استقبال زودهنگام صداوسیما از یلدای ۹۸، میزان امیدواری نسبت به ویژهبرنامههای امسال را افزایش داد. شور و هیجانی که از خبرها به بیرون درز پیدا میکرد، از اتفاقی متفاوت خبر میداد؛ بازگشت «دورهمی»، ویژهبرنامهای متفاوت با حضور محمدعلی کشاورز. رادیو هم نمیخواست از این خبرها عقب بماند و در شبکههای مختلف رادیویی، برنامهای ویژه تدارک دیده بود تا در نهایت ۶۶ ساعت تولید برنامه رادیویی برای یلدا تبدیل به یک خبر اختصاصی شود.
اما کاری که صداوسیما انجام داد، پر کردن جدول پخش برنامههایش به بهانه یلدا بود. آنهم در شبهایی که شبکههای ماهوارهای فارسیزبان از هیچ کوششی فروگذار نکردند. یک شبکه ماهوارهای برنامهاش را در اختیار مجری ورزشی تازه از کشور رفته قرار داد و شبکهای دیگر از موسیقی مایه گذاشت، تا در این نوشته روی رقابت پنهان تلویزیون با شبکههای ماهوارهای دست بگذاریم.
با توجه به برنامههایی که از تلویزیون دیدیم، در اختیار گذاشتن عنوان برنده در رقابت با شبکههای ماهوارهای چشم بستن روی واقعیت است. اما همان برنامههای دیده نشده تلویزیون خودمان، آنچنان حواشی عجیبی ایجاد کرد که حتی آنها که برنامهها را ندیده بودند، از شایعههای دستمزدی این مجری یلدا و آن مجری برنامه باخبرند. شاید به این دلیل که رسانههای ما به جای متن، سراغ حواشی برنامهها رفتند. تا جایی که یکی از روزنامههای اصولگرا، پیش از آنکه برنامه یلدایی مهران مدیری را ببینند با تیتر «دورهمی میلیاردی» به سراغ برنامه رفتند و برای فصل تازه «دورهمی»، شمشیر از رو بستند.
از طرف دیگر، شایعه دستمزد میلیاردی رضا رشیدپور برای برنامه تلویزیونیاش سروصدای فراوانی به راه انداخت و حتی تکذیب روابطعمومی برنامه هم فایدهای نداشت. در نتیجه حاشیههای یلدایی تلویزیون باعث شد تا بتوانیم به فرمول اصلی برنامههای یلدا برسیم، چند عدد هنرمند، چند عدد خاطره تکراری و چند برنامه هیجانانگیز را بدون خلاقیت در کنار یکدیگر جمع کرده و به مدت دو ساعت آنتن را در دست میگیریم.
آنچه برنامههای یلدایی تلویزیون به ما اثبات کردند، شکست چندباره تلویزیون از خودش بود. در غیاب هنرمندانی که به تلویزیون پشت کردهاند، مردمی که مرزهای بیاعتمادیشان را تا هنرمندان گسترش دادهاند و خلاقیتی که بیارزش شناخته میشود، رسانه ملی بار دیگر ثابت کرد که توان برنامهسازی برای یک اتفاق هر ساله را هم ندارد.