مایکل گرسون؛ او از سال ۲۰۰۱ تا ژوئن ۲۰۰۶ میلادی به عنوان نویسنده متون سخنرانی "جورج دابلیو بوش" رئیس جمهوری وقت امریکا و از سال ۲۰۰ تا ژوئن ۲۰۰۶ میلادی به عنوان مشاور ارشد سیاستگذاری و یکی از اعضای گروه عراق در کاخ سفید فعالیت کرد. او به نوشتن سخنرانی افتتاحیه دومین مراسم تحلیف جورج دابلیو بوش کمک کرد که در آن خواستار مداخله نو محافظه کاران و ملت سازی در سراسر جهان به منظور تاثیرگذاری بر روند گسترش دموکراسی در کشورهای جهان سوم بود. او ستون نویس روزنامه "واشنگتن پست" و عضو ارشد سابق "شورای روابط خارجی" بوده است.
به گزارش واشنگتن پست، زمانی که دانشگاه جانز هاپکینز اعلام کرد که ایالات متحده از رقم یک میلیون مرگ و میر ناشی از کووید-۱۹ فراتر رفته من در حال بهبودی از اولین دوره (و امیدوارم آخرین دوره) بیماری خود بودم. من تا آنجا که میتوانستم آماده شده بودم و واکسن فایزر را تزریق کرده بودم. در نتیجه، عفونت مانند یک آنفولانزای بد سپری شد. اگر اوایل بحران شیوع کووید مردی مانند من با نقص ایمنی به دلیل ابتلا به سرطان در اواخر دهه ۵۰ عمرش به آن ویروس مبتلا میشد ممکن بود در بیمارستان زیر دستگاه تنفس مصنوعی جان اش را از دست میداد.
به نوعی اکنون احساس میکنم با افرادی که زندگی آنان تحت تاثیر کووید قرار گرفته ارتباط بیش تری دارم. با این وجود، زندگیهای بسیاری نه تنها تحت تاثیر این بیماری قرار گرفته بلکه در هم شکسته شده است. هزینه و باری که بر یک میلیون دوست و خویشاوندان امریکاییهای فوت کرده طی ۲۷ ماه گذشته تحمیل شده با هیچ مقیاس و معیاری قابل سنجش نیست. هیچ معیار مناسبی برای سنجش این حجم از اندوه وجود ندارد.
با این وجود، در زندگی تلاش کردن بهتر از انکار کردن است. این که وانمود کنید که طوفانی نیامده یا هرگز زمین لرزهای رخ نداده مشکلی را حل نمیکند. در بدترین حالت، کووید-۱۹ پس از بیماری قلبی و سرطان به سومین عامل مرگ و میر در ایالات متحده تبدیل شده است. این کشور به دلیل مرگ و میر ناشی از کووید شاهد بزرگترین کاهش امید به زندگی از زمان جنگ جهانی دوم بود. بیش از ۲۰۰ هزار کودک والدین یا سرپرست خود را از دست داده اند.
مردم امریکا سعی میکنند به روشهای مختلف با این تجربه دست و پنجه نرم کنند. ایالات متحده در نجات جان انسانها از بیماریهای عفونی در سایر نقاط جهان بسیار خوب عمل کرده است. طرح اضطراری رئیس جمهور وقت امریکا برای کمک به مبتلایان به ایدز از سال ۲۰۰۳ میلادی جان بیش از ۲۰ میلیون نفر را نجات داده است.
طرح مالاریا توسط رئیس جمهور اسبق امریکا نرخ مرگ و میر مالاریا را تا حدود ۵۰ درصد در کشورهای دیگر کاهش داده است. در این روند، امریکا جان حدود دو میلیون کودک را نجات داده است. زمانی که از روند اجرای این برنامهها در خارج از کشور بازدید کردم مشاهده نمودم که چگونه فناوری سلامت نقش مهمی ایفا میکند مواردی مانند داروهای ضد رترو ویروسی و تختهای محافظت شونده به همراه داروهای با اثر طولانی مدت.
با این وجود، پیشرفت به دست آمده به پایبندی عامل انسانی بستگی دارد: مصرف روزانه قرصها حتی زمانی که احساس بیماری نمیکنید و قرار دادن توری محافظت شونده بر روی تختخواب به صورت دائمی.
پایبندی به داروهای ایدز در ابتدا بسیار ناچیز بود، زیرا آفریقاییها گاهی به طب غربی بی اعتماد میشدند و به درمانگران سنتی روی میآوردند. با این وجود، با گذر زمان افراد قدرت شفابخش فوری و تقریبا معجزه آسای داروهای ایدز را در دوستان و همسایگان خود دیدند. به زودی دید منفی به آن بیماری کاهش یافت و بیماران ایدز از جایگاه معقولی برخوردار شدند.
اکنون خود را بخشی از کشوری تصور کنید که به دنبال کمک به ایالات متحده در بحران کووید-۱۹ است. شما در حال تلاش برای ارائه یک واکسن معجزه آسا هستید که از اکثر عفونتها جلوگیری میکند و تقریبا مصونیت از ابتلای شدید به بیماری را تضمین مینماید. کلید اثربخشی این کمک همانند همیشه پایبندی است.
با این وجود، یک فرقه سرخ (اشاره به انکارکنندگان لزوم واکسیناسیون و استفاده از ماسک در حزب جمهوری خواه که بیشتر اعضای جناح راست آن حزب و طرفداران ترامپ را شامل میشوند؛ توضیح مترجم) قدرتمند وجود دارد که در بخش اعظم کشور غالب بوده و به علم و پزشکی مدرن بی اعتماد است و باوری به مقاوم سازی بدن توسط واکسنها و لزوم استفاده از ماسک ندارد. این فرقه از مخالفت خود با پروتکلهای بهداشتی به مثابه یک نقطه غرور سیاسی یاد میکند.
مطمئنا با گذشت زمان فرقه سرخ شاهد فواید دوز سوم و چهارم واکسن کرونا برای سلامتی شهروندان خواهد بود. مطمئنا با مشخص شدن ایمنی و موثر بودن واکسن ذهنیت منفی نسبت به آن از بین خواهد رفت. هم چنین، مطمئنا آن فرقه سرخ به مرور زمان از توصیههای بهداشتی سیاستمداران و مشاوران غیر قابل اعتماد فاصله خواهد گرفت.
با این وجود، شاید نباید تا این اندازه خوش بین باشیم و با "اطمینان" سخن بگوییم. پس از بیش از دو سال کالیفرنیا با پوشش کامل واکسن به میزان بیش از ۷۰ درصد واکسیناسیون عمومی رسید. با این وجود، نرخ واکسیناسیون در تعداد زیادی از ایالتها از جمله میسوری، جورجیا، آرکانزاس، آلاباما، وایومینگ و ایندیانا به سختی به ۵۰ درصد رسیده است. در حالی که حدود نیمی از ساکنان در این ایالتها به خوبی محافظت میشوند در ایجاد مصونیت گلهای که از کل جامعه محافظت کند موفقیت چندانی حاصل نشده است.
در هر کارزار معمولی واکسیناسیون هدف گذاری برای جذب ۸۰ تا ۹۰ درصد شهروندان است. در نتیجه، باید گفت که کارزار واکسیناسیون در ایالتهای امریکا با شکست مواجه شده اند. قطعا کشوری که خود کمک کننده به دیگر کشورهاست مجبور خواهد شد در روش هایش تجدیدنظر به عمل آورد.
طبیعتا در اینجا پرسشهایی قابلیت طرح دارند: چرا کشوری با نظام بهداشتی و درمانی نسبتا پیشرفته بیشترین تعداد مرگ و میر ناشی از کووید را در جهان دارد؟ چرا وضعیت بهداشتی و درمانی و نتایج درمان به طور چشمگیری تحت تاثیر طبقه و نژاد قرار گرفته است؟ چرا اثربخشی واکسن در نهایت بر ادعاهای مطرح شده علیه آن و انگهای زده شده غلبه نکرد؟
آیا ایالات متحده برای مقابله با هر بحرانی که نیاز به اقدام جمعی دارد آماده است؟ آیا آن فرقه سرخ نمیبیند که کووید از میان سالمندان آن فرقه نیز قربانی گرفته و کماکان با دیده تحقیر نسبت به هشدارها درباره کووید مینگرد؟
پرسش دیگری وجود دارد که دست کم برای من کلیدی به نظر میرسد. از آنجایی که نرخ مرگ و میر برای افراد واکسینه شده ۲۰ برابر کمتر از مرگ و میر افراد واکسینه نشده است کدام نیرو، کدام ایمان و کدام ایدئولوژی باعث شده بخش بزرگی از کشورمان (امریکا) تا این اندازه بی پروا و بدون توجه به پروتکلهای بهداشتی زندگی کنند؟ ما با نوعی از قطبیسازی روبرو هستیم با نوعی پوپولیسم که باعث مرگ پوپولیستها میشود.
با این وجود، بیشتر آمریکاییها هنوز در رودخانه کووید شناور هستند و در انکار صخرههای پیش رو زندگی میکنند: سویههای جدید، کووید طولانی و مرگهای مداوم. چه کسی پیش بینی میکرد که واکنش بسیاری از مردم (امریکایی ها) به یک بحران وجودی درمانهای عامیانه و از خود راضی بودن باشد.