«برای بسیاری از مردم پاکستان، بهویژه در مناطق شهری نماد تغییر از دیکتاتوری به دموکراسی و نجات کشور از افراط و تفریطهایی بود که به نام اسلام انجام میشد. همچنین از عدالت و رفع همه تبعیضها سخن میگفت و خودش را مثالی عینی از توانایی و شایستگی زنها برای پذیرش مسئولیتهای مهم و انجام کارهای بزرگ معرفی میکرد.
بینظیر بوتو تا تابستان ۱۹۸۸عملا مثل یکی از مخالفان حکومت مستقر نقشآفرینی کرد تا این که بعد از سقوط هواپیمای ضیاءالحق و مرگ او، شرایط پاکستان برای برگزاری انتخابات آزاد و عمومی تغییر کرد و حزب مردم فرصت مشارکت قانونی - و البته پیروزی - را به دست آورد. بینظیر بوتو نخستین زنی بود که در یک انتخابات دموکراتیک در کشوری اسلامی به قدرت میرسید؛ آن هم زمانی که فقط ۳۵ سال داشت. یک دوره حدودا ۲ ساله (تا ۱۹۹۰) و چندی بعد از آن هم نزدیک به ۳ سال (از ۱۹۹۳ تا ۱۹۹۶) نخستوزیر پاکستان بود و هر دو بار با تصمیم رییسجمهور از مقامش برکنار شد. از نیمههای دهه ۱۹۹۰ از سوی رقبای سیاسی و محافلی که نقشآفرینی موثر یک زن در قدرت را نمیپسندیدند به فساد مالی و همدستی با شوهرش آصفعلی زرداری در پولشویی متهم بود. زرداری به زندان افتاد و بوتو پاکستان را ترک کرد. مدتی در دوبی و چندی در انگلیس زندگی کرد و دوباره در نقش یکی از مخالفان حکومت فرو رفت. نزدیک به ۸ سال به کشور برنگشت تا این که ژنرال پرویز مشرف، زیر فشار بخشی از افکار عمومی و محافل قدرت و البته به اشاره آمریکاییها مجبور به پذیرش برخی اصلاحات و اعلام آمادگی برای استعفا و برگزاری انتخاباتی آزاد با حضور همه جریانهای سیاسی پاکستان شد. بوتو حتی پیش از بازگشت به کشورش، پیامهای تهدیدآمیز دریافت میکرد و هنگام ورود به پاکستان هم با بمب از او استقبال کردند. از آن حمله که ۱۳۶ کشته و بیشتر از ۴۵۰ زخمی به جای گذاشت جان سالم به در برد و حتی به جای ترس و احتیاط، در تصمیمی که گرفته بود مصممتر شد. همان زمان انگشت اتهامش را به سوی برخی محافل قدرت در پاکستان گرفت و گفت افراطیها بدون اجازه بزرگترهایشان از غارها بیرون نمیآیند.
اما آنها با یا بدون اجازه بیرون آمده بودند. دوباره در تجمع حزب مردم در شهر راولپندی به بوتو حمله کردند و این بار او را کشتند. مهاجم از لابهلای جمعیت تا جایی که برایش ممکن بود به بوتو نزدیک شد، چند گلوله شلیک و بعد کمربند انفجاریاش را منفجر کرد. در این عملیات تروریستی ۲۰ نفر جان باختند و نزدیک به ۱۰۰ نفر هم کمتر یا بیشتر زخمی شدند. مرگ او به خشونت در پاکستان دامن زد و آتش شورشهایی فراگیر را شعلهور کرد. تا جایی که نگرانیهای جدی از هرج و مرج کامل در این کشور و ترس از پیامدهای خطرناک تداوم بیثباتی - مثل دسترسی برخی گروههای افراطی و تروریستی به بمبهای اتم - افزایش یافت. البته پاکستان از آن روزهای بحرانی گذشت و انتخابات هم در این کشور برگزار شد. عدهای را همان زمان و چند نفری را هم مدتی بعد دستگیر کردند اما مدرک کافی برای اثبات جرم هیچکدامشان وجود نداشت. کسی قتل بوتو را گردن نگرفت اما چند نفر از چهرههای مطرح پاکستان - حتی شوهر او - به دست داشتن در ماجرا متهم شدند. برخی میگفتند پرویز مشرف در قتل بوتو دست داشته است اما خود او این اتهام را نپذیرفت و گفت دلیل و انگیزهای برای انجام این کار نداشته است. درنهایت طراحی نقشه قتل را به یکی از نظامیان ارشد پاکستان که روابط نزدیکی با القاعده داشت، منسوب کردند که البته او نیز این اتهام را رد کرد (او حدود یک سال بعد در حمله هواپیماهای بدون سرنشین آمریکایی کشته شد).