متن عجیب یک پیامک مردمی مرا به بولوار هدایت کشاند، جایی که گویی شکنجه گاه ققنوسهای بال شکسته است! بغض غریبی گلویم را میفشرد، نگاهم بر متن پیامک خیره مانده بود، حدود ۴۰ دانش آموز ۹ ساله درون کانکسهای پنهان در پشت ساختمان مدرسه «عدل» تحصیل میکنند، اما اکنون درحالی از سوی مدیران تهدید به «اخراج» شده اند که در هر نیمکت چهار دانش آموز زانوی غم در بغل گرفته اند. چهره اشک آلود کودکان معصوم، از مقابل چشمانم دور نمیشد انگار در عالمی زندگی میکنیم که نه پای انسانی به خاک آن رسیده است و نه پرندهای در آن پر میزند! کابوس وحشتناکی میدیدم که «ققنوسهای خاکسترنشین» هر بار از خاکستر خود برمی خیزند تا برتری «علم» را فریاد بزنند، اما ناگهان با ضربه ثروت که نه با پتک آهنین بی توجهی، در میان خاکسترهای کانکس زمین گیر میشوند! باورم نمیشد، اما هنگامی که درون خیابان هدایت ۲۱ قدم گذاشتم، واقعیتی تلخ ضربان قلبم را به ارتعاش درآورد بلافاصله عازم آموزش و پرورش ناحیه ۴ مشهد شدم. اگرچه مدیر ناحیه در مرخصی به سر میبرد، اما باز بودن در اتاق مدیران حیرتم را برانگیخت. بی درنگ به سراغ معاون توسعه و پشتیبانی رفتم. «سیدعباس موسوی» که با گشاده رویی و بی پرده سخن میگفت راز دانش آموزان کانکس نشین را در حالی فاش کرد که مدیر پشتیبانی نیز سفره درد دل هایش را روی دفتر خبرنگار گشوده بود.
پای شهرداری در میان است
«قرار نیست هیچ دانش آموزی از کانکسها اخراج شود، شاید اولیا از سخنان مدیران چنین برداشت نادرستی کرده اند.» سید عباس موسوی که خود نیز از نالههای کودکان کانکس نشین، سخت در رنج و عذاب بود با بیان این که قلب ما هم تحمل این صحنههای دردناک را ندارد، افزود: مشکل فقط به «شهرداری» باز میگردد. اگر مدیران استانی به یاری کودکان این مدرسه (عدل) بشتابند نگرانیها به زودی رفع میشود. این مقام مسئول در آموزش و پرورش که کوله باری از تجربیات مدیریتی و تحصیلی را بر دوش میکشید، ادامه داد: اگر شهرداری مجوز ساخت طبقه دوم این مدرسه را صادر کند ما بی درنگ وارد عمل میشویم و با نظارت مهندسان، ساختمانی برای رهایی از این شرایط احداث میکنیم که دغدغههای اولیای دانش آموزان برطرف شود و آینده سازان این مملکت در کانکس تحصیل نکنند چرا که این وضعیت در شأن اهالی سرزمین خورشید نیست.
در همین حال مدیر پشتیبانی ناحیه ۴ آموزش و پرورش نیز که از محل تحصیل دانش آموزان کانکس نشین بازدید کرده است درباره جزئیات این ماجرا گفت: چند بار با شهرداری مکاتبه کرده ایم تا اجازه ساخت طبقه دوم را بدهند، اما مدیران شهرداری معتقدند مدرسه در طرح تخریب قرار دارد و نمیتوانند چنین مجوزی بدهند. زهرایی تصریح کرد: این در حالی است که واحدهای آپارتمانی چندین طبقه در اطراف مدرسه سر به آسمان میسایند و هر روز بر تعداد دانش آموزان این منطقه افزوده میشود، در سال جاری هم مدیر مدرسه مدعی است به خاطر تقاضای زیاد، مجبور به ثبت نام بیش از حد ظرفیت شده است که به ناچار حدود ۳۰ دانش آموز را در کانکسها جابه جا کرده اند. وی افزود: اگر حتی قطعه زمینی هم شهرداری در اختیارمان بگذارد بلافاصله برای ساخت آن از طریق خیران اقدام میکنیم، اما متاسفانه این موضوع به گره کوری تبدیل شده است که عزم مدیران استانی و حتی ورود مدعی العموم را میطلبد...
اگرچه نباید اختلافات سازمانی و نامه نگاریهای اداری موجب تحصیل با اعمال شاقه کودکان در کانکسها شود، به سراغ مدیر مدرسه میروم و با ارائه کارت شناسایی از او میخواهم اجازه دهد از کانکسهای مدنظر بازدید کنم، ولی او میگوید: فقط با نامه کتبی از حراست آموزش و پرورش میتوانید وارد مدرسه شوید! میگویم با مدیران ناحیه ۴ آموزش و پرورش هماهنگ کرده ام، میتوانید با آقایان ... تماس بگیرید، ولی او در حالی که در نیمه باز را به هم میکوبد آخرین جمله را میگوید: «فقط نامه کتبی حراست!» در همین حال یکی از اهالی محل که گویی دل پردردی دارد و از رفتار مدیر مدرسه متعجب شده است، دستم را میگیرد و در حالی که زبالههای روی دیوار مدرسه را نشانم میدهد، نگاه تلخی به چهره ام میافکند و میگوید: وقتی کسی نیست حتی به این زبالههای خانگی روی دیوار مدرسه آن هم کنار کانکسهای تحصیلی توجه کند شما چگونه میخواهید به این کودکان معصوم کمک کنید، اما باز هم خداوند خیرتان بدهد...
با آن که هنوز زوایای تاریک این ماجرای تاسف بار ساعتها مرا درگیر گزارشی کرده بود که نیمکتهای خاک گرفته در کنار کانکسها و در فضای باز تلنبار شده بودند و مردی مشغول باز کردن کولر ساختمان مدرسه برای سرویس آن بود، اما با خود میاندیشیدم آقایان مدیر! آیا برای این ققنوسهای خاکسترنشین، اشک نمیریزید! آیا مسئولان سر در گریبان فرو برده اند و نمیخواهند لبخندی را بر لبان این چهرههای غمگین بنشانند؟