صبح چهارشنبه ۱۱خردادماه ۹۰ بود وقتی مراسم تشییع پیکر مرحوم مهندس عزتالله سحابی، رییس سازمان برنامه و بودجه دولت بازرگان و ازجمله السابقون انقلاب برگزار میشد، اتفاقی تلخ، آن روز را به یک تراژدی تبدیل کرد.
وقتی هنوز چند ساعتی از به خاک سپردن پیکر مرحوم سحابی نگذشته بود که رسانهها نوشتند «هاله سحابی، دختر مرحوم سحابی در مراسم تشییع پیکر پدرش جان خود را از دست داده است.» اتفاقی که حتی پای وزیر اطلاعات وقت را به مجلس کشاند تا پاسخگوی سوال علی مطهری درباره چگونگی مرگ هاله سحابی باشد. پاسخی که البته بر سوز و گداز این تراژدی افزود، وقتی وزیر اطلاعات به نماینده تهران اینطور پاسخ داد: «آنها نمیخواستند که او از دنیا برود و آنچه اتفاق افتاده، بیتوجهی مامور بوده است.»
سوسن شریعتی، فرزند دکتر علی شریعتی و استاد دانشگاه، اما روز گذشته با اشاره به شخصیت عزتالله و هاله سحابی گفته است: «مرگ مهندس سحابی و دخترش هاله به مثابه دو ماجرای متفاوت است. درگذشت مهندس سحابی، مرگ عزیزی است که نمونه دو نسل ماندن و پافشاری بر سر یکسری ارزشهای اخلاقی بوده است. او سیاستورزی بیبدیل و جاودان بود که دستخوش ناامیدی، انفعال و بریدن و انزوا نمیشد.»
او معتقد است: «گاهی به چنین حوادثی به عنوان یک تذکر مینگریم و گاهی نیز به جای جامعه نگاه میکنیم و طرح این پرسش که آیا جامعه نسبت به عزیزانی مانند سحابیها احساس خلأ میکند یا خیر، بیتردید گذشت ۹ سال از این اتفاق تکاندهنده نشان میدهد کیفیتِ زمانی که میگذرد گاه چقدر سریع و گاه چقدر کند است.» شریعتی که به مناسبت فرارسیدن سالگرد سحابیها با پایگاه خبری امتداد به گفتگو نشسته، گفته است: «گاهی به چنین حوادثی به عنوان یک تذکر مینگریم و گاهی هم به جای جامعه نگاه میکنیم و طرح این پرسش که آیا جامعه نسبت به عزیزانی مانند سحابیها احساس خلأ میکند یا خیر؟» او گفته که میدانیم آن پدر و دختر نیمقرن در تاریخ پرتلاطم ما حضور داشتند و هیچکدامشان دستخوش ابتلائاتی که برای سیاستورزی در جامعه ما وجود دارد، نشدند. فرزند مرحوم دکتر شریعتی همچنین در پاسخ به این پرسش که خلأ اشخاصی مانند سحابیها در این مقطع چگونه احساس میشود، گفت: «غیبت چنین دیدبانها و چهرههایی که هم ناظر بر امر پرتلاطم سیاسی بودند، هم نوعی از سیاست اخلاقی ورزیدن را به ما نشان دادند، بسیار دشوار است. اینکه چگونه میتوان همزمان هم سیاست ورزید و هم اخلاقی زیست.»
او گفته است: «هاله سحابی با اینکه نسلسومی بود، اما نشان داد که میتواند در تداوم ۲ نسل قبلی زندگی کند. او وضعیتی متفاوت داشت. به این دلیل که جوانمرگ شد و به فاصله تنها چندساعت از لحظه تراژیک مرگ پدر، به واسطه حادثهای از دنیا رفت. دلیل رفتن او چه بود؟ و چگونه تشییع جنازه شبانهاش زیر نور ماه نمادین شد؟!» او گفته است: «بیتردید تنهایی آن زن و مسوولیتش در آن لحظات علاوه بر شأنی باشکوه، شأنی «تراژیک» نیز داشت. به عنوان شاهد آن لحظهها، آن لحظهها از پیش طراحی و تئاترال شده بودند. بدین خاطر که انباشته از نماد و معنا بودند و زیبایی خاصی داشتند. البته کههاله سحابی نباید به لحظه مرگش ختم شود. ولی متاسفانه جامعه ما بازهم بعد از مرگ، به از دست رفتههایش میاندیشد. هاله سحابی لحظه مرگی تراژیک و نوعی از زندگی شبیه نسل من داشته است.»