سیما فردوسی، روانشناس در برنامه صبحگاهی «صبح پارسی» شبکه جام جم، گفت: یکی از ویژگیهای دوره نوجوانی کسب هویت است. از سن ۱۱ تا ۱۹ سالگی نوجوانی است که دوره گذار از کودکی به نوجوانی بوده و فاصله بین کودکی و نوجوانی محسوب میشود.
وی ادامه داد:یکی از ویژگیهای آن احراز هویت و تعیین مرام شخص است. فرد برای رسیدن به این هویت مورد نظر باید الگو داشته باشد اگر این الگوها وجود نداشته باشد و یا الگوهای مخربی باشد باعث به خطر افتادن هویت میشود و تناقضهایی بین آنچه به او گفته شده مطالعه شده و در جامعه میبیند اگر تناقضی احساس کند برایش بحران هویت ایجاد میشود.
این روان شناس تصریح کرد: پدر و مادر بهتر است درباره رشد دوره نوجوانی مطالعه داشته باشند که از ناامیدی و دلهره و نگرانیهایشان جلوگیری میکند و یاد میگیرند چطور باید با نوجوان ارتباط برقرار کنند. نوجوان در دوره نوجوانی میخواهد از خانواده کمی فاصله بگیرد و در جستجوی استقلال است و برای این استقلال ناشیانه عمل میکند و راه صحیح را بلد نیست با خانواده دعوا کرده و پرخاش میکند.
فردوسی بیان داشت:حرف خانواده را قبول نمیکند و با آنها چالش دارد؛ چون میخواهد بگوید جداگانه از خانواده فکر میکند و رای جداگانه دارد. دوستان او هم مطرح هستند و دوست دار در میان دوستانش مقبول باشد.
وی افزود: اگر جو داخل خانواده صمیمی و محبت آمیز نباشد و برای او احترام و هویت قائل نشوند به سمت دوستان پرواز میکند و نوجوان منش جمع گرا پیدا میکند و معیار و ارزشهایش منطبق با دوستان میشود و با خانواده در ستیز میشود. اگر خانواده اطلاع کافی را نداشته باشند نمیدانند چطور باید رفتار کنند.
این روان شناس اظهار داشت: رفتار درست این است که جو خانه درست شود تا نوجوان از خانه فراری نشود. راه صحیح ارتباط این است که با نوجوان ارتباط دوستانه برقرار میکند، او را تمسخر نمیکند و به او نمیگوید بچه است ولی با او مذاکره میکند و در مورد مسائل مختلف او را هم به حساب میآورد چون میخواهند دیده شوند و جلب توجه کنند و در این مسیر کارهای منفی انجام میدهد.
فردوسی بیان کرد: اعتماد به نفس نوجوان را خانواده باید دریابد و باید عزت نفس او را افزایش دهند. با آموزش مهارتهای مختلف ورزشی، هنری، تحصیلی فرهنگی و... و تایید آن بهترین راه است.
وی اظهار داشت: رشد استقلال طلبی در نوجوان طبیعی است، اینکه بخواهد خودش روی پای خودش بایستد، حل مسئله کند و بتواند تصمیم بگیرد اما ستیزه جویی با خانواده طبیعی نیست. باید خانواده شرایطی را فراهم کنند که نوجوان در چنین شرایطی قرار بگیرد و در عین حال حواسشان به او باشد و هدایتش کنند.
این روان شناس عنوان کرد:نوجوان از مقایسه شدن، به رخ کشیدن و مسخره شدن بیزار هستند. خانوادهها باید به نوجوان بگویند "من هم هم سن تو که بودم همینطور بودم" این جمله طلایی است نه اینکه برعکس بگویند من همسن تو بودم خیلی بهتر بودم و شخص عالی بودم. نوجوان در چنین مواقعی به خودش میگوید اینها آدمهایی برای یک کره دیگر هستند؛ چون چنین چیزی ممکن نیست و احساس دوستی و وجه مشترک با خانوادهاش در این شرایط از بین میرود.
وی ادامه داد: دوست او نوجوان را درک میکند و احساس همدردی با او میکند و همین امر باعث میشود که جذب یکدیگر شوند؛ چون با هم وجه مشترک دارند. نگرانی برای والدین در پارهای از موارد که واقعا شبیه نوجوان بودهایم با او احساس همدردی کنیم و بعد راهکار جلوی پای او بگذاریم. وقتی والدین خودشان را همانند فرزند میکنند و او را درک میکنند فرزند جذب آنها میشود.
فردوسی گفت: برخی از نوجوانان نیز در این دوران به والدین خود میچسبند این موضوع به دوران بچگی بر میگردد که ناشی از دلبستگی است. این موضوع با وابستگی فرق دارد و پیوندی عاطفی است از دوران طفولیت پیش میآید و بین فرزند و مادرش رخ میدهد.
وی اضافه کرد: اگر این دلبستگی نا ایمن باشد و و فرزند احساس امنیت به فرزندش نمیدهد باعث ایجاد دلبستگی اضطرابی میشود و باعث میشود فرزند مدام به مادرش بچسبد و میخواهیم که به ما محبت بدهد. برخی دچار دلبستگی اجتنابی بودهاند؛ یعنی علاوه بر تبادل محبت با مادر احساس ترسی بینشان بوده است.
فردوسی یادآور شد:این باعث می شود فرزند از مادرش دور شود. اساس همه ارتباطاتی که ما در زندگی خود داریم همین دلبستگی کودکی است.
این روان شناس تصریح کرد:بهترین حالت این است که از دوران کودکی فرزند مادران سه ویژگی را داشته باشند؛ اول در دسترس برای فرزند باشند، نیازهای روحی، روانی و جسمانی او را برطرف کند و دچار وسواس، اضطراب، نگرانی و تشویش اضافه نباشد و به سلامت روانی در سطح بالای خود رسیده باشد.