آفتاب- مهدی شمشیری: برق شادی در چشمانش حلقه زده بود، دستانش رابه هم می مالید و لبخندی آبی ترازهمیشه بر لبانش نشسته بود . فیروز از ته دل می خندید و دیگر دوربین های تلویزیونی را در پوشش تصویری لبخندهایش نامحرم نمی دانست!
آنها که بازی استقلال - ملوان را به تماشا نشستند بی شک به خوبی شاهد لبخندهای شیرین فیروز در روز گلزنی آرش و پیروزی پسران آبی بودند. او سرمست ازاین پیروزی بود و تمام حزن و اندوه هفته های اخیرش را به دست فراموشی سپرده بود. " آقای طنز" خنده های عمیقش را به سمت نیمکت آبی ها می پاشید تا موفقیت را با دارودسته اش جشن گرفته باشد.
کارنامه استقلال دراین فصل را باید به نام فیروز ورق بزنیم . وقتی او پس ازدوری اجباری حجازی به صحنه ای که "آقای دکتر" برایش مهیا کرده بود، گام گذاشت با قول قهرمانی در نیم فصل دوم، لبخندهای رضایت و البته مهر تایید هیات مدیره را همراه خود دید و هرچند بسیاری از پیشکسوتان آبی، او را غریبه ای در میان جمع به شمار می آوردند و اعتقاد داشتند او نباید بر نیمکت آبی تکیه بزند، ولی فیروز با آبی ها استارت زذ تا یکی از پر فراز و نشیب ترین سالهای حیات استقلال رقم بزند.
در این بین داستان مدیران آبی های پایتخت که همیشه سکانداری تیمشان چرخه ای قابل پیش بینی را طی می کرده نیز خود حدیثی مفصل داشت و البته دیگر زنگار گرفته است.
به هر شکل آنها دراقدامی کاملا عجیب پرونده ی فیروز را با تمام داستانهای حواشی اش به نیمکت تیمشان دوختند تا فصلی متفاوت را درعرصه مدیریتی شان تجربه کرده باشند. از سوی دیگرموفقیت های درج شده درکارنامه "فیروز" هم قطری به اندازه ی کارنامه ی نیمی از مربیان شاغل در لیگ داشت که مدیران استقلال را متقاعد کرده بود تنها راه نجات تیمشان از بحران در او خلاصه می شود.
روزها و هفته با نتایج پر فراز و نشیب "آقای طنز" و شاگردانش سپری شد و با وجود تمام انتقادهایی که از شیوه های فیروز می شد او همچنان دم از قهرمانی در نیم فصل دوم می زد و از گفته اش غافل نمی شد تا بازی معوقه با ملوان در ایستگاه آزادی فرا رسید.
در روزی که احمد زاده سرمربی ملوانان که حالا حکم دستیاری "آقای گل جهان" را نیز در جیب داشت، آرام و متین مانند تماشاگری به بازی شاگردانش چشم دوخته بود و دیگر آن مربی پرحرارت و البته معترض همیشه نبود، شاگردان فیروزهر آنچه داشتند رو کردند تا از این آوردگاه با امتیاز کامل خارج شوند و این چنین هم شد.
"آرش گل نزن" اینبار سنت شکنی کرد و گلی انفرادی را در دروازه غلامعلی زاد کاشت تا لبخندهای فیروز حلاوتی دوچندان بگیرد . او فیروز عصبی و ناآرام روزهای گذشته نبود و حالا تسبحش را با فشار بیشتری در دستانش می فشرد و دیگر با دوربین های تلویزیونی بازی اش نمی گرفت. او صدای قلب استقلال را تا پشت دروازه های "جام" آورده بود.
حالا لیگ دارد به روزهای داغش می رسد و تیمی که بتواند برگ های برنده را زودتر رو کند رویای "بوسه بر جام" برایش ملموس تر خواهد بود و استقلال با هدایت "آقای طنز" نمی خواهد از این رویا دست بردارد.
فیروزمی داند اگر آبیها دستشان از جامهای قهرمانی دور بماند، تیفوسیهای آبی دیگر آستانه ی تحملشان سر می رود و او را به سادگی رها نخواهند کرد و این مسئولیتش را دوچندان می کند. آیا فیروز به قولش وفادار خواهد بود؟
او پس از پیروزی بر انزلی چیها از ته دل می خندید و بی شک دوست نخواهد داشت این لبخندها در پایان فصل به کابوس های شبانه تبدیل شوند. اگر چه در شهر پیچیده او فصل دیگر با پسران آبی نخواهد بود!؟