کد خبر: ۶۸۵۱۳
تاریخ انتشار : ۰۲ دی ۱۳۸۶ - ۱۰:۴۷

استون قهرماني که ناکام ماند

آفتاب‌‌نیوز : آفتاب:اوليور استون،کارگردان مشهور جهان براي ايراني‌ها نامي شناخته شده است.اين آشنايي به همان ‏ميزان که ناشي از سابقه درخشان او در ساخت فيلمهاي مهيج و پرفروش است ريشه در جنجالي دارد که ‏در ماه‌هاي اخير و پس از انتشار خبر اعلام امادگي وي براي به تصوير کشيدن زندگي محمود احمدي نژاد، ‏رياست جمهوري ايران ايجاد شد.روياي استون هر چند به واقعيت نپيوست اما مدتها وي را بر صفحه اول ‏رسانه‌هاي ايراني نشاند. مطلب حاضر نگاهي دارد به زندگي، تجربيات و آثار اين سينماگر غربي.‏
اوليور استون کيست
‎«‎ويليام اوليور استون» متولد 15 سپتامبر 1946، كارگردان فوق العاده‌ي آمريكايي كه دو بار موفق به كسب ‏جايزه اسكار شده است و يك بار هم به عنوان فيلمنامه نويس برتر جايزه مشابه را از آن خود نموده است‎.‎
او در شهر نيويورك ايالات متحده آمريكا به دنيا آمده است. پدر او يك يهودي بود كه سهام معامله مي كرد و ‏مادرش يك كاتوليك رومن فرانسوي الاصل بود‎.‎
او طوري تربيت شده بود كه پيرو كليساي اسقفي باشد اما بعدها به «بوداييسم» روي آورد‎. ‎
در سن 14 سالگي والدينش او را به دبيرستان «هيل اسكول» در «پاتز تاون» پنسيلوانيا فرستادند و در ‏همان زمان پدر و مادرش از يكديگر جدا شدند و «استون» علت طلاق والدينش را كه بي بند و باريهاي ‏پدرش بود، فهميد تا آنجا پدرش او را هم دعوت به اعمال و روابط نامشروع مي نمود زماني كه «اوليور» ‏نوجواني بيش نبود‎.‎
‎ ‎
‎«‎استون» در سال 1964 فارغ التحصيل شد. سپس به دانشگاه «يال» و نيويورك رفت. او زبان انگليسي را ‏در مؤسسه «فري پاسفيك» در ويتنام جنوبي به مدت 6 ماه تدريس مي كرد بعد از آنكه كارش در ناوگان ‏بازرگاني تمام شده بود. سپس به «اورگان» و «مكزيك» قبل از آنكه مجدداً به دانشگاه «يال» بازگردد، رفت‎.‎
‎«‎اوليور استون»، كهنه سرباز جنگ ويتنام بود كه بارها در آنجا حضور داشت. از آوريل 1967 تا نوامبر 1968 ‏به ارتش ايالات متحده خدمت كرد‎.‎
وي براي يك مأموريت نظامي به بيست و پنجمين رسته پياده نظام و نخستين رسته سواره نظام اعزام شد ‏و دو بار در عمليات مجروح شد‎.‎
به او ستاره برنزي با علامت‎ "V"‎به عنوان نشان شجاعت و دلاوري هايي كه او زير آتش دشمن از خود ‏نشان داده بود، اعطا شد و همين طور جوايز‎ "Purple Heart" (‎كه اين عنوان به مجتمعي نظامي متشكل از ‏كهنه سربازهايي است كه در ميادين جنگ حضور داشته اند.) با يك‎ "Oak Leaf Cluster" (‎يك نشان نظامي ‏ديگر‎).‎
او سه فيلم درباره ويتنام ساخت‎ "Platoon" (‎سال 1986‏‎)‎، ‏‎"Born on the fourth of July" (‎سال 1993‏‎)‎، ‏‎"Heaven & Earth" (‎سال 1989) او سه فيلم را يك «تري لوژي يا سه نمايش تراژدي» نام گذاشت. اگرچه ‏هر يك از فيلم ها به يك جنبه متفاوت جنگ مي پردازد‎.‎
‎ ‎
‎"Platoon" ‎يك جور اتوبيوگرافي از تجربه شخصي و نظامي «استون» در نبردها مي باشد‎. "Born on the ‎fourth of July" ‎براساس اتوبيوگرافي «رون كويك» (نويسنده معروف كتاب و فيلمنامه متولد 4 جولاي» مي ‏باشد. او متولد 4 جولاي 1946 در «ويسكانسين» ايالات متحده آمريكاست. او در سال 1990 نشان ستاره ‏برنزي اش را به عنوان هديه تولد به «تام كروز» كه نقش او را در فيلم فوق الذكر بازي كرده بود، اهدا كرد‎.) ‎‎"Heaven & Earth" ‎كه براساس خاطرات يك دختر ويتنامي است كه زندگي او به شدت دستخوش جنگ ‏شد. طي همين دوره زماني، «استون» فيلمنامه (سال 1987‏‎) "Wall street" ‎را نوشت و فيلمش را ‏كارگرداني كرد. «مايكل داگلاس» جايزه اسكار را براي بهترين بازي در اين فيلم دريافت نمود. «وال كيلمر» ‏نيز به خاطر بازي در فيلم (1991‏‎) "The Doors" ‎به كارگرداني «اوليور استون» جايزه مشابه را دريافت نمود‎.‎
‎«‎استون» سه جايزه اسكار دريافت كرده است. اولين جايزه اسكار او براي بهترين فيلمنامه فيلم‎ "Midnight ‎Express" (1978) ‎و دو جايزه ديگر را براي كارگرداني فيلمهاي‎ "Platoon"‎، ‏‎"Born on the 4th July"‎، فيلم‎ ‎‎"Year of the Dragon" ‎در سال 1985، نامزد دريافت جايزه‎ "Razzie" ‎در دسته بندي بدترين فيلمنامه ها ‏شد. ساير فيلمهايي كه «استون» در نوشتن فيلمنامه هايشان شركت داشته است،‌ عبارتند از: (سال ‏‏1982‏‎) "Conan the Barbarian"‎، ‏‎(‎سال 1983‏‎) "Scarface"‎، ‏‎(‎سال 1986‏‎) "Million Ways to Die" ‎و (سال ‏‏1996‏‎) "Evita" ‎به هر حال او به نوعي در فيلمهايي كه كارگرداني كرده است، شركت نموده. به جز فيلم‎ "U ‎Turn" (‎سال 1997). اولين فيلمي كه به طور حرفه اي كارگرداني كرده است فيلم (سال 1974‏‎) "Seizure" ‎مي باشد. نكته برجسته و ممتاز در فيلمهاي او بهره گيري از دوربين هاي متفاوت و فرمت هاي متنوع (از‎ ‎VHS ‎به 8 ميليمتري و 70 ميليمتري) مي باشد. او گاهي در يك صحنه از چندين فرمت استفاده مي كند ‏مانند فيلمهاي (سال 1991‏‎) "JFK" ‎و (سال 1994‏‎) "Natural Born Killers". ‎
‎ ‎
آثار اخير «اوليور استون‎» ‎
‎ ‎در دهه گذشته، «استون» فيلم‎ "U – Turn" (‎سال 1997)، (سال 1999‏‎) "Alexander" (‎سال 2004) مي ‏باشد‎.‎
بعدها اظهار داشت كه تندي نقدهايي كه بر فيلم «الكساندر» شد، او را آزرده كرده است. اين فيلم به لحاظ ‏هزينه هاي هنگفت بازاريابي نوعي شكست مالي براي «استون» به حساب مي آيد. وي در مصاحبه ‏اخيرش گفته است كه اين فيلم به تازگي توانسته ضررهاي مالي اش را تا حدودي جبران نمايد (بيش از ‏‏5/3 ميليون‏‎ DVD ‎فقط در ايالات متحده به فروش رسيده است.) او فيلم را باز تدوين نمود و زمان آن را از ‏‏175 دقيقه به 167 دقيقه رساند. يك سوم نسخه فيلم، يك كات 3 ساعت و 45 دقيقه است كه 27 آگوست ‏سال 2007 با فرمت‏‎ DVD ‎اكران شد. پس از فيلم‎ "Alexander" ‎، استون به كارگرداني‎ "World Trade ‎Center" ‎پرداخت‎. ‎
در سي ام سپتامبر، «استون‎«"Honarary Patronage" ‎را از دانشگاه فلسفه اجتماعي را در دانشكده ‏ترينتي دوبلين دريافت نمود‎.‎
در 28 آگوست 2007 اعلام شد كه «استون» فيلم‎ "Pinkville" ‎را كارگرداني خواهند نمود. يك درام از جنگ ‏ويتنام با نقش آفريني «بوروس ويليس» و «چاني نگ تاتوم» اين فيلم چهارمين فيلم «استون» درباره جنگ ‏ويتنام خواهد بود‎. ‎
فيلمهاي «استون» اغلب تئوريهاي دسيسه گونه و خيانت آميز و غيرمستند تاريخي را مورد نقد قرار داده ‏اند. براي مثال، فيلم‎ JFK ‎بر اين فرض است كه بسياري از مقامات بلندرتبه دولت در ترور «جان. اف. ‏كندي» دست داشته اند. در سال 1991، او فيلم را در كنگره‎ "Capitol Hill" ‎در سال 1992 نمايش داد. نيز ‏اين فيلم توسط هيأت نقد و بررسي سوابق تروريسم همين كنگره مورد بحث قرار گرفت و جوانب مرموز ترور ‏‏«كندي» توسط «استون» در پايان فيلم مورد بحث قرار گرفت‎.‎ 

رسانه ها فيلم را به خاطر آنكه تلفيقي از حقيقت و داستان است بسيار مورد نقد قرار دادند. «استون» ‏نسخه تفسيري فيلمنامه منتشر كرد و در آن به مراجع مستندي براي ادعاهايش بلافاصله بعد از اكران فيلم ‏اشاره نمود. وي فرآيند مشابه را درخصوص فيلم «نيكسون» صورت داد كه نامزد دريافت چهارمين جايزه ‏اسكار شد. شايعه شده بود كه در حين ساخت فيلمهايش، دارو مصرف مي كند‎.‎ 

در سال 1997، كتابي تحت عنوان‎ "Killer Instinct" ‎درباره چگونگي ساخت فيلم توسط «جين هامشر» ‏نوشته و اين كتاب به خوبي نقد شده و در هاليوود به فروش رسيد در كتاب‎ "Killer Instinct" ‎، ‏‎«‎استون» ‏فيلمسازي خارج از كنترل و غيركليشه اي معرفي شده است‎.‎ 

در سال 1999، «اوليور استون» دستگير شد و متهم به حمل مواد شد و به اردوگاه توانبخشي ارسال شد. ‏مجدداً شب 27 مي 2005 در لس آنجلس براي حمل مقدار كمي «ماري جوآنا» دستگير شد‎.‎ 

در سال 2003، «استون» به «كوبا» رفت تا به مدت سه روز با «فيدل كاسترو» همراه باشد و با او مصاحبه ‏نمايد. نتيجه اين سفر ساخت مستند‎ "Comandante" ‎بود جايي كه «استون» و «كاسترو» با هم درباره ‏فلسفه، تاريخ، ستاره هاي سينما، «چگ او وارا» و رويدادهاي مهم از 50 سال گذشته و ديدگاه هاي ‏‏«كاسترو» نسبت به آينده انقلابش صحبت كردند‎. ‎
طي يك برنامه ريزي قرار شد كه فيلم در مي 2003 روي آنتن‏‎ HBO ‎پخش شود اما اين برنامه به خاطر ‏توطئه هواپيمارباها كه مسافران را در گذرگاه «كوبا» تهديد به مرگ كرده بودند، كنسل شد. در نهايت ‏‏«كاسترو» هواپيمارباها را محكوم به اعدام كرد و در پاسخ در لابي‎ HBO ‎جنجال بزرگي به پا شد. تا به امروز ‏اين فيلم در ايالات متحده اكران نشده است و فقط روي‎ DVD‎هاي وارداتي از انگليس قابل تهيه است‎.‎
‎ 
‎«‎اوليور استون» در پاسخ «هاري كرسلر» از مؤسسه بين المللي مطالعات فيلم‎:‎
مي توانيد از كارگرداناني كه از آنها تأثيرپذيرفته ايد، نام ببريد؟‎ ‎
ـ اغلب اين سؤال را از من مي پرسند. فيلمهاي مورد علاقه شما كدام است؟ كدام فيلم بيشترين تأثير را ‏روي شما داشته است؟ پاسخ من اين است؛ بله افراد خاصي هستند كه در كارم به آنها اقتدا مي كنم ‏ولي اين اصلاً منصفانه نيست. افرادي بسيار موفق در اين عرصه هستند و اين درست نيست فردي را ‏مختص كنم، اينطوري تلاش سايرين به چشم نمي آيد. به نظر من اين خود يك سنت است كه از يكديگر ‏هنر را به ارث مي بريم. همه افراد در عرصه سينما قابل تحسين و تقديرند‎.‎
‎ ‎
‎از اسكورسيزي بشنويم‎!!‎

«‎‎استون» به كوبا بازگشت و مستند‎ "Looking for fidel" ‎كه بيشتر حال و هواي سياسي دارند و مربوط به ‏شرايط و روابط كوبا و ايالات متحده است. اين فيلم در اوايل سال 2004 از طريق شبكه‏‎ HBO ‎پخش شد‎. ‎
«‎استون» گفته است كه «انقلاب كوبايي» را تحسين مي كنم و به عنوان يك فرد آزاد و مستقل از تأثيرات ‏ايالات متحده از حقوق «كوبا» حمايت مي كنم‎.‎
در دسامبر 2006، «استون» مخاطبانش را در مراسم جوايز كمدي انگليسي با گفتن و ساختن جوكهايي ‏درباره‎ "Suffolk Stranger" ‎، قاتل سريالي و زنجيره اي زنان بدكاره كه همچنان آزاد مي گردد، شوكه كرد. او ‏گفت: «برگشتن به انگلستان براي من فوق العاده است. چيزي اينجا عوض نشده است‎».‎
اما وقتي متوجه شد كه از جوكهايش برداشتهاي بدي شده است، براي توجيه خودش در همان مراسم ‏گفت «جمع شما بسيار دوست داشتني است‎«.‎

از نظر شما برجستگي و مشخصه فيلمها درشكل هنري آنها چيست؟
ـ سؤال مي پرسيد. نقاشي، موسيقي، معماري و مجسمه سازي همگي در معني هستند و در تعريف ‏نمي گنجند. درام، نمايشنامه نويسي نيز زنده است. اما به نظر من فيلم متمايز از ساير هنرهاست. به ‏خاطر قابليت هاي خاص خود، اينكه با تدوين مي توان در واحد زمان وقفه هايي در آن ايجاد كرد. هنر مونتاژ ‏هم مي تواند يك فضا و هاله سه بعدي، ايجاد كند. من دقت كرده ام از آنجاييكه درباره خيلي چيزها نوشته ‏ام كه همزمان كارگرداني اشان كرده و نتيجه آن هميشه ملموس بوده و دائماً باعث شگفتي من شده ‏است‎.‎
اغلب آنچه روي كاغذ مي آوري را نمي تواني در فيلم ببيني، انگار نوعي تضاد موجود است اما گاهي آنچه ‏مي نويسي مثل يك دنيايي است و جريان الكتريكي فيلم را هدايت مي كند. چون هنر فيلم درست مثل ‏جريان برق است‎.‎
‎ ‎


بازدید از صفحه اول
ارسال به دوستان
نسخه چاپی
ذخیره
عضویت در خبرنامه
نظر شما
پرطرفدار ترین عناوین