سرگردانی همه جا نصیب کارگران بیکار است، بهتر است بگوییم کارگرانی که از بد روزگار و با تصمیمهای خرقالساعهی مسئولانِ امر، ناخواسته شغل خود را از دست میدهند. در دهههای اخیر، بسیاری از صنایع مادر، راه تعطیلی و تخته کردن درها را پیش گرفتند و کارگران بیشماری آواره شدند؛ فرق نمیکند فولاد زاگرس در قروه کردستان باشد یا معدن سنگرود یا همان «البرز غربی» در منطقهی فاراب عمارلو در رودبار گیلان!
«چنانچه موضوع تعطیلی معدن زغال سنگ به حقیقت بپیوندد بالغ بر ۳۲۰ کارگر بیکار خواهند شد و براین اساس اگر میانگین افراد خانواده هر کدام از این کارگران را چهار نفر در نظر بگیریم مشکلات معیشتی گریبانگیر نزدیک به یکهزار و ۵۰۰ نفر از اهالی این بخش خواهد شد. تنها امیدمان به جلسه آتی مجمع فوقالعاده هیات واگذاری به بخش خصوصی است که قرار است روز شنبه (۲۶ مهر ماه) برگزار شود.»
اینها را نماینده سیصد کارگر معدنِ البرز غربی در سال ۹۳ میگوید؛ همان زمان که به نظر میرسد بوی الرحمانِ معدن به دلیل بیکفایتیهای متعدد مسئولان بلند شده و دیگر هیچ راه نجاتی نیست!
معدن سنگرود در زلزله ۳۱ خرداد سال ۶۹ طعم تلخ خرابیها را چشید؛ آوار بر سر کارگران و خانوادههایشان فرو ریخت؛ اما این پایان کارِ مصیبت نبود؛ شش سال بعد حادثه تلخ انفجار معدن از راه رسید؛ در این حادثه ۲۰ نفر از کارگرانی که برای کسب یک لقمه نان حلال به دل معدن رفته بودند، جان خود را از دست دادند و عده بسیاری نیز دچار جراحات سنگین شدند. در این حادثه فرزندان بسیاری به سوگ پدرهایشان نشستند و بر در و دیوار بسیاری از خانههای منطقه، پارچههای سیاه آویزان شد.
اما اینها همه پیش درآمد بود؛ مصیبت واقعی آهسته آهسته از راه رسید؛ واگذاری به بخش خصوصی؛ دست به دست چرخیدن؛ هجوم پیمانکاران و شرکتهای تامین نیرو یا همان دلالان انسان و در نهایت انحلال و تعطیلی؛ شرکتی که روزگاری ۵۰۰۰ کارگر داشت، در اواخر کار در سال ۹۳، بیش از سیصد نفر در آن شاغل نبودند.
معدن سنگرود در دولت خاتمی به بخش خصوصی واگذار شد که در واگذاری این واحد به بخش خصوصی دقت کافی صورت نگرفت. درنهایت معدن به شرکتی واگذار شد که توانایی مالی نداشت و از بدو واگذاری با رکود مواجه و از همین نقطه سراشیب حضیض آغاز شد تا در نهایت در مهر ماه ۹۳، حکم نهایی صادر شد: معدن سنگرود صرفه اقتصادی ندارد و باید تعطیل شود. کارگران قدیمی این معدن میگویند: زدوبندهای برخی نمایندهای وقت مجلس با مسئولان به دلایل شخصی و انگیزههای سودجویانه، موجب تعطیلی این معدن قدیمی شد؛ معدنی که روزگاری نه چندان دور چندان بروبیا داشت که در تمام منطقه مثال زدنی بود.
اما تعطیلی معدن، تازه آغاز راه بود؛ سرنوشت تلخ کارگران بعد از تعطیلی، فقط «آوارگی» بود و بس. حدود ۱۷۰ نفر از کارگران سنگرود با بیمه بیکاری بازنشست شدند؛ ۱۰۹ نفر هم به واحدهای دیگر منتقل شدند؛ ۵۰ نفر طبس رفتند؛ ۲۶ به اصفهان و ۴۰ نفر هم به مازندران منتقل شدند. همه پراکنده و آواره شدند.
در این میان، سرنوشتِ آن ۱۰۹ نفر که هنوز سالهای درازی تا بازنشستگی داشتند و به واحدهای معدنی دیگر منتقل شدند، هرچند با تحمل رنجهای یک کوچ اجباری، روشنتر از دیگران از آب درآمد و این در حالیست که سرنوشت ناکامِ آن ۱۷۰ نفر هنوز در حال پردهخوانیِ تعزیه است؛ هنوز ۱۲۰ نفر از این کارگران که ناخواسته در سالهای پایانی اشتغال خود به بیمه بیکاری معرفی شدند، به آرام و قرار نرسیدهاند؛ آنها هفت سال بعد از تعطیلی ناخواسته، همچنان حقوقشان را مطالبه میکنند.
نماینده کارگران: تامین اجتماعی سود کرد اما ما کارگران حسابی ضرر کردیم!
روانبخش (نماینده کارگران بازنشستهی معدن سنگرود) در ارتباط با مشکلات این سالها میگوید: سال ۹۳ بعد از تعطیلی معدن، دولت وقت مصوبهای نوشت تا با کارگران مساعدت شود؛ در این مصوبه، آمده بود بیمه بیکاری کارگران معدن البرز غربی به عنوان سخت و زیانآور شناخته شود؛ بند دوم این مصوبه در ارتباط با حقوق پرسنل، الزام کرده بود که آخرین مزد دریافتی مبنای محاسبهی مستمری بازنشستگی باشد اما وقتی کارگران به بیمه بیکاری رفتند و بعد بازنشست شدند، متوجه شدیم که این بند دوم حذف شده است و هرچه پیگیری کردیم، به جایی نرسیدیم؛ به ایمیدرو (نهاد بالادستی معدن) اعتراض کردیم نتیجه نداد؛ به تامین اجتماعی اعتراض کردیم بازهم نتیجه نداد در صورتیکه برای هر نفر میانگین ۱۵۲ میلیون تومان دریافت کرده بود. به همین دلیل، حقوق بازنشستگی ما خیلی کم محاسبه شده است؛ هرچه پیگیری میکنیم به جایی نمیرسیم؛ گویا همان بیمه بیکاری را مبنای محاسبهی مستمری ما قرار دادهاند.
به گفته وی، اگر قرار بود بیمه بیکاری مبنای مستمری قرار بگیرد، دیگر نیازی به مصوبهی دولت نبود؛ به هرحال اکثریت کارگران میتوانستند براساس قانون سن و یا سابقه بازنشست شوند:
« ما را سالها سر دواندند و سرمان منت گذاشتند که به دلیل شرایط استثنایی شما و تعطیلی ناخواستهی معدن، در تعیین مستمری شما مساعدت میشود اما آخرسر هیچی به هیچی!»
او ادامه میدهد: در ماجرای کارگران معدن سنگرود، تامین اجتماعی سود کرد اما کارگران حسابی ضرر کردند؛ مجلس در آن زمان، بند دوم مصوبه دولت را مغایر قانون دانست و حذف کرد و کارگران را به گرفتاری انداخت. ما میگوییم براساس رای ۷۳۳ وحدت رویهی دیوان عدالت، باید لااقل تورم را به ما میدادند که آن را هم ندادند؛ حقوق ما الان حدود ۴ میلیون یا ۴ میلیون و خوردهای است؛ ۱۲۰ نفر در همین وضعیت هستیم؛ آن کارگرانی که به واحدهای معدنی دیگر منتقل و حالا بازنشست شدهاند، حدود ۱۰ میلیون تومان حقوق میگیرند؛ یعنی یک کارگر ساده که منتقل شده حالا ده میلیون حقوق دارد اما یک مدیر یا کارگر متخصص که بیمه بیکاری رفته، حقوقش ۴ میلیون یا نهایت ۵ میلیون تومان است؛ میخواهم بگویم ما ۱۲۰ نفر، قربانیان اصلیِ تعطیلی معدن سنگرود هستیم؛ از ما بهتران سود کردند و ما کارگران باید تا آخر عمر با حقوق ۴ میلیون تومانی زندگی کنیم!
الان پروندهی این کارگران در کمیسیون اصل ۹۰ مجلس شورای اسلامی در حال پیگیری است؛ این ۱۲۰ کارگر انتظار دارند لااقل خسارت وارده به آنها پرداخت شود میگویند هر کدام از ما بابت پایین آمدن حقوقها در زمان گرفتن مستمری بیکاری و بعد از آن در زمان بازنشستگی، حدود ۲ میلیارد تومان متضرر شدهایم و اگر در نظر بگیریم که این کارگران قرار است تا آخر عمر با همین حقوق ناچیز بسازند، شاید ضرر و زیان از این مبلغ هم فراتر برود؛ کارگران بازنشسته میگویند: این ضرر و زیانها را به ما بپردازند؛ حداقل اثرات تورم در این سالها را محاسبه کنند و مابهالتفاوت آن را به ما پرداخت کنند.
ظاهراً تا اینجای کار، سازمان ایمیدرو حاضر شده مبالغی را به عنوان خسارت به این ۱۲۰ کارگر بپردازد، به هر نفر فقط ۵۰ میلیون تومان. کارگران اما میگویند بیایند و انصاف داشته باشند، باید در محاسبهی خسارتی که تعطیلی ناخواسته و معرفی به بیمه بیکاری به ما وارد آورده، «عدالت» را رعایت کنند.
یک نماینده مجلس:
ایمیدرو قرار است غرامت بپردازد/ مصوبهی دولت غیرقانونی بوده!
علی خضریان (نماینده مجلس شورای اسلامی و عضو کمیسیون اصل ۹۰) که پیگیر مساله این ۱۲۰ کارگر است و اعلام کرده که باید ایمیدرو و سازمان تامین اجتماعی پاسخگو باشند، میگوید: ظاهراً ایمیدرو قبول کرده که مبالغی به حساب کارگران واریز کند؛ کمیسون اصل ۹۰ کار را پیش برده تا این کارگران احقاق حق شوند و خسارات آنها پرداخت شود؛ امیدواریم این پرونده ختم به خیر شود.
به گفته این نماینده مجلس، تامین اجتماعی در این میان مقصر نیست چراکه حقوق بازنشستگی آنها را برقرار کرده؛ مساله این است که چرا تعهدی ایجاد شده که قابل اجرا شدن نبوده و نیست.
خضریان اضافه میکند: مساله، تامین اجتماعی یا ایمیدرو نیست؛ مساله، معاونت حقوقی ریاست جمهوری است که بدون اینکه دقیق بررسی کند، مصوبه هیات دولت میکنند که حقوق بازنشستگی اینها براساس آخرین مزد دریافتی باش؛ این کار، کار غلطی بوده و در نهایت، بخش تصویب قوانین مجلس، این بند را رد میکند و میگوید کاری خلاف قانون است؛ به همین دلیل، مشکل حقوقی به وجود آمده؛ با این حال، در کمیسیون اصل ۹۰ احقاق حق کارگران را پیگیری کردیم و عنوان کردیم که ایمیدرو به عنوان کارفرمای اصلی باید به این کارگران غرامت بپردازد که اگر حقوقشان به اندازه کافی رشد نکرده و نمیکند، لااقل احساس رضایت کنند.
اما ظاهراً «احساس رضایتی» در کار نیست؛ روانبخش به عنوان نماینده کارگران؛ به غرامتی که قرار است ایمیدرو بپردازد، معترض است: « ۵۰ میلیون تومانی که ایمیدرو قبول کرده به هر نفر بپردازد، کافی نیست؛ لااقل ۱۰ درصد خسارت ما را بپردازند؛ هر کارگر از زمان تعطیلی معدن تا پایان عمر احتمالاً بیش از ۲ میلیارد تومان ضرر کرده، بیایند ۱۰ درصد این مبلغ را به ما بدهند؛ ۵۰ میلیون تومان اصلاً رضایتبخش نیست و ما نامه زدهایم و اعتراض هم کردهایم. امیدواریم نمایندگان مجلس و اعضای کمیسیون اصل ۹۰ موضوع ما را با جدیت دنبال کنند و پشتمان را خالی نکنند. کار خیلی دنباله پیدا کرده؛ باید نمایندگان سازمان ایمیدرو را مجاب کنند که خسارت ما عادلانه و براساس انصاف پرداخت شود.»
زندگی در ایستگاه متروک البرز غربی « ایست» کرده است
«عدالت»، وقتی با یک تصمیم مبهم یک معدن قدیمی به چشم برهم زدنی تعطیل میشود، آرزویی به یغما رفته است و وقتی کارگران را بیدلیل آواره میکنند، دیگر نمیتوان از «انصاف» سراغ گرفت.
حالا وقتی در پناه ستیغ البرز میایستیم، فقط روستاهای به خواب رفته را میبینیم؛ خیلیها از فاریاب عمارلو کوچ کردند؛ خیلیها که امیدشان معدن البرز غربی بود و نانشان از ذغال سنگ بیرون میآمد، ناامید شدند و حالا این ۱۲۰ کارگر نیز بعد از هفت سال دوندگی، باید با حقوق ۴ میلیون تومانی بسازند؛ معدن را ناخواسته و با زد و بند تعطیل کردند؛ کارگران را ناخواسته به بیمه بیکاری کشاندند؛ سالها آوارگی و دربدری برایشان به ارمغان آوردند، حالا تنها کاری که نمایندگان مجلس برای اینها کردهاند این است که میگویند"بیایید ۵۰ میلیون تومان بگیرید و قضیه را فیصله دهید، این پول را بگیرید و بروید دنبال زندگیتان"؛ غافل از اینکه بعد از تعطیلی سنگرود، زندگی در ایستگاه متروک البرز غربی «ایست» کرده است و دیگر به پیش نمیرود!