احمد زیدآبادی، فعال سیاسی در یادداشتی نوشت: به گفتۀ سرگئی لاوروف وزیر خارجۀ روسیه "مسکو از واشنگتن خواسته است تا قبل از به نتیجه رسیدن مذاکرات وین بر سر احیای برجام، تضمین دهد که تحریمهای اخیر علیه مسکو به همکاری این کشور با ایران ارتباطی پیدا نمیکند. "
از منظر "حفظ منافع روسیه"، درخواست لاوروف امر نامعقولی به حساب نمیآید، زیرا به طور منطقی، در سیاست بینالملل برای یک کشور دلیلی وجود ندارد که بخواهد به جوش خوردن معاملهای کمک کند که خودش از آن متضرر شود و یا هیچ نصیبی نبرد. روسیه مانند دیگر کشورهای عضو برجام، طبعاً منافع خاص خود را از احیای برجام دنبال میکند. این منافع از نگاه لاوروف "حقِ تجارت کامل و آزاد اقتصادی، سرمایهگذاری و همکاریهای فنی-نظامی با ایران" است.
از نگاه رهبران کرملین، تحریمهای اقتصادی گستردۀ متحدان غربی علیه روسیه در پی تجاوز نظامیاش به خاک اوکراین، استفاده از این "حق" را برای مسکو به خطر انداخته است. بنابراین، روسها میخواهند که رابطۀ اقتصادیشان با ایران از تحریمهای غرب مستثنی شود، زیرا اگر نشود، آنها عملاً به فرایندی کمک کردهاند که خودشان را از منافع آن به کلی محروم میکند و در مقابل، به رقبایشان یاری میرساند.
شاید آمریکا درخواست روسیه را چندان هم غیرمنطقی نبیند و در صدد مستثنی کردن رابطۀ اقتصادی آن کشور با ایران از دایرۀ تحریمها بر آید. چنین استثنایی، اما برای ایران میتواند بسیار پرمخاطره باشد چرا که در آن صورت، ایران به صورت مهمترینِ کانال امن و مطمئنِ تجارت روسیه با دنیا در میآید. تبدیل شدن به چنین کانالی شاید در ظاهر امر چندان هم مخاطرهآمیز به نظر نرسد و حتی چه بسا کسانی در داخل ایران آن را غنیمت هم بدانند، اما در پشت ماجرا دامی عظیم دهان گشوده است!
اگر روسها برای تجارت با دنیا به کانال ایران متکی شوند، بدون تردید در صدد استفادۀ حداکثری از آن برخواهند آمد. به عبارت دیگر، آنها برای رفع تمام حوائج خود، یک سلسله ابتکارات اقتصادی را به ایران توصیه خواهند کرد که قاعدتاً بخش بزرگی از آنها با نیازها و منافع اقتصادی ایران سازگار نخواهد بود و چه بسا با آن در تضاد باشد. اگر جمهوری اسلامی این ابتکارات را به تمامی بپذیرد، کشور را عملاً به ابزاری در خدمت تأمین منافع روسیه در خواهد آورد و اگر نپذیرد، با فشار و تهدید مسکو روبرو خواهد شد.
خطر واقعی، اما آنجاست که برخی نیروهای متنفذ در هیئت حاکمه از روی خصومت با غرب و یا دلایل دیگر، چندان هم از تبدیل کشور به ابزاری برای تأمین منافع ساکنان کرملین ناخشنود به نظر نمیرسند. این نیروها ممکن است از این فرصت استفاده کرده و پیوندهای اقتصادی و سیاسی و فنی و امنیتی با مسکو را چنان محکم کنند که کشور عملاً به صورت یکی از اقمار روسیه در آید به طوری که اگر روزی هم میل به نافرمانی از دستورات کرملین پیدا کرد، با سرنوشتی مشابه اوکراین روبرو شود. از این رو، جزئیات هر نوع تضمین احتمالی آمریکا به روسیه در مورد تجارت آزاد با ایران باید به دقت بررسی شود.
از منظر منافع ایران، اما گرفتار کردن کشور در منازعات و توافقات قدرتهای جهانی یکسره زیانبار است. متأسفانه برنامۀ هستهای جمهوری اسلامی، راه دخالت قدرتهای جهانی در امور کشور را گشود و توافقنامۀ برجام به این دخالت مُهر رسمی زد. اینک کشور در کشاکش قدرتهای بزرگ چنان درگیر شده است که هر کدام از آنها به سهم خود چیزی را طلب میکنند.
اگر در همان سال ۸۲ تمام تأسیسات حساسیتبرانگیز هستهای از بیخ و بن برچیده میشد راه دخالتهای فزایندۀ بینالمللی هم در امور کشور بسته میماند.
اگر مسئولان کشور واقعاً از به خطر افتادن استقلال کشور نگرانی دارند باید راهی نهایی برای رهایی از این وضعیت پیدا کنند. بدبختانه جنگ اوکراین، در حالِ تبدیل کردن برجام به تاروپودی بر دامن کشور است. اگر این توافقنامه بی هیچ زد و بندی بین قدرتهای بزرگ قابل احیاست، باید به سرعت آن را به انجام رساند، اما اگر قرار به تبدیل شدن کشور به گوشت قربانی میان بلوکهای قدرت جهانی است، شاید بتوان راهی برای خلاصی از آن پیدا کرد.
به نظرم از همان ابتدا، مذاکره با شش قدرت جهانی برای دستیابی به توافق اشتباه بوده است. ایران در مورد پروندۀ هستهای عمدتاً با آمریکا مشکل داشت و باید از طریق مذاکره با آن کشور موضوع را حل میکرد. اما خصومت ضد آمریکایی مانع از این رویکرد شد. در نتیجه شش قدرت بینالمللی بیدلیل شریک ماجرا شدهاند و هر کدام نیز منافع خود را از طریق آن میجویند. از بخت بد، منافع این شش قدرت با جنگ اوکراین به طور بیسابقهای متعارض شده است و بخشی از هزینۀ این تعارض میتواند بر سر کشور ما سرشکن شود.