تیم فوتبال امید ایران از مسابقات قهرمانی زیر ۲۳ سال آسیا حذف شد و از رسیدن به المپیک بازماند. واژه تکراری چند ساعت اخیر تنها با تغییر سال، همین جمله است: حسرت رسیدن به المپیک ۴۸ ساله شد!
وقتی داور بازی ایران و چین در سوت خود دمید؛ موج سنگینی از اعتراضات نسبت به کادر فنی و شخص حمید استیلی آغاز شد. موجی که ابتدای آن از باخت مقابل کره جنوبی استارت خورد و بعد از حذف، شدت گرفت. اما تیم امید در سه بازی که انجام داد واقعا شایسته صعود بود. اگر موقعیتهای ۱۰۰ درصد بازیکنان ما در بازی اول و سوم به گل تبدیل میشد، به راحتی مجوز حضور در یک چهارم نهایی را کسب کرده بودیم اما اینطور نشد. به عبارتی دیگر نمایش تیم استیلی به گونهای نبود که در این حد به آن تاخته شود. برای اولین بار هم نبود که فوتبال ما المپیکی نشد. پس چرا اینقدر نسبت به حمید استیلی از جانب اهالی فوتبال و علاقمندان به این رشته در کشورمان زاویه وجود دارد؟
شاید باید دلیل این امر را در خود آقای سرمربی جستجو کنیم. مرد محجوبی که زننده گل قرن فوتبال ایران بود و نخستین برد ایران در تاریخ جام جهانی را پایهگذاری کرد. کسی که برای پرسپولیس و تیم ملی سالیان سال به میدان رفت و تا چند سال پیش جزو محبوبترین پیشکسوتان ورزشی کشور به حساب میآمد اما همه چیز به آرامی رنگ عوض کرد. در این بین تصمیمات استیلی بود که نظرها را نسبت به او تغییر داد.
استیلی در کارنامه مربیگریاش موفقیتی ندارد. نه در استیلآذین، نه پرسپولیس، نه راه آهن، نه ملوان، نه شاهین بوشهر و نه تیم فوتبال امید. اما تیمهای او هیچوقت نمایش فاجعهباری نداشتند. تیمهای تحت هدایت حمید استیلی علاقمند به فوتبال تهاجمی بودهاند اما هیچوقت دوست داشته نشدند؛ چرا؟ دلیل این امر به خود حمید استیلی برمیگردد. کسی که ۴۸ ساله شده اما هنوز هم مناعت طبع در رفتارش دیده نمیشود.
استیلی وقتی با پیشنهاد سرمربیگری روبرو میشود، نمیتواند نه بگوید. او در بدترین زمان و مکان ممکن سرمربی پرسپولیس شد و در همان بازی اول و در دقیقه ۴۰ صدای اعتراض هواداران را علیه خود شنید. هشت سال بعد باردیگر مرتکب چنین اشتباهی شد. وقتی همه چیز علیه او بود در فاصله سه ماه تا دور نهایی انتخابی المپیک پیشنهاد سرمربیگری تیم امید را پذیرفت و شکست خورد. حتی اگر تیم او به نیمهنهایی میرسید و در رده چهارم قرار میگرفت نیز دوباره این حجم از اعتراضات نسبت به عملکردش وجود داشت. در فاصله مابین سالهای حضور استیلی روی نیمکت پرسپولیس و تیم امید، وی باز هم به هدایت تیمهای بحرانزده نه نگفت و نتیجهاش باخت بود و باخت.
استیلی بازهم چوب علاقه بیش از حدش به نیمکت سرمربیگری را خورد. او از لحاظ توانایی فنی به هیچوجه جزو سرمربیان از رده خارج فوتبال ایران نیست ولی با تصمیمات بد موقعی که میگیرد همه چیز را علیه خود میکند و نتیجه کارش چیزی جز شکست نمیشود.
استیلی حالا نباید بهانه زمان کم و تدارکات ضعیف را بیاورد. وقتی قبول کرد سرمربی شود میدانست که چنین شرایطی وجود دارد. علاوه بر این، او از همان ابتدا کنار تیم امید حضور داشت و ۲ سرمربی پیش از خود را به چشم دید؛ با هر ۲ به مشکل خورد و سرانجام به جای آنها روی صندلی سرمربیگری جلوس کرد. او به خوبی دید که این تیم خیلی بهتر از نسلهای قبلی آماده شده است؛ به اردو رفت و بازی دوستانه انجام داد اما از لحاظ پتانسیل در قواره نسلهای قبل نبود. مدال بازیهای آسیایی فدای آبدیده شدن همین تیم شد. با تمام رقبا بازی تدارکاتی تدارک دیده شد و ... اما اینها کافی نبود.
پس بهانهای وجود ندارد آقای استیلی. این ناکامی هم به ناکامیهای قبلیتان اضافه شد و دلیل آن هم تنها و تنها خودِ خودِ شما بودید.