اخلاقی و انسانی حتی از نقطه نظر سیاسی درگیرشدن یک فرد شاخص که آبرویش آبروی یک جمع و حتی یک جناح است با موضوعی که او را تا خودکشی پیش میبرد چیزی نیست که سیاستمداران نسبت به آن بیتفاوت باشند و از آسیبش در امان بمانند. بگذارید از تعارفها کم کنیم و کمی به صراحت نزدیک شویم، اینجا نکات بسیار مهم و اساسی مطرح است، همه میگوییم و لمس کردهایم که معدل اخلاق جامعه پایین آمده است، اگر اینگونه باشد حتماً ما هم به افول اخلاق و رنگ باختن دوستیها و دستگیری از یکدیگر و فقدان فداکاریها دچار شدهایم، اگر اخلاق در جامعه ما سیطره همهجانبه داشت حتی دستگاههای دور و نزدیک حکومتی که....
احیاناً در جریان عمق مشکل آقای نجفی قرار داشتهاند باید کاری میکردند و چارهای میاندیشیدند، او مدیر سطح بالای همین نظام در دورههای مختلف بوده و خدمتهای بزرگ کرده است آیا نمیبینیم که براندازان چه جشنی گرفتهاند و چه سان به جمهوری اسلامی و آرمانهایش طعنه میزنند؟ اما در این میان از سالهای دور یک عیب بزرگ در اردوگاه اصلاحطلبان بوده و حالا این عیب بیش از هر زمان دیگری خودنمایی میکند. صاحب این قلم کوچک علاوه بر نوشتن، بارها این نکته را خدمت بزرگان و چهرهها و موثران اصلاحطلب عرض کردهام که در این جناح هیچکس دستگیر هیچکس نیست، انبوه موارد و مصادیق سراغ دارم که از دوستان و همفکران دچار انواع مشکلات شخصی، اداری، مالی، خانوادگی و حتی روحی و روانی شدهاند ولی هرگز کسی احساس مسوولیت نکرده است که دستی بالا زند و کاری بکند، جالب اینکه وقتی این بیاعتناییها و بیتفاوتیها به دوست صاحبمنصبی گفته میشود مشخص میشود که خود او هم دچار شده و از بیتوجهی دوستان رنج برده است!
چندی پیش یکی از چهرههای اصلاحطلب برای اولینبار یادداشتی در این زمینه نوشت و حتی نام یکی از بزرگان اصلاحطلب را به میان آورد، طی پاسخی ضمن تشکر از او یادآوری کردم که از قضا اگر در میان اصلاحطلبان یک نفر پیگیر مشکلات شخصی دیگران است و هر کاری از دستش برآید مضایقه نمیکند همین پیرمرد است! این دیگران هستند که تار و پودشان سیاسی شده و مثال آوردم که چگونه برخی افراد توجه به مسائل غیرسیاسی را به سخره میگرفتند. چهبسا همین حالا کسانی باشند که درگیر ماجراهای مشابه یا مشکلات عمیقند و هیچکدام از ما یا نمیدانیم یا اگر میدانیم کاری نمیکنیم! آری ما به غایت از یکدیگر دور شدهایم، تنها شدهایم و مسائل بغرنج دیگران برایمان کوچکترین حس معاضدت را ایجاد نمیکند.
قصه پرغصه آقای نجفی نشان داد که وی تا چه حد تنها و ناامید شده و چگونه میتوانسته به هدفی برای یک پروژه رسوایی تبدیل شود. بزرگوار اصلاحطلبی به درستی نوشت: «آقای نجفی قربانی اعتماد به نفس کاذبی که داشت و شجاعت و قاطعیتی که نداشت» شد! ولی ننوشت سهم او در این ماجرا چه میتواند باشد؟ از آقای نجفی عذرخواهی نکرد که برادر ببخشید که بیش از ۲سال در چنگال مشکلی عظیم بودهای و من نمیدانستهام یا میدانستم و کاری نکردهام! آقای نجفی اولین و آخرین نمونه انسان سرگشته و حیران و بیکس و خطاکاری نیست که دنیا را نشناخته و هنگام بلا تنها بماند و دیگران از راه برسند و عمق ندانمکاریاش را هویدا کنند. ما همراه نجفی شلیک کردیم و خود نیز تیر خوردیم اگر انصاف پیشه کنیم.