ماجرا را خیلی پیچیده نکنم. جسارتا روی سخنم با جناب مهران مدیری است که قلبا دوستش دارم و با سریال هایی که در سالهای نوجوانی و جوانی امان ساخته خاطره ها دارم.
با این وجود اما دلیلی نمی بینم از او انتقاد نکنم.
مهران مدیری در برنامه پنجشنبه شب دورهمی که سیما تیرانداز مهمانش بود به ذکر خاطره ای پرداخت.
خلاصه خاطره اش این می شود که ایشان شبی از شب ها از تهران به شهرستانی می رود و ساعت 10 شب به آنجا می رسد.
ظاهرا با دوستشان به بهترین هتل آن شهر مراجعه می کنند اما آن هتل اتاق خالی نداشته که به آقای مدیری اجاره بدهد و از همه مهمتر کارکنان هتل مرتکب گناه نابخشودنی نشناختن آقای مدیری می شوند! و...
مهران مدیری اما در برنامه پنجشنبه شب پس از ذکر خاطره ای که خلاصه اش نقل شد در جملاتی تعجب آمیز گفت:« فکر می کردم دارم خواب می بینم که مرا نشناخته اند. فکر می کردم کره زمین نیستیم و سیاره دیگری هستیم که این ها مرا نمی شناسند».
مهران مدیری یک چهره شناخته شده است در این که خب هیچ شکی نیست.اما به هر حال دلیل نمی شود هرجا هم که رفت ملت او را بشناسند و جلواش دولّا و راست شوند.
واقعیتش،خیلی عجیب تر از نشناختن جناب مدیری توسط مردم بیان این حرفها از سمت او برایم عجیب و البته کمی غریب بود.