خبر تلخ بود. بعدازظهر یک روز جمعه، محسن فخریزاده از دانشمندان صنعت دفاعی و هستهای کشور را ترور کردند و به شهادت رساندند.
همه به دنبال راستیآزمایی و تکمیل خبر بودند. به دنبال راهی که بدانند این اتفاق کجا، چگونه و توسط چه کسانی رخ داده است. برای یافتن پاسخ این پرسشها مردم، رسانهها از اعم تلویزیون، خبرگزاریها و تلگرام را دنبال میکردند. اما با روایتهایی متناقض، تائید نشده و متفاوت روبهرو میشدند. اخبار و روایتهایی که نشان از سردرگمی تلویزیون و دیگر رسانهها میداد. طبیعی است در چنین شرایطی بسیاری از مخاطبان برای یافتن پاسخ و اطلاع از چگونگی رخ دادن آن حادثه به رسانههای خارجی مراجعه میکنند تا شاید بتوانند اطلاعات کاملتری را به دست آورند.
با توجه به این مساله، پرسش این است که چرا رسانههای رسمی و عمومی مانند تلویزیون در چنین شرایط بحرانی نمیتوانند مخاطب را اقناع کنند؟ به راستی عملکرد تلویزیون و تاخیر اطلاعرسانی آن، هنگام ترور شهید فخریزاده چه پیامدهایی میتواند داشته باشد؟
برای پاسخ به این پرسشها با علیاکبر قاضیزاده روزنامهنگار پیشکسوت و پژوهشگر حوزه رسانه و ارتباطات گفتوگو کردیم.
وظیفه رسانهها در زمان حوادث
قاضیزاده درباره عملکرد تلویزیون و دیگر رسانههای داخلی در مواجه با ترور شهید محسن فخریزاده گفت: مشخص است که وظایف رسانهها آگاهیدهی است. زمانی که حوادث این چنینی رخ میدهد، تکلیف صداوسیما به عنوان یکی از رسانههای ما کاملا مشخص است. به هر حال زودتر آگاه میشود و به شکلی که از او میخواهند، اطلاعرسانی میکند اما در مورد رسانههای دیگر باید بگویم که وظیفه دارند ابعاد و پیشینه حوادث را اطلاعرسانی کنند.
البته همیشه توصیههای اکیدی به رسانهها میشود که در انعکاس چنین خبرهایی چه نکاتی را بگنجانند و چه نکاتی را مطرح نکنند. اینکه رسانهها تلاش کنند خود را به صحنه حادثه برسانند و از شاهدان اتفاق، مسئولان و خانواده شخصی که هدف ترور قرار گرفته بپرسند و نکتههایی را برای حواشی خبر و رویداد پیدا کنند، معمولا دیگر اتفاق نمیافتد.
فکر میکنم در سالهای اخیر به نوعی مد شده که خبرنگار فقط بنشیند و سایتها و منابع در دسترس را ببیند، سپس یک سری مطالب پیدا کند و آنها را منتشر کند. اما این کار اصلا کافی نیست. چون هیچ وقت به اندازه یک آگاهیرسانی درست در ذهن مردم تاثیر ندارد.
ایجاد نوعی بیاعتمادی عمومی نسبت به رسانههای داخلی
سالهاست که اعتماد مردم نسبت به تلویزیون بسیار کم شده است. رسانه ملی ما که حتی برخی آن را ملی هم نمیدانند مخاطبان جدی خود را به مرور از دست داده است. تلویزیونی که در زمان جنگ و دیگر اتفاقات تاریخی به عنوان قابل اعتمادترین رسانه مردم بود، در این سالها و هنگام رخ دادن حوادث مختلف، دیگر رسانه اول مردم نیست. تا جایی که همزمان با ترور شهید فخریزاده انتقادهای بسیاری متوجه عملکرد این رسانه شد.
از این استاد روزنامهنگاری درباره سانسور و تاخیر صداوسیما به عنوان یک رسانه ملی در اطلاعرسانی و تکمیل خبر شهادت فخریزاده پرسیدیم که وی پاسخ داد: صداوسیما در هنگام وقوع حادثه و در آن محل، دوربین و خبرنگار نداشته است و تا زمانی که مطلع شود و مسئولان به آنها اطلاع دهند و بعد در شوراهایی تصمیم گرفته شود که این خبر چگونه باید منتشر شود، زمان زیادی میبرد. البته من اصلا با این سیستم موافق نیستم. به نظر میآید این شیوه اطلاعرسانی که همیشه هم با تاخیر مواجه است، مردم را با سوال مواجه میکند.
«اتفاق بدی است که مردم عادت کردهاند رویدادها را چه تلخ باشد چه شیرین، ابتدا از منابع خارجی دریافت کنند و بعد از منابع داخلی خودمان. این شیوه به اعتماد مخاطبان لطمه میزند، همانطور که در این سالها، این اتفاق افتاده است. به عبارت دیگر یک نوع بیاعتمادی عمومی نسبت به رسانههای داخلی ایجاد شده است. به نظرم، بعد از صداوسیما وظیفه خبرگزاریهای رسمی است که اطلاعات درستی به دست آورند.
دست مطبوعات را آزادتر بگذارند
قاضیزاده با انتقاد از اینکه با گذشت چند روز از حادثه تلخ ترور همچنان اطلاعات زیاد و موثقی از چگونگی این ماجرا نداریم، ادامه داد: درباره ترور آن بزرگوار که یکی از دانشمندان تحصیلکرده و ارشد کشورمان بود، هنوز و با گذشت چند روز از آن چیز زیادی نمیدانیم. تا کنون چندین روایت متفاوت از داخل و خارج در مورد چگونگی ترور شهید فخریزاده شنیدهایم. این شرایط بسیار ناامیدکننده است.
«سالهاست به مسئولان توصیه کردهام که اندکی به مطبوعات اعتماد کنند، دست مطبوعات را آزادتر بگذارند و اجازه دهند اشتباه کنند. اشتباه مطبوعات را میشود تصحیح کرد. اما اجازه بدهند اعتماد مردم نسبت به رسانهها جلب شود. همیشه گفتهام این اتفاق به نفع مسئولان اجرایی و کل جامعه است. اینکه بخواهیم خبر را با شعار، تفسیر و تحلیل جناحی و شخصی به مخاطب عرضه کنیم حاصلش همین میشود. در اطلاعرسانی حوادثی مانند ترور به این شکل که متاسفانه در ۱۲ سال اخیر نمونه چندم آنهاست، تا حدودی غیر مسئولانه و غیر مدنی برخورد میشود.
با آنچه من در اطرافم میگذره زمین تا آسمان فرق داره
و فقط مخصوص گروه خاصی از جامعه است که امیدوارم
در واقعیت هم همان گونه باشند
چون برخی از انها ظاهر مثبتی دارند ولی هر کاری رو در خفا انجام میدن
در حد رسانه یک استان هم نیست
اینجا ایرانه و اکثر مردمش باسوادو تحصیلکرده و خوشتیپ هستند