از همان فردای ناکامی انتخاباتی که طرح «دولت در سایه» را ریخت، بدل به یک نامزد بالقوه انتخاباتی شد. برای دور بعد حاضر به رقابت با رقیب نشد اما همچنان زمزمه حضورش برای ۱۴۰۰ شنیده میشود. قبل از انتخابات مجلس شایعه حضورش در پارلمان بهجد مطرح شد، اما به نظر میرسد یک عامل او را از ورود به عرصه آن انتخابات بازداشت و آن ورود رقیب همجناحیاش باقر قالیباف بود؛ طبیعتا جلیلی نمیخواست دوباره با او هماورد شود و نیامد. بعد از آن همه گفتند او خودش را برای همان صندلیای آماده میکند که با وجود روحانی موفق به تسخیرش نشد.
در صورت ورودش به رقابتهای ۱۴۰۰ این دومین آزمونش در عرصه انتخابات ریاستجمهوری خواهد بود. البته باید دید این بار اصولگرایان در غیاب رقیب جدی بازی را چطور خواهند چید؟ با یک نامزد خواهند آمد یا بیش از آن و در صورت ورود با چند نامزد، جلیلی دوباره تن به بازی ۹۲ خواهد داد؟ ناکامی سعید جلیلی در انتخابات ۹۲ مرهون دو رخداد بود؛ بههمریختگی اردوگاه اصولگریی که با بیش از یک نامزد وارد گود انتخابات شد و پرونده هستهای. سعید جلیلی نماد ناکامی، سکون و بلاتکلیفی در پرونده هستهای ایران بود.
دبیری ششسالهاش بر شورای عالی امنیت ملی همزمان با دولت احمدینژاد که سکان پرونده هستهای به آن سپرده شده بود، عملا بدون دستاورد بود و از قضا این رقیب همجناحیاش در همان مناظرههای انتخاباتی بود که دست روی نقطهضعفش گذاشت، نه رقیب اصلاحطلب یا اعتدالگرایش. سال ۹۲ همه امیدها و آرزوها به دولت آینده در سیاست خارجی گره خورده بود؛ پس قطعا فردی که نماد وضع موجود شناخته میشد، کمترین شانس پیروزی را داشت. گرچه بعد از باخت، برخی اصولگرایان معتقد بودند اگر بهجای تکثر نامزدها (از قالیباف تا جلیلی، ولایتی و رضایی) با یک نفر آمده بودند، بازی را میبردند، اما در این میان قطعا شانس با جلیلی نبود؛ یعنی اگر جلیلی و روحانی روبهروی هم قرار میگرفتند، بعید بود نماد تحول در سیاست خارجی به نماد وضع موجود در سیاست خارجی ببازد. فلسفهخوان سیاست خارجی به تعبیر ولایتی نمیتوانست صحنه بازی را به شیخ دیپلمات و دبیر شورای عالی امنیت ملی در آغاز پرونده هستهای ایران و معاهده سعدآباد ببرد.
سال ۹۲ سعید جلیلی به گفتمان خودش باخت؛ گفتمانی مقبول در اصولگرایی که طرفدار مونولوگ است نه دیالوگ. درحالیکه شیخ دیپلمات آمده بود که از دیالوگ در دیپلماسی سخن بگوید. علیاکبر ولایتی در همان مناظرهها جملاتی خطاب به جلیلی گفت که تأثیری شگفتانگیز در سرنوشت او در آن انتخابات داشت؛ وقتی بر ابتربودن دیپلماسی او تأکید کرد و گفت: «دیپلماسی این نیست که در کشورهای دیگر خطابه بخوانید و مطالبی را که در کنفرانس مطبوعاتی میگفتید، اینجا هم بگویید!
در آخرین مذاکرات آلماتی پیشنهاداتی شد که میشد بر اساس آن پیش رفت، اما آقای جلیلی آن را نپذیرفته است. آنها در مذاکرات آلماتی گفتهاند که اگر غنیسازی را کند و فوردو را کند کنید، ما سه تحریم را برمیداریم. این به شهادت معاون وزارت خارجه است که در مذکرات بوده، ولی شما گفتهاید که کل تحریم را بردارید که نشان میدهد نمیخواهید کار را پیش ببرید. مثل این است که جنس صد تومانی را به کسی بخواهند بفروشند و او بگوید این را به من دو تومان میدهی! خب فروشنده میگوید اگر خریدار نیستی چرا به اینجا آمدهای؟ در مذاکره گامبهگام و بهتدریج است که مسائل حل میشود. دیپلماسی این نیست که در داخل کشور بگوییم ما اصولگراییم و انعطاف نداریم. دیپلماسی خشونت و سرسختی نشاندادن نیست، دیپلماسی تعامل و بدهبستان است. نمیشود که آنها هرچه که ما میخواهیم بدهند و ما هیچ کاری نکنیم! دیپلماسی بیانیه صادرکردن پشت تریبون نیست!».
مشابه این روایت از سعید جلیلی در نوع مذاکرههایش با طرفهای خارجی باز هم ذکر شده است؛ مثلا یک بار که در ارتباط با پرونده هستهای به چین سفر کرده بود، روایت چینیها این بوده که این آقا آمد آنجا یک بیانیه خواند و برگشت! واقعیت این بود که حتی طرفهای خارجی هم سر از حرف و کار جلیلی درنمیآوردند و سخنان ولایتی در آن مناظرهها کاملا درست و مبتنی بر واقعیتی بود که رخ داده بود. بعد از انتخابات ۹۲ تعارضی میان حامیان دو رقیب اصلی درگرفت؛ حامیان جلیلی و قالیباف. هریک معتقد بودند در صورت کناررفتن دیگری، شانس پیروزی با طرف دیگر بود. در این میان حامیان قالیباف دست بالاتر را داشتند، چون رأیی بیش از جلیلی آورده بود. جلیلی در آن انتخابات کنار نرفت، چون نامزد اصلح جبهه پایداری بود که جایگزین کامران باقریلنکرانی شده بود.
آیتالله مصباحیزدی و حامیانش معتقد بودند باید از کسی حمایت کرد که درباره اصلحبودنش به یقین رسیدهاند، فارغ از نتیجه و اینکه رأی خواهد آورد یا نه! همین بود که بعد از انتخابات حامیان قالیباف شروع به حمله به جریان پایداری و ایدهشان کردند که به اعتقاد آنها این عمل موجب دودستگی شده بود. سعید جلیلی آن سال با کسب چهار میلیون رأی و شعار «حیات طیبه» از دور رقابتها کنار رفت، اما سایه ریاست پاستور همچنان بالای سرش میچرخد؛ چراکه فیالفور دست به تشکیل دولتی تحت عنوان دولت در سایه زد تا اعمال و سکنات دولت رقیبش را رصد کند و طبق انتظار بیشترین رصد، نقد و حمله را هم از همان ابتدا متوجه سیاست خارجی کرد؛ از حملاتش به برجام تا FATF؛ برای نمونه درباره مناقشه FATF با حمله به دولت گفته بود: «کسانی که سوءتدبیر و سوءرفتارهایشان نارضایتی را به وجود آورده، حالا در کمتر از دو ماه مدعی شدهاند میخواهند ناتوانی خود در اجرا و پیگیری مسائل و مطالبه حقوق ملت از طرفهای غربی را با انجام تعهدات یکجانبه جبران کنند. بهجای اینکه از طرف مقابل طلبکار باشند، فشار را روی تصمیمگیران قانونی کشور اعمال میکنند.
میگویند باید به کنوانسیون «سیافتی» بپیوندیم؛ ۳۹ بند دیگر از اقدام مشترک با FATF که اجرا شد، نتیجهاش چه شد؟ سال ۹۵ بدون طی مراحل لازم، ۴۱ بند اقدام مشترک با FATF امضا شد؛ باید از FATF بپرسند که ثمره اجرای دهها بند توافق با این نهاد چه بوده است؟ آیا در این سه سال تراکنشهای بانکی با خارج بیشتر و آسانتر از قبل شده است یا کمتر؟!».
گرچه خودش مدعی است دولت در سایهاش یک گفتمان است نه تشکیلات! بهمنماه ۹۸ در جریان یکی از جلسات دولت سایه، درباره ماهیت و کارکرد آن گفته بود: «آن چیزی که ما در اینجا تحت عنوان دولت سایه مطرح کردیم، نه حزب است و نه تشکیلات، بلکه یک گفتمان است؛ به این معنی که فرد سایهبهسایه روند تحولات را دنبال کند و در حد وسعش بر مسیر حرکت انقلاب اسلامی تأثیر مثبت بگذارد».
جلیل میرزایی، نماینده سابق مجلس، درباره دولت سایه جلیلی گفته بود: «در کشور ما آنچه تحت عنوان دولت سایه مطرح میشود، بیشتر شبیه به گروه فشار است که این گروه فشار، اعضا و افراد تشکیلدهندهاش نامشخص هستند. عجیب هم این است که این گروه فشار یا دولت سایه انتظار دارد دولت مستقر بهجای پیگیری و برنامههایی که بابت آن از مردم رأی اعتماد گرفته است، مطالبات آنها را اجرا کند که این یک بدعت است».
با آمدن مجلس جدید، چتر دولت در سایه را بر سر این مجلس هم گسترده کرده و هر روز یک توصیه به مجلسیان دارد؛ برای مثال درباره لزوم اصلاح ساختای بودجهای سال ۱۴۰۰ اعلام کرد: «اصلاح ساختاری بودجه سال ۱۴۰۰ باید از اولویتهای سال نخست مجلس یازدهم باشد. بر این مبنا، همچون مجلس دهم آمادگی ارائه نتیجه مطالعات و بررسیهایی که در حد بضاعت صورت گرفته است، به نمایندگان ملت و کمیسیونهای مرتبط اعلام میشود». نامهای هم خطاب به قالیباف درباره الزامات مجلس یازدهم برای امیدآفرینی به مردم با «چند اقدام نقطهزن» نوشته است: «برادر قالیباف؛ یک مجلس قوی میتواند با چند اقدام نقطهزن، عرصهای از تهدید را دفع و جبهه امید را پیشروی ملت بگشاید. اقداماتی مؤثر، دقیق و متناسب با آمادگیهای کنونی کشور که مستقیم در قلب دسیسه دشمن بنشیند و موجب راهافتادن برنامههای پیشران کشور شود».
بهتازگی شایعهای به نقل از سیدحسین نقویحسینی، نماینده سابق مجلس، در ارتباط با تشکیل ستاد انتخاباتی سعید جلیلی مطرح شده بود. البته او بعدا گفت: «من نگفتم ستاد آقای جلیلی یا شخص دیگری تشکیل شده است. این نقل قول از طرف خودم را تکذیب میکنم. من عرض کردم افرادی که در عرصه انتخابات ریاستجمهوری فعال هستند و نشستهای خصوصی برگزار میکنند، کسانی مثل آقای جلیلی هستند». یکی از نزدیکان جلیلی به انصافنیوز گفته است: «حضور او هنوز در انتخابات ۱۴۰۰ مشخص نیست، تا آن موقع خیلی زمان باقی مانده است». تا حدودی حرکت چراغخاموش این روزهای آقاسعید با توجه به قاعده بازی سیاست انتخاباتی در ایران گمانهزنی درباره حضورش در ۱۴۰۰ را قوت میبخشد، گرچه درصورتیکه رقیبی قَدَرتر از او وارد گود انتخابات شود، قطعا جلیلی نخواهد آمد.