آفتابنیوز : آفتاب: در این نوشته با ذکر مشاهداتم که بارها صورت گرفته است در پی بیان این مساله هستم که بهشت زهرا چه جور جایی است؟ چرا مردم ساعت ها از بهترین زمانهایشان را آنجا صرف می کنند؟ آیا این زمان اوقات فراغت محسوب می شود؟ یعنی اینکه فرد در قبال آن دستمزدی دریافت نمی کند و به علاوه از رفتن به آنجا لذت هم می برد!
در مقابل تراکم عمودی که در نواحی مختلف تهران و بویژه شمال مشاهده می شود، یعنی برج هایی که چهره شهر را کور کرده و شهری ایجاد کرده که نه به جهان سوم می ماند و نه به مراکز شهری کشورهای توسعه یافته (downtown) مانند امریکا و اروپا، تراکم و تمرکز افقی در جنوب مشاهده می شود که شاید در هیچ کجای دنیا سابقه نداشته باشد بهشت زهرا را می گویم. از همه مهمتر هر هفته بویژه شب های جمعه صدها هزار نفر در آنجا جمع می شوند تا رفتگانشان را تنها نگذارند. این شاید از وفادری ایرانی ها حکایت کند، یا نقش مرگ در زندگی ما و یا چیزهای ممکن دیگر .
البته تفاوت های زیادی در جوامع بین حرمت رفتگان و تذکر و برگزاری مراسم عزاداری مشاهده شده است، در ایران نه تنها اجرای مراسم در نواحی مختلف مهم است گورستان نیز اهمیت خاص دارد و در آن میان بهشت زهرا در ایران شاید منحصر بفرد باشد. این امر به دلایل مختلف است. بهشت زهرا نسبت به دو دهه پیش متمرکز تر ، گسترده تر، مهم تر، مدرن تر شده است. اتفاقا بهشت زهرا در اواخر دهه 40 شمسی ساخته شده یعنی اوج مدرنیسم رژیم گذشته (معماری درب شرقی مربوط است به سال 1349).
به هرحال بهشت زهرا پدیده ای است. بر خلاف تراکم عمودی شهرها غربت در آن کم است. به این معنی که افراد با اشتیاق به آنجا می روند تا اتفاقا غریبان را تنها نگذارند. اما در شهرهای ما افراد روز بروز از همه غریبه تر شده و لذا به درون خانه هایشان پناه می برند.
شاید بتوان نسبت مدرنیسم و سنت را در بین ایرانیها و یا تهرانی ها با این شاخص هم سنجید. دیدن منظره شب جمعه ها واقعا انسان را در بهت فرو می برد. گویی که ما تنهایی هایمان را می خواهیم پر کنیم یا تنهایی رفتگان را یا وفاداری مان را به خودمان اثبات کنیم یا اگر با گورستان های غرب مقایسه کنید واقعا جالب است. آنها معمولا گورستانها را در داخل محلات قرار می دهند اما باز هم هنگامی که در کنار آن می گذرید کسی را مشاهده نمی کنید نه روز نه شب نه شنبه نه یکشنبه.
برخلاف اکثر گورستان های شهرهای مختلف در کشورهای مختلف تمرکز رفتگان در یک مکان ویژگیهای خاصی به آن داده است. شبهای جمعه هیچ جای این تهران بزرگ دیدنی تر از این مکان نیست. بهشت زهرا و بیرون بهشت زهرا. برای اطلاع شما بگویم که گفته می شود زنی زمین هایش را که پشت بهشت زهرا بوده به شهرداری بخشیده است تا با قیمت ارزان در اختیار مردم قرار گیرد. مهندسی می گفت شهرداری برای آماده سازی زمین 40 هزار تومان به پیمانکار می دهد. قبرهای دو طبقه ساخته می شوند و به فروش می رسد. مثلا مادرم را در قبری دفن خواهدن کرد که پدرم 4 خرداد 1382 بخاک سپرده شد چون ما هردو قبر را خریدیم و یکی را به نام مادرم به ثبت رساندیم.
هزینه این قبر دونفره 200 هزار تومان بود. یعنی بهشت زهرا 60 هزار تومان بابت هزینه های آبادانی از قبیل سنگ و غیره دریافت می کند. البته برخی هزینه های شستشوی و نماز گذاری و ... را هم در بر می گیرد.
همین ساخت قبر دو نفره چه چیزهایی را ایجاد نمی کند. وقتی یکی از نزدیکان می میرد خیلی ها شاید احساس کنند که دوست دارند با او بروند. ازدست دادن نزدیکان سخت است. بی تاب می شوند.
اینجاست که تجارت وارد می شود و از همین مساله سود می برد. در مقابل تنها شما تنها تسکینی دریافت می کنید. حتما ارزشش را دارد که در قبالش پرداخت می کنید. آیا اینجا ما عقلانی رفتار می کنیم آنطور که اقتصاددانان می گویند.
بگذریم که برخی این را پیامی می دانند به بازماندگان متوفی که تو هم می روی و در کنار یا در بالای عزیزت دفن می شوی.
به نظر می رسد که بهشت زهرا رو به پایان است. اما بازدیدکنندگانش روز بروز بیشتر می شوند. بسیار کسان هستند که چندین ساعت در بهشت زهرا سر قبر بازماندگانشان می روند. فکر میکنم سرانه بازدید از قبور سالانه افزایش می یابد. انگلیسی ها در مورد رفتگانشان می گویند: « OUT OF SIGHT OUT OF MIND ( از یاد رود هرآنکه از دیده رود ) ». اما این در مورد بسیاری تهرانی ها بنظر نمی رسد صدق نمی کند.
چرا؟ آیا این نوعی اوقات فراغت نیست. ما در بررسی اوقات فراغت هیچ گاه نمی پرسیم که شما چند ساعت به مراسم عزاداری می روی یا به هیت های مذهبی و یا به گورستان. در حالیکه مردم ساعتها در هفته آنجا می روند. آیا نباید تعریفی جدید از اوقات فراغت داد؟ روژک می گوید بله باید هر زمانی را که فرد از آن لذتی حاصل می کند یا غم را کنار می گذارد و تسکین می یابد به حساب اوقات فراغت بحساب آورد.
بهشت زهرا و قشر بندی اجتماعی مردگان زمین های بهشت زهرا گران شده. اگر در قطعه ای که پر شده جایی بخواهی تا 3 میلیون قیمت دارد. اما قطعات بیرون بهشت زهرا ارزان تر است. بنظرم می رسد که سازمان بهشت زهرا همان کار برج سازان را انجام می دهد. تعدادی آپارتمان در هر طبقه را می گذارند در پیان ساخت کامل به بهای بیشتر می فروشند. در هر قطعه ای چند قبر خالی می ماند برای آینده.
قبرهای قطعه 47 بیش از دو میلیون ارزش دارد . قطعه 219 که پشت دیوار بهشت زهرا است تنها 200 هزار تومان. بنابر این نماد فاصله طبقاتی یا قشربندی اجتماعی را در همین جا هم می توان دید. تهران در تمام جنبه ها می رود تا تمایزات بیشتری را در عرصه عمومی ایجاد کند و بهشت زهرا هم یکی از آنهاست. سنگ قبرهای بعضی قطعات سنگهای قیمتی است که می درخشد، مثل سنگ گرانیت و غیره.
قطعات و محل های مشخص در بهشت زهرا عبارتند از قطعه هنرمندان، قطعه شهدا، مسجد هفتادودو تن،یادبود شهدای مکه، سالن ندبه ، مزار مرحوم طالقانی ، میدان شهدای گمنام ، خانه شهید، سالن های سوگواری گلخانه، مقابر خانوادگی اما در کنار همه این تمایزات توده های کثیری هستند که تنها می توانند در زمین های ارزان پشت بهشت زهرا جایی را بگیرند.
در بهشت زهرا عده ای هستند که (اسم تخصصی اش را نمی دانم شاید قرآن خوانها) اگر کسی را به تازگی از دست داده باشید و مجبور باشید معمولا در هفته اول یا چهل روز اول مرتبا به سرقبر برای انجام مراسم بروید تا بر سر قبر می نشینید اینها می آیند و شروع به قرآن خواندن می کنند. بقول مدرنیستها خلوتتان را می گیرند، تا شما به خاطر متوفی یا خلوت خودتان پول ندهید بعید است که بروند . در میان خود آنها این مناطق یعنی تازه درگذشتگان را منطقه فعال می نامند. یکی از آنها که مرا شناخته بود می گفت شما خیلی از منطقه فعال دور شده اید. یعنی ماه ها از درگذشت پدرت می گذرد.
مسائل مهم دیگری که می توان بیشتر در مورد آن نوشت مساله زنان و شیون و فغان آنهاست. مدرن شدن بهشت زهرا را در مورد انعکاس آمار و اطلاعات در آنجا می توان دید که شاید حضور کامپیوتر در کمترین قبرستانی سابقه داشته باشد.
در باره گورگن ها و گورها، مراسم ها و مداحان ، خیرات و خوردنی ها و ... بویژه خیرات جمع کن ها از مسائلی هستند که می توان درباره اش هر هفته چیزها دید و ساعتها نشست و نوشت.
سازمان اداری بهشت زهرا همه کار را می کند از فرستادن ماشین برای حمل جسد تا شستشوی متوفی، انجام مراحل شرعی نماز میت ، حمل میت به سر قبر و غیره اینجا همه چیز در انحصار شهرداری است. تنها اجرای مراسم در مساجد به بخش غیر دولتی واگذار شده است. در حالیکه در بیشتر کشورها بویژه در اقتصادهای مبتنی بر مکانیسم بازار موسسات خصوصی انجام این کارها را به عهده می گیرد.
انجام مراحل شرعی بخاک سپاری مانند احکام بعداز مرگ، احکام غسل و نماز و دفن میت، احکام غسل مس میت، احکام خاک کردن زن حامله، احکام نماز میت ، احکام نماز وحشت یا نماز شب اول قبر از ویژگیهای بهشت زهرا و مرگ در سر زمین اسلامی است.
دانستن احکام به خاکسپاری امتیازی خاص است. یعنی اینکه نگهبان سنت بودن ویژگی ممتازی است. بطور مثال در خارج از کشور ایرانی های که این احکام را بلدند بویژه حاضرند غسل را انجام دهند مورد تقاضای بسیاری قرار گرفته اند.
مرگ در جوامع مختلف در تمامی جوامع چیزی که قطعی است مرگ. البته « بنجامین فرانکلین » روزی گفته بود:« هیچ چیز قطعی نیست جز مرگ و مالیات ». اما با وجود این قطعیت جوامع در طول زمان رفتارهای مختلف و متغیری در مقابل این پدیده قطعی داشته اند. یعنی یک واقعیت با چهرهای مختلف.
مراسم تشیع در جوامع و اجتماعات مختلف نشان دهنده کارکرد های اجتماعی مختلف این پیده بود. در چین تقریبا مراسم تشیع مانند برگزاری جشن است شاید جشن آزادی و رهایی روح از بدن و رنگ سفید نشانه آن است و نه رنگ های تیره به نشانه حزن و اندوه.
در مکزیک شب مراسم تشیع جشن و سرور واقعی است و جوک های زیادی در باره جشن گفته می شود.
در بعضی از قبایل افریقایی که شغل اکثر افراد ماهیگیری است تابوت متوفی را به شکل قایق یا ماهی درست می کنند و در مراسم تشیع جنازه رقص و پایکوبی می کنند.
در یکی از برنامه های آموزشی بی بی سی دیدم که وقتی یک راننده تاکسی در افریقا مرده بود تابوتی به شکل تاکسی بنز ساخته بودند و با رقص تابوت را به کلیسا می بردند. با رسیدن به کلیسا ریتم رقص کند می شد و در صف هایی مانند دسته های سینه زنی خودمان وارد کلیسا می شدند. بنظر می آمد که برخی ویژگیهای شخصی و فردی را در آداب کالتولیکی منطبق یا تلفیق کرده باشند. این جامعه گویا برخی چیزهای قدیمی و جدیدی را بهم پیوند داده و دائما این آداب را فرمول بندی جدید می کند. پس اگرچه مرگ یک واقعیت جهان طبیعی است ، واکنش ما به آن یک نوع ساخت اجتماعی است که در طول زمان و مکانها مختلف است.
این دو گانگی مرگ به عنوان یک پدیده طبیعی و واکنش اجتماعی به آن را در نقاشی های مختلف نیز می توان دید. در برخی نقاشی هایی که این فیلم نشان می داد مردان روحانی هنگام مرگ در آرامش خوابیده بودند و روح آنها به همراه ملائکه به طرف اسمان در حرکت بود. در حالیکه مردان جنگ و عمل با بدنهای تنومندشان در خشم خوابیده اند و روح آنها در کشاکش و خشم به بالا میرود.