مردم با مشاهده مناظرهها و شنیدن مطالب مطرح شده توسط نامزدها به این نتیجه رسیدهاند که سطح داوطلبان احراز صلاحیتشده برای برعهده گرفتن مسئولیت اول اجرائی کشور بسیار پائین است.
بعضی از این نامزدها حتی قدرت حفظ کردن وضع موجود را هم ندارند، بعضی دیگر، آن را به سطح نازلتری کاهش خواهند داد و بقیه اگر بالقوه توان ارتقاء وضع موجود را داشته باشند، از نفوذ کلام و جایگاه اجتماعی لازم برای مقابله با موانع موجود بر سر راه تغییر شرایط کشور را ندارند.
از اینها گذشته، نکته بسیار مهم و مأیوسکننده اینست که در این مناظرهها نامزدها تلاش کردند برای جلب نظر مخاطب و جذب آراء، به تخریب متوسل شوند و از این طریق به اثبات خود بپردازند. این تخریبها سه بخش داشتند؛ تخریب رقیب، تخریب دولت و تخریب نظام. هرچند تمام انواع تخریبها خلاف اخلاق هستند، ولی تخریب نظام از همه زشتتر و ناجوانمردانهتر است.
متأسفانه مناظرههای نامزدهای ریاست جمهوری این دوره هم مثل چند دوره گذشته، به منازعه تبدیل شدند و مناظرهکنندگان به جای ارائه برنامه و عملکرد خود به جان همدیگر افتادند و تقریباً فرصتی برای ارائه مطالب دیگر باقی نگذاشتند. بخشی از فرصت هم که برای ارائه دیدگاهها باقی ماند، عمدتاً به شعارهای کهنه، وعده دادنهای غیرقابل باور، خیالبافیها و تلاش برای دامن زدن به قومیتها و جلب آراء اقوام و پیروان مذاهب و بعضی اقشار جامعه اختصاص یافت که زشتترین و نازلترین سطح تبلیغات انتخاباتی را دربر میگرفت.
تخریب دولت کنونی هم هرچند با برچسب نقد صورت گرفت، ولی اهلنظر و کسانی که با واقعیتها آشنا هستند میدانند آنچه در این مناظرهها رخ داد بهیچوجه نقد دولت نبود. از نقد منصفانه دولت باید استقبال کرد تا از آن برای رفع نقصها و تبدیل نقاط ضعف به نقاط قوت استفاده شود، اما نامزدهای ریاست جمهوری با پنهان کردن واقعیتها روی مشکلاتی تکیه کردند که ناشی از همان امور پنهان شده هستند. علت این پنهانکاری نیز یکی اینست که اگر همه چیز گفته شود، حربه تخریب از دست این حضرات گرفته خواهد شد و دیگر اینکه در به وجود آمدن وضعیت کنونی خود این حضرات هم نقش داشتهاند و صلاح نمیدانند به عنوان مسبب پدید آمدن اینهمه مشکل برای مردم معرفی شوند و مردم چهرههای واقعی آنها که در پس این چهرههای بزک کرده پنهان شده است را ببینند.
این سخن به معنای نادیده گرفتن ضعفهای دولت و مطلق نشان دادن آن نیست و صرفاً به این معناست که ترسیم چهرهای غیرواقعی از دولت، اقدامی غیرمنصفانه است و طبعاً افرادی که فاقد انصاف هستند، نمیتوانند در بالاترین منصب اجرائی کشور به درستی انجام وظیفه کنند. مهمتر اینکه تمام این نامزدها در دهههای گذشته در مسئولیتهای مختلف دستاندرکار اداره کشور بودهاند و همین حالا هم مسئولیت دارند و در خوب و بد اوضاع سهیم هستند.
در جمعبندی این واقعیتهای تأسفبار، دو نکته را لازم است مورد توجه قرار دهیم.
اول آنکه سطح نازل نامزدهای این دوره به این معنا نیست که کشور ما خالی از رجال مذهبی و سیاسی و مدیر و مدبر است. ما کشوری با نیروی انسانی سطح بالا داریم که یا به دلایلی خود را مطرح نکردهاند و یا مجال مطرح شدن ندارند. این، یک فاجعه است که باید هرچه زودتر به داد آن رسید؛ و دوم آنکه شورای نگهبان باید به این دستپخت خود توجه کند و در روش غیرقابل قبولی که برای احراز صلاحیتها در پیش گرفته است تجدیدنظر نماید.
شورای نگهبان اگر با روشی صحیح به وظیفه احراز صلاحیت نامزدهای ریاست جمهوری و مجلس شورای اسلامی عمل کند، میزان مشارکت در انتخابات را میتواند به حداکثر ممکن برساند. اعضاء شورای نگهبان میدانند و آحاد مردم ایران نیز میدانند که کشور ما دچار قحطالرجال نیست.