آفتابنیوز : آفتاب- امیر همایون پاک بین: سلام و صلوات بر روح مهربان و عاشق مهران قاسمی.
سید مهران قاسمی، همکار خوب و پرتلاش آفتاب، که مدتها به عنوان سردبیری و دبیری سرویس بین الملل با آن همکاری کرد، چند روزی است که از میان ما رفته است.
دوستی شفیق و یاری همراه کسی که تجلی خوبیها بود و بس، همه دوستان تو برای رفتنت مرثیه ها گفتند و نوشتند ولی مهران جان، من از همه شرمندهترم چرا که هنوز رفتنت را باور ندارم.
آن سه شنبه تلخ که بر بالین بیجانت حاضر شدم ناباورانه خاموشیت را یکی از شوخ طبعیهای همیشگیت دیدم؛ پیکر بیجانت را در آغوش کشیدم و سردی دستانت را حس کردم ولی باز هم باور نکردم؛
دیدم که خاک عاشقانه یکی از بهترین مردان زمان را در آغوش کشید باز هم باور نکردم؛ اشکهای بیدریغ همسرت -بهترین دوستت- را دیدم و باور نکردم؛
برای این همه دیر باوری شرمندهام از تو شرمندهام که دست تقدیر نگذاشت جواب خوبیها و برادریهایت را آنگونه که شایسته تو بود بدهم.
مهران جان؛ کاش بودی و می دیدی چقدر سخت است عکسهای عزیزترین کسانت را، عکسهای معلمت را، عکسهای برادرت را، یکی یکی، از اینجا و آنجا برداری تا گزارشی تصویری از آن بسازی و فاجعهای را که هنوز خودت آن را باور نکرده ای برای دیگران به تصویر بکشی.
مهران جان، کاش از تو نیاموخته بودم که چگونه گزارش تصویری بسازم!
امروز نوشتن از تو -نوشتن از کسی که تمام وجودش خوبی و مهربانی بود، کسی که صدای بلند او را کسی نشنیده بود و کسی که دلی را آزرده نکرده بود- شاید سختترین کار دنیا باشد.
خواستم که در غم نبودنت
با یاد عشق تو طلوع کنم ولی نشد
وقتی که دلم تنگ شد برای دیدنت
خواستم به دشت دلخوشی هبوط کنم ولی نشد
خواستم به رسم دلتنگی زمین و ماه
از بی تابی دلم خسوف کنم ولی نشد
آنقدر که رفتنت برای من عجیب بود
خواستم به عمق حادثه سقوط کنم ولی نشد
از بس دلم به من نهیب زد ز چه ساکت نشسته ای
خواستم به قعر نگاهت رسوب کنم ولی نشد
{$old_album_69081}