عکسهای دروغ و مشخصات دروغ، در بسیاری از آگهیهای املاک وجود دارد. دروغهایی که در تماس تلفنی هم املاکیها تکرار میکنند و مشتری را با آنها برای بازدید به محل میکشانند. جستجو به دنبال خرید، رهن و یا اجاره خانه کفش آهنین و اعصاب فولادینی میخواهد. آن هم در زمانی که قیمتها سر به فلک گذاشتهاند و در تهران واحدی ۶۰ متری با حداقل امکانات در منطقهای متوسط، زیر قیمت یک میلیارد و ۱۰۰ میلیون تومان پیدا نمیشود.
روایت اول: قوانین دیوار میگوید که دروغ بگویید!؟
«۶۲ متری، بسیار خوشنقشه، دارای پارکینگ و آسانسور، ۵ ساله، غرق در نور، در بهترین فرعی هویزه»؛ این مشخصات خانهای است که با قیمت یک میلیارد و ۱۰۰ میلیون تومان برای فروش گذاشته شده است. آگهی آن در سایت دیوار قرار گرفته و دو عکس از خانه نیز در آن درج شده است. عکس در ساعات میانی روز گرفته شده که خانه نورگیر بسیار مناسبی دارد و نقشهای بینقص و پذیرایی مناسب در متراژ ۶۲ متری را نشان میدهد. قیمت خانهای با این مشخصات، مناسب به نظر میرسد؛ آنقدر که زوجی برای بازدید از آن قراری تنظیم کنند و خوشحال باشند که بعد از مدتها جستوجو، خانه مورد نظرشان را پیدا کردهاند.
بنگاهدار، زن جوانی حدودا سی ساله است. بعد از آنکه تلفنی مشخصات درج شده در آگهی را تایید میکند، در قرار حضوری میگوید: «البته باید بگویم؛ خانه ۵۶ متر است.» در پاسخ به اعتراض مشتری هم جواب میدهد: «قوانین دیوار همین است. حالا یک متراژی میزنیم که آگهی را ثبت کنیم، بعدا دقیقش را میگوییم.»
خانه ۶۲ متری با قیمت ۱.۱ میلیارد تومان، به معنای متری ۱۷ میلیون و ۷۰۰ هزار تومان است که همین، قیمت خانه را در منطقه سهروردی مناسب نشان میدهد و باعث میشود که مشتری برای خرید آن جذب شود. اما ۴ متر پایینتر، به معنای متری ۱۹ میلیون و ۶۰۰ هزار تومان است. این تفاوت ۶ متری آگهی و واقعیت، حتی تفاوت صحبت تلفنی و صحبت حضوری، همهچیز را تغییر میدهد. اما مساله به همینجا ختم نمیشود.
در هنگام بازدید حضوری، وقتی در ساختمان باز میشود، مشاعات آشفته و موزاییکهای کف از خانهای قدیمی نشانه دارند. خانم بنگاهدار میگوید: «بله، در آگهی اشتباه درج شده بود که ۵ سال ساخت. سال ساخت خانه، ۹۰ است.» تا همین جای کار، خانهی ۶۲ متری ۵ سالهی یک میلیارد و ۱۰۰ میلیون تومانی، تبدیل به خانهی ۵۶ متری ۸ ساله شده است. اما باز هم ماجرا در همینجا تمام نمیشود.
ساختمان، ۵ طبقهی ۴ واحدی است. در واحد مورد نظر که باز میشود، در نگاه اول هم شوکه کننده مینماید. دیوارها، کج هستند و پذیرایی شبیه یه یک ذوزنقه است. آشپزخانه با اضلاع نامتوازن، کنار دستشویی قرار گرفته و در اتاق خوابی که یکی از دیوارهای آن با دیوار کناری زاویه ۴۵ درجه ساخته، رو به آشپزخانه باز میشود. هیچ چیزی شبیه به عبارتهای «بسیار خوشنقشه و غرق در نورِ آگهی» نیست.
مشتری عکسی را که در آگهی درج شده بود، دوباره نگاه میکند و با تعجب از نقشه عجیب خانه به بنگاهدار میگوید: «اینکه عکس این خانه نیست! با عکس جایی دیگر مشتری میگیرید!؟» زن بنگاهدار با خونسردی و نگاهی عاقل اندر سفیه جواب میدهد: «مثل اینکه شما کلا از قوانین دیوار هیچ اطلاعی ندارید، نه!؟» مشتری که وقت زیادی صرف کرده و حتی معامله خانه دیگری را به امید این مورد بهتر، معطل نگه داشته است، دیگر کلافه شده و میگوید: «قوانین دیوار به شما میگوید که دروغ بگویید و حتی عکس خانه دیگری را جا بزنید؟» زن بنگاهدار حق به جانب جواب میدهد: «شما عصبانی هستید، قوانین را نمیشود برایتان توضیح داد.»
روایت دوم: موقعیت اداری است اما باور کنید که عروس و داماد اینجا زندگی میکردند!
«مطهری، ۱۰ ساله، غرق در نور، ویو ابدی، فول امکانات»، این آگهی خانهای ۶۰ متری با قیمت یک میلیارد و ۲۵۰ میلیون تومان است. آقایی بنگاهدار تلفنی قرار بازدید را تنظیم میکند و میگوید: «ساختمان ۲۰ واحدی است و قیمت بسیار مناسبی دارد.» خانه در یکی از فرعیهای خیابان مطهری قرار گرفته است. این فرعی، نه یک خیابان که کوچهای عجیب در دل خیابان مطهری است. کوچهای کوتاه و بنبست با شیب بسیار زیاد، به طوری که وارد شدن با ماشین و پارک کردن آن بسیار سخت است. واحد آگهی شده، در خانهای است که به دلیل شیب خیابان، باید از ۵ پله بالا رفت تا به در ورودی آن رسید. روی زنگهای ورودی، شماره ۴۱ واحد درج شده است. در آپارتمان که باز میشود، راهرویی عریض با ۸ واحد داخل آن خود را نشان میدهد؛ ساختمانی ۴۰ واحدی در کوچهای عجیب. بنگاهدار به سادگی میگوید: «۲۰ واحد گفته بودیم؟ حتما همکارم اشتباه گفته، ایرادی ندارد. واحد را ببینید، خوشتان میآید.»
واحد مورد نظر، در طبقه پنجم و انتهای راهرو قرار دارد. دو پنجره داخل پذیرایی قرار گرفته که منظره عریضی از تهران در هنگام غروب آفتاب را نشان میدهد. پذیرایی بزرگ و نقشه واحد خوب به نظر میرسد اما نشانی از آشپزخانه در آن پیدا نمیشود. با کمی تامل، انتهای راهرو و در فرو رفتگی دیوار، کابینتهای رنگی به چشم میآیند. مستطیل کوچک دو متری که سه کابینت و جایی برای یک مینییخچال کمارتفاع برای آن در نظر گرفته شده است. شمایل این چند کابینت، نشان از آبدارخانهای کوچک دارد، نه آشپزخانهای مناسب سکونت. در گوشهوکنار واحد نیز فایلها و کابلهایی از شرکت قبلی، به جا مانده است.
بنگاهدار میگوید: «اینجا یک عروس و داماد زندگی میکردند و تازه رفتهاند. اشتباه فکر میکنید که موقعیت اینجا اداری است.»
در هنگام خروج، در یکی از واحدهای داخل راهروی طولانی باز میشود. دو مرد با کیف سامسونت دست میدهند و از میان در باز، میز و صندلیها و پارتیشنهای یک شرکت در چشم میزند.
روایت سوم: حالا ۸۴ نه، سه چهار سال پایینتر؛ چه فرقی میکند؟
«۶۸ متری، خوشنقشه، غرق در نور، طبقه سوم، با پارکینگ و آسانسور، سال ساخت ۸۴» این مشخصات خانهای با قیمت یک میلیارد و ۳۰۰ میلیون تومان در خیابان یوسفآباد است. عکسی در آگهی درج نشده اما آقای بنگاهدار در تماس تلفنی، عکسهای واحد را ارسال میکند. همهچیز خوب به نظر میرسد؛ آشپزخانه بزرگ و نورگیر، پذیرایی مربع شکل. آپارتمان ۵ طبقه در داخل خیابان جهانآرا واقع شده است. عرض بسیار کمی دارد؛ انگار که در میان دو آپارتمان چپ و راستی، در جایی تنگ گیر افتاده و خود را جمع کرده است. در آپارتمان که باز میشود، دیوارها کثیف و کف راهروها سرامیکهای قدیمی و چرکمرده دارد.
آسانسور، فرتوت و پر سر و صداست. در واحد، مدل درهای قدیمی دهه هفتاد است و شومینهای که در وسط پذیرایی قرار گرفته، نشان از مد همانسالها دارد. نقشه آپارتمان درست شیبه به عکس، بینقص و دو خوابه است. اما رنگوروی دیوارها، کابینتها و سرامیکهای کف، بسیار قدیمی و نیازمند بازسازی اساسی است.
تمام مشخصات خانه، نشان از ساخت آن در اواخر دهه هفتاد دارد. بنگاهدار میگوید: «راستش ما سند را ندیدهایم، مالک به ما گفته که سال ۸۴. حالا احتمالا سه چهار سال هم پایینتر باشد. پای قولنامه که بروید، آن موقع معلوم میشود. بالاخره شما خانه نوساز هم که بخرید، باید در آن به سلیقه خودتان تغییر انجام دهید.»
مشتریها میگویند که خانه قدیمی، ارزش یک میلیارد و ۳۰۰ میلیون تومان را ندارد و هنگام خروج، از مشاعات کثیف خانه نیز ایراد میگیرند. مرد میانسال املاکی که از نارضایتی آنها کلافه شده، میگوید: «حالا دیوارها کثیف باشد. شما آمدید یک رنگ هم به اینها بزنید. اصلا خانه برای همین آسانسور دارد دیگر، مگر میخواهید از روی دیوارها راه بروید!؟»