سیدجمال ساداتیان تهیهکننده فیلم «متری شش و نیم» در پاسخ به این پرسش که چرا در سینمای ما هیچ متر و معیاری برای دستمزد بازیگران وجود ندارد، گفت: عوامل مختلفی در این مسئله دخالت دارند. البته باید به این مسئله توجه داشت که سالی صد فیلم ساخته میشود و در مجموع ممکن است پنج، شش و یا ۱۰ فیلم گیشه موفقی داشته باشند، بقیه متحمل ضرر میشوند. حالا از ده درصد تا صد درصد اما کسی به آن ضررها توجه نمیکنند، اما آن چند فیلمی که میفروشد متر و معیار میشود و با این استدلال که سینما رونق داشته که فیلمها فروخته، پس ما هم دستمزدها را افزایش میدهیم. از آن طرف هم یکباره هجمه زیادی از طرف کارگردانان و تهیهکنندگانی که میخواهند فیلم بسازند، وارد میشود و سعی میکنند کاندیداهایشان چند بازیگری باشند که گیشه موفقی دارند و اسمشان سر زبانهاست و آنها را به کار دعوت میکنند. اما مگر آنها در مجموع سالی چند فیلم میتوانند بازی کنند؟ بالطبع وقتی میبینند متقاضی زیادی دارند، دستمزدهایشان را بالا میبرند. برخی از تهیهکنندگان هم به ناچار قبول میکنند و دستمزدها را میپردازند و این دستمزدی که پرداخت میشود، به متر و اندازه تبدیل میشود.
هر چه پولش باشد پرداخت میکنیم
وی در ادامه افزود: از طرف دیگر بعضی پولهایی که وارد سینما میشود هم بیتاثیر نیست. افرادی که سرمایههایشان را وارد سینما میکنند، ضوابط تولید را نمیدانند و فقط تاکیدشان این است که فلان بازیگر خانم و یا آقا باید در آن اثر باشد. برایشان هم مهم نیست و میگویند این افراد را دعوت کنید که بیایند و هر چه پولش باشد پرداخت میکنیم. افتخارشان این است که قدرت پرداخت دارند. تهیهکننده هم بر اساس سلیقه سرمایهگذار این بازیگران را دعوت به کار میکند و دستمزدهای بالا میپردازد. این مسئله در کنار پارامترهای مختلف دست به دست هم میدهد و به متر و اندازه تبدیل میشوند و علیرغم گیشه ناموفق، میبینیم دستمزدها در حال افزایش است. از طرفی قیمتها در یک سال و نیم گذشته خیلی متغیر بود و وقتی قیمت دلار دچار نوسانات شد روی همه چیز از جمله دستمزدها تاثیر گذاشت.
متقاضی زیاد و بالاترین قیمت
تهیهکننده فیلم «چهارشنبهسوری» در پاسخ به این پرسش که آیا تعیین نرخ دستمزد بازیگران مانند اتفاقی که برای فیلمنامهنویسان افتاد، میتواند راه حلی برای جلوگیری از دستمزدهای نجومی باشد، عنوان کرد: نمیگویم که موثر نیست و تا حدودی موثر خواهد بود. این تنها بخشی از قیمتها را مشخص میکند. برای بازیگرانی که خیلی اسمشان سر زبانها نیست کمتر این بحثها مطرح است. اما برای بازیگرانی که مطرح هستند، بیشتر اتفاق میافتد. مثلا بازیگری که در سال، ۳۰ تا ۴۰ پیشنهاد کار دارد، در مجموع دو یا سه پیشنهاد را قبول میکند و به همین دلیل سعی دارد بهترین قیمت ممکن را بپذیرد، چون متقاضی و پیشنهاد زیاد دارد. البته همان بازیگرانی که مورد توجه هستند، وقتی یک قصه خیلی خوب به آنها پیشنهاد میشود، سعی میکنند خود را با قیمت پیشنهادی تهیهکننده تطبیق دهند و حضورشان را در آن فیلم تثبیت کنند.
قیاس سینمای ورشکسته با سینمای هالیوود
ساداتیان که تجربه تهیهکنندگی «به رنگ ارغوان» را هم در کارنامه دارد، با اعلام اینکه سینمای ما در مجموع ورشکسته است، درباره دستمزدهای نجومی در سینمای هالیوود و اخذ مالیات و شفافیتی که آنجا وجود دارد و قیاسش با دستمزدهای بازیگران داخلی، افزود: به خاطر یک بینماز در مسجد را نمیبندند. ما به صرف این که چهار بازیگر قیمتهایی را مطالبه میکنند، نباید این هزینهها را دوباره به سینما تحمیل کنیم. سینمای ما در مجموع ورشکسته است و گردش مالی اسفناکی دارد. حساب کنید وقتی شما یک گردش مالی ۲۵۰ میلیارد تومانی برای یک جمعیت شش هزار نفری دارید. به طور متوسط به هر کسی ۴۰ میلیون تومان میرسد. این چهل میلیون تومان را اگر تقسیم بر دوازده ماه کنید ماهی سه میلیون تومان میشود. هالیوود سینمای صنعتی و شرایطش خاص است. اما چرا آن را با سینمای اروپا مقایسه نمیکنید؟ در اروپا برای اینکه سینمای ملی کشورهایشان سرپا بایستند، شهرداریها را موظف کردهاند که تعمیرات سینماها را بر عهده بگیرند. همچنین ارزشافزوده را در بسیاری از کشورها از فیلمهای بومی و ملی حذف کردهاند و کلی امتیاز قائل میشوند که سینمای ملیشان از بین نرود. نمیشود با این گردش مالی اندک که در سینما داریم، مالیات هم بدهیم. در حال حاضر بحث سر این است که مالیات بر ارزش افزوده هم از سینما حذف شود.