صحبت از اتحاد و ائتلاف که میشود صدای ساز ناکوک آنها هم بلند میشود و آنقدر این نوای ناهماهنگ در بزنگاههای مختلف، خود را به رخ کشیده است که در بین جناح راست به «بچه شلوغکنها» معروف شدهاند. «جبهه پایداری» که چند صباحی است به «حزب پایداری» تغییرنام داده تا طبق آخرین اصلاحات قانون احزاب مجوز فعالیت داشته باشد باز هم حاشیهساز شد و در مرکز توجهات قرار گرفت، البته این حواشی نه ربطی به میز مذاکرات اصولگرایی دارد نه ناشی از شلوغکاریها و انتقادات تند و تیز این جریان است.
درحالی که تا انتخابات ۱۴۰۰ چند ماهی زمان باقی ماندهاست و دوباره حرف و حدیثها حول محور مخالفت «جبهه پایداری» یا همان «حزب پایداری» با شورای ائتلاف و جامعه روحانیت مبارز شدت و حدت پیدا کرده است، پایداریها جنجالیترین انتخابات درون حزبی را برگزار کردند. انتخاباتی که در نتیجه آن «مرتضی آقاتهرانی» دبیرکل یک دهه این حزب کنار گذاشته شد و «صادق محصولی» مرد پشت پرده این جریان به عنوان دبیرکل انتخاب شد. درواقع پایداریها با این انتخاب از یک سو «محصولی» را از پستوی سیاستورزی این حزب به روی صحنه کشاندند و از سوی دیگر با انتخاب «آقاتهرانی» به عنوان رئیس شورای مرکزی خوابهایی تازه برای دبیرکل سابق خود دیدهاند؛ هرچه هست این تصمیمات حکایتی از شروع یک فصل جدید در جبهه پایداری دارد.
دبیرکلی آقای پولدار
«اصولگرایان باید یک نفر پولدار هم داشته باشند تا از آنها حمایت کند تا بتوانند رای بیاورند!» این جملهای است که ۱۲ سال پیش روحالله حسینیان نماینده وقت تهران درباره «صادق محصولی» بیان کرد. البته تنها وصف «پولدار بودن» نبود که نام او را بر سر زبانها انداخت بلکه «پدرخوانده» و «مرد پشت پرده» بیشتر از هر صفت دیگری در کنار نامش نشست تا آنجا که همین یکی دو ماه پیش آقاتهرانی درباره او گفت: «پس از آن که جبهه پایداری اقدام به برگزاری جلسات وفاق کرد، متوجه شدم که بعضی از عزیزان به آقای محصولی و سایرین، واژه ناروای پدرخوانده را نسبت دادهاند که من مواجهههایی از این دست و نسبت دادن چنین توصیفاتی به ایشان را خلاف اخلاق و تقوای سیاسی میدانم» جملهای که بیشتر از هر زمان دیگری نشان از نقش و نفوذ محصولی در جبهه پایداری و حرکتهای چراغ خاموش او دارد.
از حلقه ارومیه تا حلقه وزرا
صادق محصولی ۶۱ ساله و متولد ارومیه است؛ لیسانس مهندسی عمران و فوق لیسانس مدیریت بازرگانی دارد. وی فعالیت خود را در جهاد سازندگی آغاز کرد. سال ۵۹ وقتی با دستور آیتالله مهدوی کنی (وزیر کشور وقت) برای برقراری امنیت مناطق ناآرام شمال غرب، راهی زادگاه خود یعنی ارومیه میشود اولین جرقههای آشنایی هم با احمدینژاد در همان زمان زده میشود. پس از حدود یک سال حضور «صادق محصولی» در این استان، وی علاوه بر فرمانداری ارومیه، فرماندهی منطقه ۵ سپاه - که استان های آذربایجان غربی، شرقی و اردبیل را شامل می شد؛ در همان زمان «محمود احمدی نژاد» بخشدار ماکو و سپس فرماندار خوی میشود ، «مجتبی ثمره هاشمی» به معاون استانداری آذربایجان میرسد، پرویز فتاح حکم قائم مقامی فرماندهی لشگر ویژه سپاه پاسداران آذربایجان غربی را در دست میگیرد، حسین طاهری نیز استاندار وقت آذربایجان غربی منصوب میشود، محمد علیآبادی مسئولیت اداره راه قدس را در دست میگیرد و مشایی هم از نیروهای سپاه تنکابن است؛ ارتباط این افراد با یکدیگر آنقدر نزدیک میشود که به «حلقه ارومیهایها» معروف میشوند و تا مدتها یعنی تا پایان دولت محموداحمدینژاد این رابطه تنگاتنگ به قوت خود استوار میماند.
در سال ۱۳۸۴ برای پست وزارت نفت به مجلس هفتم معرفی شد ولی در نهایت با مخالفت نمایندگان وقت مجلس قبل از رایگیری برای رای اعتماد، انصراف داد. در آبان ۱۳۸۷ او برای تصدی پست وزارت کشور پس از استیضاح و برکناری علی کردان به مجلس معرفی شد و با اکثریت آرا به حلقه وزیران احمدینژاد ملحق شد.
هرچند محصولی در دولت دهم در سمت خود به عنوان وزیر کشور ابقا نشد اما سرانجام در روز ۲۵ آبان ۱۳۸۸ با رأی ناپلئونی مجلس هشتم به عنوان وزیر رفاه و تامین اجتماعی انتخاب شد.
رجعت پایداری به احمدینژاد؟
حلقه ارومیه ای آن روزها، هنوز هم خاطره خوش احمدینژاد را در ذهن خود یدک میکشند؛ تنها کاندیدایی که توانست از میان این حقله خود را به خیابان پاستور برساند. هرچند آخر داستان دولت آبادگران خوب تمام نشد اما همچنان پایداریها بدشان نمیآید احمدینژاد دوباره سکان قوه مجریه را به دست بگیرد. «ما هر کسی را، تا مادامی که در مسیر اسلام کار میکند، حمایت میکنیم؛ طرفداریاش می کنیم؛ هر وقت منحرف شد، ما هم از او جدا میشویم.» این همان جمله معروفی است که پدر معنوی جبهه پایداری درباره محمود احمدینژاد به زبان آورد، جملهای که هرچند در آن مقطع به معنای برائت از رئیس دولت نهم و دهم تعبیر شد اما میتواند در زمانی دیگر به معنای رجعت تعبیر شود.
موضوعی که حالا با انتخاب صادق محصولی به عنوان دبیرکل بیشتر از گذشته پررنگ میشود. هر چه باشد صادق محصولی رفیق گرمابه و گلستان احمدینژاد محسوب میشود و هرچند در برخی اظهار نظرها انتقاداتی نسبت به رئیس دولت نهم و دهم مطرح کرده اما هیچگاه این انتقادات در حدی نبود که آن را بتوان به معنای پاره شدن پیوند چند دهه دوستی این دو تعبیر کرد.
حالا وقتی جبهه پایداری به صادق محصولی و دبیرکلی او اقبال خوش نشان میدهد این احتمال چندان دور از ذهن نیست که شاید این جریان علاوهبر بیشتر کردن نفوذ مالی و لابیگری محصولی از ارتباط و روابط او با محمود احمدینژاد بهره بگیرد تا بار دیگر در برابر گزینه شورای ائتلاف اصولگرایان فردی را به میدان بیاورد که شانس پیروزیاش میتواند خواب راحت را در خیمه اصولگرایان حرام کند.
نقش جدید آقاتهرانی در جبهه پایداری
مرتضی آقاتهرانی و استاد اخلاق دولت محمود احمدینژاد بعد از یک دوره دوباره بر کرسی نمایندگی در مجلس یازدهم تکیه زده است؛ البته ظهور و بروز آقاتهرانی در مجلس یازدهم شباهتی با ادوار گذشته ندارد؛ نه دیگر خبری از آن رفت و آمدها است و نه دیگر از آن اظهارنظرها سراغی میتوان گرفت؛ به نظر میرسد هر چه بیشتر میگذرد دایره اثرگذاری پارلمانیاش نیز از قدرت و حشمت گذشته فاصله میگیرد و همین موضوع دایره اما و اگرها درباره کنار گذاشتن او از دبیرکلی جبهه پایداری را بیشتر میکند و این گمانه را تقویت میکند که احتمالا این انتخاب میتواند نشانی از کاسته شدن قدرت نفوذ آقاتهرانی در میان اعضای جبهه پایداری باشد.
هرچند این یکی از احتمالاتی است که درباره این جریان و رفتارهای احتمالیاش در آینده مطرح میشود اما همه آن نیست موضوع دیگری که شاید به واقعیت هم نزدیکتر باشد مربوط به خبری است که چندی پیش فضای رسانهای را پر کرده بود و آن بستری شدن آیتالله مصباح یزدی به عنوان پدر معنوی جبهه پایداری در بیمارستان بود مسئلهای که حتی خود آقاتهرانی در توئیترش به آن اشاره کرد و از مردم و هواداران آیتالله مصباح خواست تا برای سلامتی او دعا کنند. هرچند آیتالله مصباح یزدی سلامت خود را به دست آورد اما نگرانیها را در دل اهالی جبهه پایداری باقی گذاشت؛ حالا به نظر میرسد انتخاب مرتضی آقاتهرانی به عنوان رئیس شورای مرکزی ناشی از همین نگرانیها باشد درواقع محصولی به عنوان فردی پرنفوذ در میان اعضای جبهه پایداری جایگزین مرتضی آقاتهرانی شده است تا استاد اخلاق این جریان شانیتی فراتر از دبیرکل بودن پیدا کند.
دور تند تا انتخابات
با همه این تفاسیر به نظر میرسد جبهه پایداری عزمش را جزم کرده تا از تحرکات شورای ائتلاف و جامعه روحانیت مبارز عقب نماند و در همین راستا فعالیتش را بر روی دور تند آغاز کرده است؛ پایداریها خوب میدانند که اصولگرایان سنتی و حتی بخشی از نواصولگرایان چندان دل خوشی از آنها ندارند و بدشان نمیآید در جریان انتخابات ۱۴۰۰ آنها را جا بگذارند برای همین تا تغییرات دیرهنگام دامنگیرشان نشده است تیغ اصلاح را به تن خود زدند حال باید دید بازی جدید «بچه شلوغ کنها» به چه سمت و سویی خواهد رفت.