این روزها اصولگرایان بهویژه اعضای شورای ائتلاف مدام دم از جوانگرایی در انتخابات آتی مجلس میزنند. اینکه چهرههای شناختهشده اصولگرایی که بسیاری از آنها هم برای مجلس ثبتنام کردهاند بتوانند از سهم خود در قدرت بگذرند و واقعا فهرست را به جوانان ناشناخته یا کمترشناختهشده اصولگرا اختصاص دهند، با توجه به سوابق قبلی البته کمی محال به نظر میرسد؛ اما ازآنجاییکه اصولگرایان مشخصا نگران قدرالسهم رأیشان در انتخابات آتیاند، قاعدتا از شیوههای مختلفی استفاده میکنند تا سبد رأیشان پر و پیمان شود.
یکی از این شیوهها رفتن سراغ جوانانی است که در ذهن مردم اصولگرای شناختهشده نیستند، نه برای اینکه اصولگرا نیستند، بلکه برای اینکه شناختهشده نیستند. برای اصولگرایان خوب نیست که چهار سال بعد از رأی میلیونی چهرههای اصلاحطلب یا اعتدالی از تهران، با آرای چند صد هزار تایی از پایتخت وارد پارلمان شوند. برای همین به سبد رأی طیف خاکستری هم چشم دوختهاند، طیفی که پایگاه سیاسی- اجتماعی سیالی دارد و ممکن است یک بار به اصولگرا، یک بار اصلاحطلب و یک بار هم به اعتدالیون رأی دهد و شاید زمانی تصمیم بگیرد که اصلا رأی ندهد. این طیف خاکستری که حدادعادل، مسئول تشکیلات وحدت اصولگرایی، تابهحال چندینبار درباره آنها صبحت کرده، اگرچه ممکن است به چهرههای شناختهشده یا تند اصولگرایی رأی ندهد، اما درصورتیکه رد را گم کند، محتمل است به بدیل آنها رأی دهد. حداد گفته بود که باید گفتمانی مدون طرح و عرضه کنیم که طیفهای خاکستری جامعه هم به آن گرایش پیدا کنند». بعید است آنها دو ماه مانده به انتخابات قادر به طراحی یک گفتمان! باشند؛ اما احتمالا بتوانند روشهای جدیدی برای جذب این طیف طراحی کنند. آوردن چهرههای جدید یکی از این روشهاست؛ یعنی جوانانی که ظاهرا سبقه اصولگرایی ندارند و با این صفت خیلی شناختهشده نیستند؛ اما آبشخور رشد و نضج و آینده سیاسیشان در همان طیف اصولگرایی میگنجد و بسیاری از مخاطبان قالیباف در آن فراخوان ویدئویی که برخیشان به او هم بسیار نزدیکاند، با او کار کرده و حالا برای مجلس هم ثبتنام کردهاند نیز شامل میشود. به نظر میرسد که در عمل هم به ایدهشان نزدیک شدهاند تاجاییکه غلامعلی حدادعادل، مسئول تشکیلات شورای وحدت اصولگرایان، گفته: «۵۰ درصد شورایی که برای مجلس تشکیل دادهایم، جوان هستند».
روز گذشته بیژن نوباوه، نماینده ادوار مجلس، با بیان اینکه بسیاری از نمایندگان چه اصلاحطلب، چه اصولگرا اسمشان حتی در سؤال از یک وزیر هم نیست و فقط وسط لحاف میخوابند، به ایلنا گفت: باید تلفیقی از جوانان و افراد باتجربه در مجلس باشند، من اگر ببینیم در مسابقهای با کسی قرار گرفتهام که از من لیاقت بیشتری دارد و جوانتر و کاراتر است، بهراحتی کنار میروم، چراکه معتقدم مهم
کشور است».
اصولگرایان باید مراقب پوست خربزه هم باشند. آنها زمانی یک دولت جوانگرا روی کار آوردند که در نهایت آنها را پشیمان کرد. از چهرهای ناشناخته اما وابسته به پایگاه و طیف اصولگرایی حمایت کردند که درنهایت سررشته کار از دستشان در رفت و جوان اصولگرا راه خودش را رفت، تاجاییکه این روزها به یکی از مخالفان جدی اصولگرایان بدل شده است.
حداقل چهرههای قدیمی و شناختهشده اصولگرایی آزمون خود را بارها پس دادهاند و تا حدی برای جریان اصولگرایی کبریت بیخطر هستند؛ اما پناهآوردن به چهرههای ناشناخته به امید جذب رأی بیشتر خطر فرصتطلبی، خودرأیی و سهمندادن را هم در آینده بیشتر میکند. درست مانند مسیری که احمدینژاد رفت و از جایی سفره خود را از یاران سابق جدا کرد. البته مشخصا برخی جریانها یا چهرههای اصولگرایی طرف خود را از ورود چهرههای جدید برخواهند بست. قالیباف که از سنتیها و بزرگان قوم خودش گلایهمند است و رسما در نامه معروفش گفته بود که رأس تصمیمساز این جریان دچار اختلال شده، در فراخوان ثبتنامش هم متذکر شده بود که «اگر جوانان به میدان نیایند و مطالبهگری نکنند، در بر همان پاشنه خواهد چرخید و مجلس آینده تفاوت معناداری با گذشته نخواهد داشت». مشخص است که مقصود قالیباف از چرخیدن در بر همان پاشنه چیست؛ چیزی که لزوما خواسته همه جریان اصولگرایی نیست، از قضا بخش عمدهای از این جریان میخواهد در بر همان پاشنه بچرخد. قالیباف بهدنبال جمعکردن عِده وعَده خویش است و نگرانی از این بابت ندارد؛ اما چهرههای قدیمیتر قاعدتا باید از این حضور نگران باشند.
یکی از همین اصولگرایان، چندی قبل در یادداشتی درباره دغدغههای خود از ورود چهرههای جدید جوان به فهرست اصولگرایان نوشته بود: «۱. جوان مورد نظر جزء آقازادههای عزیز نباشد؛ ۲. جوانان مورد نظر، جزء حلقه نزدیکان و دوستان و مریدان و اعضای دفتر شخصیتهای سیاسی اصولگرا نباشند؛ ۳. فقط انقلابیبودن کافی نیست؛ این جوانان عزیز باید در حوزه خودشان تخصص و دانش قابل توجه و تجربه کافی داشته باشند. ۴. این جوانان عزیز یکشبه از لپلپ بیرون نیایند؛ ۵. شومن نباشند! واقعی باشند. این روزها بعضیها هستند که بدون تخصص و صرفا براساس جذابحرفزدن یا طراحی حرکات نمایشی فکرشده خودشان را بر سر زبانها میاندازند. یکدفعه وسط سخنرانی روی میز میزنند، قهر میکنند، فریاد میزنند و به یک نفر حمله میکنند تا کلیپهایشان در شبکههای اجتماعی دستبهدست شود. حرکاتشان را براساس رشد اینستاگرام و افزایش لایک و ممبر تلگرامشان طراحی میکنند. آدمهایی که در یک رشته درس خواندهاند و درباره یک رشته دیگر حرف میزنند؛ آدمهایی که یک رشته خواندهاند و در سه رشته دیگر حرف میزنند؛ آدمهایی که کلا هیچ رشتهای نخواندهاند و در همه رشتهها حرف میزنند. فقط خوبحرفزدن و سروصداکردن کافی نیست؛ گول این نمایشها را نخورید...». این مثال آخر را که یادداشتنویس اصولگرا ترجیح داده بود زیاد روی آن متمرکز شود و بسطش دهد، این روزها همه میشناسند. او یکی از همان جوانهایی است که در ذیل مدیریت باقر قالیباف رشد کرد و با وجود اینکه گفته بود هیچ قصدی برای ورود به انتخابات مجلس ندارد، ثبتنام کرد. مشخص است که خود اصولگرایان هم در اختلافات درونجناحی نگران حضور برخی چهرهها در مجلس آتی هستند، بهویژه نزدیکان شهردار سابق تهران!