نخستین روز خرداد امسال بود که مردی بیهوش در یک فضای سبز کوچک در منطقه سبلان روی چمنها افتاده بود و چند مرد هم تلاش میکردند این جوان را به هوش بیاورند، اما بی فایده بود به همین دلیل در تماس با اورژانس درخواست کمک کردند.
مرد بیهوش به بیمارستان منتقل شد و زمانی که به هوش آمد از این که روی تخت بیمارستان بود شوکه شد و وقتی به دنبال موبایل و مدارکش گشت فهمید که وسایل اش به سرقت رفته است.
متخصص سرقت
بدین ترتیب تیمی از ماموران کلانتری ۱۰۶ نامجو برای تحقیقات به بیمارستان رفتند و از مرد جوان که به هوش آمده بود تحقیق کردند.
مرد جوان که مسعود نام دارد به پلیس گفت: چند روز قبل با یک مرد ۵۱ ساله که چهرهای آراسته و فریبنده داشت آشنا شدم، او ادعا میکرد که وضعیت مالی خوبی دارد.
وی افزود: در این زمان کوتاه با چرب زبانیهایش اعتمادم را جلب کرد تا جایی که رمز کارت بانکی ام را میدانست و هیچ وقت فکر نمیکردم این مرد آرام نقشه شومی در ذهن اش طراحی کرده است.
مسعود ادامه داد: روز گذشته همراه مرد فریبکار بودم که پیشنهاد یک لیوان چای داد و خودش به سمت یک کیوسک روزنامه فروشی رفت و دو لیوان چای گرفت. سپس در داخل فضای سبز شروع به خوردن چای کردیم و بعد از آن متوجه هیچ چیز نشدم تا این که بیدار شدم و خودم را روی تخت بیمارستان دیدم.
این مرد گفت: بعد از به هوش آمدن فهمیدم که موبایل و مدارکم به سرقت رفته و حساب بانکی ام نیز خالی شده است.
تحقیقات پلیسی
بدین ترتیب با توجه به ادامه سرقتها به شیوه بیهوشی، پرونده به دستور بازپرس علی وسیله ایردموسی از شعبه ۵ دادسرای ناحیه ۳۴ در اختیار ماموران پایگاه سوم پلیس آگاهی تهران قرار گرفت.
کارآگاهان در این شاخه از تحقیقات، آلبوم مجرمان سابقه دار را پیش روی طعمههای مرد فریبکار قرار دادند که خیلی زود شهرام ۵۱ ساله از سوی طعمهها شناسایی شد.
همین کافی بود تا ردیابیها برای دستگیری این سارق سابقهدار آغاز شود و کارآگاهان در ردیابیها پی بردند که این سارق در مسافرخانهها زندگی میکند و برای این که دستش رو نشود، هر روز محل استراحت اش را تغییر میدهد.
ردیابیها ادامه داشت تا این که ماموران پی بردند شهرام در یک مسافرخانه در نزدیکی میدان راه آهن پنهان شده است. در ادامه کارآگاهان ساعت ۸ صبح ۶ شهریور امسال موفق به دستگیری سارق سابقه دار شدند و در بررسی از مخفیگاه شهرام ۱۰ میلیون تومان تراول به دست آمد.
دستگیری مالخر
شهرام پس از دستگیری به سرقت هایش اعتراف کرد و مالخر گوشیهای سرقتی را که در خیابان شوش بود، لو داد. ماموران نیز در یک قرار صوری، مالخر مسن را دستگیر کردند.
گفتگو با سارق قدیمی
این مرد که چهره آرام و خونسردی دارد، ادعا میکند خانواده اش او را از خانه بیرون کرده اند و، چون هیچ حمایتی نشده مجبور به سرقت شده است.
شهرام درباره این که چرا هربار بعد از آزادی دوباره دزدی میکند میگوید: به قول قدیمیها پشت در زندان نوشته «یادم تو را فراموش».
سابقه داری؟
بله، سه یا چهار بار به زندان رفتم.
آخرین بار کی زندان بودی؟
فکر کنم سه سال زندان بودم، آخر سال گذشته آزاد شدم.
الان به چه جرمی دستگیر شدی؟
سرقت به شیوه بیهوشی.
چطور با این شیوه آشنا شدی؟
در گذشته یکی از دوستانم به این شیوه سرقت میکرد و از او این شیوه و شگرد را یاد گرفتم.
سوژه هایت را چطور شناسایی میکردی؟
با آنها طرح دوستی میریختم و بعد از آن در فرصتی مناسب با داروی بیهوشی نقشه ام را اجرا میکردم.
داروی بیهوشی را چطور به آنها میدادی؟
بعد از این که به من اعتماد میکردند، به بهانه خوردن چای در فضای سبز، داخل لیوان آنها دو قرص لورازپام میریختم و بعد از این که چای مسموم میخوردند بیهوش میشدند.
چه چیزی سرقت میکردی؟
موبایل و کارت عابربانک.
رمز کارت را چطور به دست میآوردی؟
خودشان به من میدادند، چون اعتماد کرده بودند رمز کارت شان را هم اعلام میکردند.
چقدر پول به دست آوردی؟
۱۵ میلیون تومان.
چرا دزدی میکردی؟
میخواستم یک اتاق کرایه کنم و به پول نیاز داشتم.
شغل؟
قبلا در یک شرکت کار میکردم و مدتی هم دست فروشی میکردم که شهرداری مانع کارم شد.
موبایل را به چه قیمتی میفروختی؟
۳۰۰ تا ۵۰۰ هزار تومان.
زندان برایت مهم نیست که دوباره دزدی میکنی؟
نمیدانم چرا وقتی از زندان آزاد میشوم یادم میرود از چه جایی بیرون آمدم، به قول زندانیان قدیمی و سابقه دار پشت در زندان نوشته: «یادم تو را فراموش.»
تا کی میخواهی دزدی کنی؟
دیگر دزدی نمیکنم.
یعنی آزاد شوی دنبال سرقت نمیروی؟
من از بازپرس پرونده ام میخواهم که نامه اعدامم را بزند و خودم هم امضا میکنم که با رضایت خودم بوده است، چون دیگر نمیخواهم آزاد شوم و خسته شدم.
چرا؟
تا خانوادهام راحت شوند.
چطور وارد دنیای تبهکاران شدی؟
۲۰ ساله بودم که با دوستانم به دزدی رفتیم و دستگیر شدم. بعد از این که آزاد شدم، خانواده ام مرا طرد کردند و همین باعث شد به سرقت هایم ادامه دهم.
خانواده ات چرا تو را طرد کردند؟
برادرم باعث شد، چون دزدی کرده بودم دیگر اجازه بازگشت را به من ندادند و از خانه بیرونم کردند.
چرا مسیرت را درست نکردی؟
دیگر دیر شده بود، کار برای من که مسن هستم وجود ندارد، حتی به دنبال کار رفتم، اما فکر کردند برای بچه ام دنبال کار میگردم.
ازدواج کردی؟
نه.
شنیدم در قم هم دزدی کردی؟
بله، البته به شیوه بیهوشی نبود، از یک مرد افغان سرقت کردم.
حرفی برای دیگر مجرمان داری؟
خلاف و سرقت آخرش زندان است و همه این را میدانند.
پس چرا دزدی میکردی؟
پشیمانم. باور کنید نمیخواستم دیگر دزدی کنم و قصد داشتم با پولی که به دست آوردم روسری بخرم و در خیابان دست فروشی کنم که دستگیر شدم.
چه پیشنهادی برای مردم داری که گرفتار دزدانی مثل شما نشوند؟
سوژههای من افراد ساده لوح بودند که زود اعتماد میکردند. پس در خیابان با هر کسی که دوست شدید خیلی زود اعتماد نکنید.
بنا بر این گزارش، شهرام و مالخر گوشیهای سرقتی اش برای تحقیقات بیشتر در اختیار ماموران پایگاه سوم پلیس آگاهی تهران قرار دارند.