آفتابنیوز : آفتاب: در پی اظهارات دکتر عبدالکریم سروش در زمینه نقش پیامبر در نزول وحی، این بار مركز قرآنی امیرالمؤمنین (ع) قم نظر آیتالله ناصر مكارم شیرازی را پیرامون این مسئله جویا شده است.
مرکز قرآنی امیرالمومنین در سوال که برای آیت الله مکارم شیرازی فرستاده است، سروش را کسی که به معتقدات مسلمان حمله کرده و جسارت را به حد اعلی رسانده معرفی می کند.
متن کامل سوال مرکز پژوهشگاه قرآنی امیر المومنین و جواب آیت الله مکارم شیرازی در پی می آید:
سوال پژوهشگاه قرآنی امیر المومنین: چه میفرمایید درباره كسی كه خود را مسلمان و معتقد به قرآن میداند ولی جسورانه معتقدات عمومی مسلمین را درباره قرآن مورد حمله قرار داده و میگوید: قرآن مجید مستقیما از سوی خدا نیست بلكه خداوند حضرت محمد (ص) را با آن روح متعالی آفریده و قرآن تراوش روح اوست «خداوند همچون باغبانی است كه درخت میوهای میكارد و آن درخت میوه میدهد، قرآن میوه شجره وجود پیامبر است».
و در جای دیگر میگوید: «محمدی بودن قرآن سخنی است كاملا معقول و مبرهن!» و اضافه می كند: چه فرقی میكند كه بگوئیم وحی خدا از تلاطم و جوششی در شخصیت پیامبر رخ میدهد و «خودبرتر» پیامبر با «خودفروتر» او سخن میگوید البته همه اینها باذنالله صورت میگیرد.
و در جای دیگر میگوید: آن وحی از خدایی است كه در میان آدمیان نشسته! و از آدمی است پر از خدا شده و لایههایی برای وجود پیامبر قائل میشود و میگوید كه لایهای در گوش لایه دیگر راز میگوید.
سپس جسارت را به اینجا رسانده كه میگوید: خدا بحر وجود خود را در كوزه كوچك شخصیتی به نام محمد بن عبدالله (ص) میریزد و لذا همه چیز یكسره محمدی میشود محمد عرب است لذا قرآن هم عربی میشود و در حجاز و در میان قایل چادرنشین زندگی میكند لذا بهشت هم گاه چهره عربی و چادرنشینی پیدا میكند.
و نیز میگوید: قرآن هم به تبع احوال پیامبر پستی و بلندی میگیرد. آنگاه كه پیامبر حال بهتری دارد فصاحت اوج میگیرد و آنگاه كه در حال دیگری است فرو مینشیند و در همه جا از اشعار «عارفی صوفی مشرب» یعنی مولوی برای وجیه سخنان خود كمك میگیرد.
سرانجام جسارت را به حد اعلی رسانده و میگوید: اما قصه ورود خطا در قرآن و علم پیامبر، عرض از خط مطالبی است كه از دیدگاه بشری خطا محسوب میشوند یعنی ناسازگار است با یافتههای علمی بشر.
سپس به زعم خویش به سه مورد از این خطاها اشاره میكند، مسئله هفت آسمان در قرآن و شهاب ثاقب (رجوم الشیاطین) و جنون بر اثر تماس شیاطین و نتیجه میگیرد كه علم و دانش پیامبر، در غیر دانش دینی، هم طراز دانش مردمان روزگار وی بوده است. (خطاهای او از اینجا ناشی شده است.)
جواب آیت الله مکارم شیرازی: به یقین این گونه سخنان هیچ گونه سازگاری با متون اسلامی به خصوص قرآن مجید ندارد و دانسته یا ندانسته جسارت عظیمی به قرآن مجید و پیامبر عظیمالشان اسلام (ص) است و قداست قرآن را زیر سوال میبرد. در اینجا توجه شما عزیزان را به چند نكته ضروری میدانم.
1- سرچشمه این تفكر انحرافی كه تازگی هم ندارد دو چیز است:
الف) فرو رفتن در افكار صوفیانه افراطی و تاثر پذیری از مساله حلول و اتحاد صوفیان آن گونه كه در عبارات بالا و تعبیرات فوق نیز نمایان است كه وجود پیامبر (ص) را پر از خدا میپندارند و مانند آن.
ب) ناتوانی در برابر تفسیر بعضی از آیات قرآن مجید مانند آیات مربوط به هفت آسمان و رجوم الشیاطین و امثال آن و پنداشتن ناسازگاری آن با علوم روز و این به آن میماند كه انسانی كه بر اثر نقص اطلاعاتش گوشه دیوار قصر باشكوهی را ناموزون میبیند،برخیزد و بخواهد آن قصر را از بیخ و بن ویران كند.
2- مفهوم این سخن كه قرآن مجید مستقیما از سوی خدا نیست تكذیب پیامبر (ص) است. زیرا:
الف) در 10 آیه از قرآن مجید میخوانیم. اگر قرآن جوشیده از درون روح پیامبر (ص) است چگونه آن را با این صراحت به خداوند متعال نسبت میدهد. آیا این تكذیب پیامبر (ص) نیست؟
آیا همین كه خداوند آفریننده اوست مجوز تعبیر میشود؟ اگر این گونه است پس چه مانعی دارد كه بگوئیم تمام اشعار حافظ و سعدی از سوی خداست زیرا خداوند آفریننده آنهاست. اضافه بر این آیا خدا قادر نیست كه مستقیما وحی خود را به پیامبرش نازل كند و حتما باید از این راه وارد شود؟
ب) در دهها آیه از قرآن مجید آمده است ما قرآن را در شب قدر نازل كردیم. یا قرآن را برای این نازل كردیم كه مردم را از ظلمات به سوی نور هدایت كنی (ابراهیم آیه 1) یا با صراحت دستور میدهد آنچه را بر تو نازل كردیم ابلاغ كن كه اگر نكنی رسالت خدا را انجام ندادهای (مائده آیه 67) آیا این آیات هرگز با جوشیدن قرآن از درون پیامبر سازگار است. آیا پیامبر خودش به خودش ماموریت میدهد و خودش را تهدید میكند؟
ج) در بیش از 300 آیه قرآن مجید خطاب به پیامبر (ص) آمده است: قل (بگو) آیا پیامبر (ص) خودش به خودش میگوید بگو؟ و ماموریت میدهد؟ یا همه اینها كلام خدا و ماموریت الهی است. مختصر تاملی در آیات قرآن جای تردید نمیگذارد كه قرآن میفرماید كه همه این آیات مستقیما از سوی خداوند بر پیامبر (ص) نازل شده، نه از فكر او جوشیده و نه پیامبر (ص) به منزله یك بلندگوست. بلكه روح عظیم او قادر به تحمل دریافت وحی از سوی خداوند بزرگ بوده است.
د) بارها میشد كه نزول وحی تاخیر میافتاد و پیامبر (ص) در فشار دشمنان قرار میگرفت و در انتظار نزول وحی مینشست، از جمله در داستان تغییر قبله از بیت المقدس به سوی كعبه كه قرآن میفرماید: ما دیدیم پیوسته به سوی آسمان مینگری (و در انتظار وحی الهی هستی، اكنون به تو اعلام میكنیم) ما تو را به سوی قبلهای باز میگردانیم كه از آن خشنود شوی (بقره آیه 144) آیا پیامبر (ص) خودش در انتظار خویش مینشست یا لایهای از وجود او منتظر لایه دیگری بود این به طنز شبیهتر است تا به یك واقعیت.
هـ) در آیه مباهله خداوند به پیامبر (ص) دستور میدهد كه اگر مخالفان در برابر دلائل علمی تو سر تسلیم فرود نیاوردند آنها را دعوت به مباهله كند (آل عمران آیه 61) آیا پیامبر (ص) به خودش دستور مباهله میدهد و از این صریحتر این كه گروهی به پیامبر (ص) پیشنهاد كردند كه قرآن را تغییر دهد و نكوهش از بتهای آنها نكند آیه نازل شد و فرمود: من هرگز نمیتوانم از پیش خود قرآن را تغییر دهم من تنها از وحی كه بر من میشود پیروی میكنم. (یونس، آیه 15).
خلاصه اینكه یا باید پیام روشن این آیات را پذیرفت و یا باید با مشركان مكه همصدا شد و گفت: او فقط افتراء به خداوند میبندد. (مومنون آیه 38).
3- این تعبیر زشت كه فصاحت قرآن برحسب حالات پیامبر (ص) تغییر میكند هرگاه روح پیامبر (ص) در اوج باشد قرآن فصیحتر میشود و اگر نباشد فصاحت كمتر خواهد شد مانند اشعار شعرا. آیا این سخن قداست و الهی بودن قرآن را به كلی زیر سوال نمیبرد و در سرحد اشعار شاعران تنزل نمیدهد كه گاه ذوق آنها گل میكرد و بهترین اشعار را میسرودند و گاه كه چنین نبود اشعار عادی.
4- از آن زشتتر اینكه گفته شود آیات قرآن، حتی در مسائلی مربوط به معاد و نعمتهای بهشتی، رنگ و صبغه عربی داشته است كه مفهومش این است: واقعیتی ندارد بلكه معلول برداشت پیامبر (ص) از طرز زندگی قبیله و عشیره او است.
با اینگونه سخنان چه اعتباری برای قرآن باقی میماند و چرا بدون آگاهی از قرآن هرچه بر قلم آنها جاری شد مینویسند و به نتایج آن نمی اندیشند؟
5- از همه زشتتر و تنفرآمیزتر نسبت خطا دادن به قرآن مجید و پیامبر (ص) در مسائل مربوط به دانشهای غیر دینی است كه گفته شود چون علم پیامبر (ص) در مسائل طبیعی و ... فراتر از علم زمان خودش نبود بنابراین آیاتی كه در آن سخن از این علوم به میان آمده ممكن است آلوده به انواع خطا باشد كه با پیشرفت علوم خلاف آن اثبات شده است.
اگر العیاذ بالله احتمال خطا حتی در یك آیه از آیات قرآن راه یابد دیگر چه كسی میتواند به عنوان وحی آسمانی بر سایر آیات آن تكیه كند. چرا كسی كه دم از اسلام میزند و خود را مسلمان و پایبند به احكام اسلام میشمرد این گونه بی محابا به قرآن نسبت ناروا میدهد و به آثار شوم گفتههای خود فكر نمیكند؟
بزرگان علمای شیعه تاكید میكنندكه معصوم بودن پیامبر (ص) و امامان (ع) از خطا از آغاز عمرشان حتی قبل از نبوت و امامت شروع میشود تا هرگز پایه اعتماد مردم بر اثر دیدن خطا از آنها متزلزل نشود (ببین تفاوت ره از كجاست تا به كجا).
بلكه به عكس، ما در آیات فراوان مطالبی میبینیم كه كاملا فراتر از علوم زمان آن حضرت بوده است. اولا قرآن میگوید: هیچ امر باطلی نه امروز و نه بعد از آن دامان قرآن را نمیگیرد زیرا از سوی خداوند حكیم و حمید نازل شده است. (فصلت آیه 42).
ثانیاً: این نكته شایان دقت است كه به هنگام نزول قرآن هیئت بطلمیوس بر تمام محافل علمی دنیای آن روز حاكم بود و مطابق آن ماه و خورشید را در دل افلاك كه مانند طبقات پیاز روی هم قرار داشتند میخكوب میدانستند و میگفتند افلاك پوست پیازی حركت میكند نه ماه و خورشید، در حالی كه قرآن مجید در آن روز طبق آیه 40 سوره یس، خورشید و ماه را در فضا شناور شمرده و میفرماید: این حقیقتی است كه بعد از هزار سال برای دانشمندان هیئت كشف شد و آن روز كسی از آن خبر نداشت و نیز بر طبق هیئت بطلمیوس زمین مركز عالمو ثابت و بیحركت بود در حالی كه قرآن برای آن حركت سریع و بیسر و صدا همچون حركت ابرهای آسمان قائل است و میگوید: كسانی كه گمان میبرند آیه مربوط به دگرگونیهای آستانه قیامت است سخت در اشتباهند زیرا سخن در آیه از انفاق و نظم این جهان است، نه به هم خوردن جهان (نمل آیه 88).
حركت زمین مطلبی است كه بعد از هزار سال از نزول قرآن ثابت شد، با این حال چگونه به خود اجازه میدهند كه اگر به فرض بعضی از آیات قرآن را ناسازگار با دانش روز دیدند (كه حتما چنین نیست و در تفسیر آن را ثابت كردهایم)جسورانه سخن از خطای قرآن و خطای پیامبر (ص) به میان آورند همان قرآنی كه به گفته پیامبر (ص) دریای بیكرانی است كه شگفتیهایش احصا نمیشود و مطالب بدیعش كهنه نمیگردد. به گفته امیر مؤمنان در نهجالبلاغه بهار دلها و چشمههای جوشان علم در آن است. زهی بیانصافی.
چرا در زمانی كه دشمنان اسلام در غرب، قرآن و پیامبر (ص) را هدف تیرهای هتك و افتراء و توهین قراردادهاند در داخل نیز سخنانی گفته شود كه قداست آن بزرگوار و قرآن را زیر سوال میبرد.
به هر حال لازم است از گفتههای خود توبه نموده و عذر تقصیر به پیشگاه خداوند و قرآن بیاورد و برای جبران بكوشد، خداوند همه را به راه راست هدایت فرماید.
پرسشگر (اقاي ايماني) چند تا مساله را با هم مطرح كرده است و جواب كلي آقاي مكارم به اعلام كفر اهل سنت تعبير شده است. طبق برداشت عمومي كه الان در جامعه رواج يافته و من در افواه بطور مكرر شنيدهامَ چنين استنباط شده است كه هر كس وجود امام زمان را منكر شودَ مرتد است و اين به معناي آن است كه همه اهل سنت كافر و هر شيعه كه به مذهب اهل سنت بپيونددَ مرتد است. زيرا ارتداد به معناي انكار ضروريات دين و به مثابه خروج از ايمان به كفر است و صدور چنين حكمي به معناي آن است كه اهل سنت كافر هستند.
آقاي مكارم شيرازي
لطفاْ به صورت روشن اعلام فرماييد: به نظرشما
1- اگر مسلمان شيعهاي منكر امام زمان شود مرتد است؟
2- آيا باور به اصل امامت از ضروريات دين تلقي ميشود؟
3- آيا در صورتي كه كسي منكر امام زمان شد و از عقيدهي خود برنگشت آيا ميتوان او را به قتل رساند يا نه؟
زنده ترین تصویری که از سیره پیامبر در ذهن دارم و زیاد هم تکرا رشده اینست:هر غریبه ای که به مجلس پیامبر واصحاب وارد میشد سوال میکرد :کدامیک از شما پیامبر است؟ دلیل این تکرار و تاکید چیست؟ اینکه ما مطمئن شویم پیامبر طوری میپوشید ونشست وبرخاست میکرد که از دیگران متمایز نباشد. چرا روحانیون ما علیرغم روش پیامبر، طوری لباس میپوشند که از سایر مومنان متمایز باشند؟
ما حالا حالاها با شما كار داريم. با اين صحبت ها و نظرات پيش و پا افتاده ي افراد نا آگاه خودتون رو اذيت نكنين.
اميدوارم امام زمان زودتر ظهور كنن كه براي شما هم مرجع باشن هم دلگرمي.
دوست دار هميشگيتون.