آفتابنیوز : آفتاب: شهید آیت الله مجاهد "سیدمحمدباقر حکیم" (قدسسره) در بیست و پنجم جمادیالاول سال 1358 ه. ق (1939میلادی) در نجف اشرف چشم به جهان گشود. وی فرزند آیت الله العظمیسیدمحسن طباطبایی حکیم بود.
خاندان حکیم از جمله خانوادههای علوی است که نسبت آنها به امام حسنبن علیبن ابیطالب (علیهماالسلام) ـ از طریق فرزند آن حضرت، حسن المثنی ـ میرسد و از خانوادههای علمیو اصیل عراقی (خاندان طباطبا) به شمار میرود که نیاکان آنان از اوایل قرن دوم هجری در عراق سکونت گزیده و سپس بنا به شرایط سیاسی و اجتماعی حاکم بر عراق در نقاط مختلف جهان اسلام یعنی یمن و ایران و شمال افریقا و جاهای دیگر پراکنده شدند.
این خانواده در عراق از جمله خانوادههای مشهوری است که به ویژه در نیمه دوم قرن چهاردهم هجری آوازه شهرتشان به گوش میرسید. پیش از آن نیز علمای مشهور دیگری از میان ایشان در طب و اخلاق و فقه و اصول مطرح گشتند.
از جمله در اوایل قرن چهاردهم هجری عالم اخلاقی معروف و روحانی وارسته آیت الله سیدمهدی حکیم پدر گرامیسیدمحسن حکیم (قدسسره) و پدربزرگ شهید آیت الله سیدمحمدباقر حکیم (قدسسره) کاملاً شناخته شده بود و در اواخر زندگی به درخواست مردم بنتجبیل از روستاهای جبلعامل لبنان به آنجا مهاجرت کرد.
وی هم درس آیت الله "سیدمحمدسعید الحبوبی" بود و از شاگردان روحانی وارسته شیخ "حسین قلی همدانی" معلم بزرگ اخلاق به شمار میرفت. این خاندان امروزه مورد محبت و احترام میلیونها مسلمان در عراق و خارج از عراق است.
در اوایل دهه هشتاد قرن بیستم میلادی، این خاندان بزرگوار در معرض یورشهای وسیع و قتلعام گسترده و بیسابقه در تاریخ معاصر عراق به دست صدام و دژخیمان جنایتکار حزب بعث قرار گرفت، به طوری که تنها در یک شب، رژیم جنایتپیشه صدام بیش از هفتاد نفر از آنها را به عنوان گروگان دستگیر کرد که در میان آنها افراد نزدیک به هشتاد سال مانند مرحوم آیت الله سیدیوسف فرزند آیت الله العظمیحکیم (ره)، آیت الله سیدمحمدحسن فرزند آیت الله سیدسعید حکیم (قدسسره) و نیز افراد به سن بلوغ نرسیده هم یافت میشد که همگی آنها را بیآنکه اتهامیبهشان وارد باشد، فقط به جرم اینکه از خویشان سیدمحمدباقر حکیم (ره) هستند، روانه زندان کردند.
در واقع این خانواده، مظلومیت مؤمنان و به ویژه خانوادههای روحانی و علمیرا به بهترین شکل تجسم بخشید و دردها و رنجها و مصیبتهای فراوانی را تحمل کرد و از میان مردان این خاندان کسی چون آیت الله شهید سیدمحمدباقر حکیم (قدسسره) را میتوان نام برد که مسئولیت دفاع از ملت ستمدیده عراق را برعهده گرفت و فریاد اعتراض سرداد و در برابر طاغوت ایستاد و به او ”نه“ گفت.
سیدمحمدباقر حکیم که پنجمین برادر از میان 9 برادر خود بود در دامان پدر بزرگوارش رشد و پرورش یافت و از همان اوان کودکی با شکیبایی و مقاومت آشنا شد و زندگی ساده و فقیرانه را تجربه کرد.
تولد و دوران اولیه کودکیاش همزمان با حوادث جنگ جهانی دوم و بدبختیها و مصیبتهای ناشی از آن بود. حال آنکه پدرش در شمار مجتهدان بزرگ نجف به شمار میرفت و مقام و موقعیتی برای خود داشت. روش زندگی ایشان ـ آیت الله العظمیحکیم (قدسسره) ـ از این قرار بود که به آنچه در اختیار مردم بود توجهی نمیکرد و ترجیح میداد در تنگنا و سختی و فقر زندگی کند تا به فقر مستمندان نزدیک تر باشد و درد آنان را بیشتر لمس کند.
شهید سیدمحمدباقر حکیم، علوم اولیه را در مکتبخانههای نجف اشرف فراخواند و سپس برای مقطع ابتدایی وارد دبستان "منتدیالنشر" نجفاشرف شد و پس از به پایان رساندن سال چهارم آنجا را ترک کرد.وی چون در خود کشش فراوانی برای ورود زود هنگام به درسهای حوزه علمیه میدید، در دوازده سالگی به فراگیری علوم حوزوی پرداخت.
وی ابتدا کتاب "قطرالندی" و "الفیهابن مالک" و بخشی از "مغنیاللبیب" را در نحو عربی و سپس "حاشیه" ملاعبدالله و بخشی از "منطق مظفر" را در منطق و "المختصر" و بخشی از "المطول" را در معانی بیان و "منهاج الصالحین"و "اللمعة الدمشقیه"را در فقه و "المعالم"را در اصول خواند. در همه این دروس، استاد وی مرجع معاصر آیت الله العظمیسیدمحمدسعید فرزند سیدمحمدعلی حکیم بود .
همدرسان ایشان در درس "کفایه" نزد شهید صدر (ره) حجهالاسلام و المسلمین سیدنورالدین اشکوری، سیدفخرالدین موسوی عاملی و سیدطالب رفاعی بودند. او از همان زمان یعنی سال 1376 ه. ق (1336 ه. ش) همواره از محضر شهید صدر (قدسسره) بهره میگرفت.
پس از به پایان رساندن این مرحله از تحصیل حوزوی، دروس خارج فقه و اصول را نزد مجتهدان بزرگی چون آیت الله العظمیسیدابوالقاسم خویی (قدسسره)، و آیت الله العظمیشهید محمدباقر صدر (قدسسره)، فراگرفت.
نبوغ سرشار و توان بالای ذهنی و فکری آن بزرگوار از همان آغاز کاملاً مشهود بود، به همین دلیل از احترام فراوانی نزد علمای بزرگ و محافل علمیبرخوردار گشت کمااینکه در عنفوان جوانی از سوی مرجع بزرگ آن زمان، آیت الله العظمیشیخ مرتضی آلیاسین موفق به کسب گواهی اجتهاد در علوم فقه و اصول و علوم قرآنی در سال 1384 ه. ق (1344 ه. ش) گردید.
ایشان زمانی که "جماعه العلماء" در اواخر دهه هفتاد هجری قمری و اواخر دهه پنجاه میلادی در نجف اشرف تشکیل شد، به عنوان عضو کمیته ناظر بر مجله اسلامی"الاضواء" برگزیده شد. این مجله اسلامینقش بسزایی در گسترش آگاهی فکری و سیاسی اسلامیدر نسل سالهای پنجاه میلادی ایفا کرد.
وی تنها به آموزش و تدریس فقه و اصول بسنده نکرد بلکه علوم جدید را نیز بدان افزود، چرا که در دوران جوانی و از طریق کتابها و روزنامهها و مجلهها با اندیشههای جدیدی که به محافل مختلف عراق راه مییافت، آشنایی پیدا کرد و به همین دلیل توانایی همراهی و همگامیبا تحولات نوین در سطوح مختلف را پیدا کرده بود.
همه این ویژگیها به او که هنوز بیست سالگی خود را پشت سر نگذارده بود، شایستگی آن را بخشیده بود که کتاب "فلسفتنا" نوشته اندیشمند بزرگ اسلامیمعاصر آیت الله العظمیشهید سیدمحمدباقر صدر (قدسسره) را مورد بازخوانی قرار دهد. این کتاب در جدال با اندیشههای ماتریالیستی، بیهمتاست و این بازخوانی نیز تنها شامل گزینش عناوین بحثها نمیشد بلکه به مناقشه اندیشهها و افکار مطرح در آن نیز میپرداخت. شهید صدر (رض) کتاب فلسفتنا را دو بار با دو روش مختلف به رشته تحریر درآورد و شخصیت بزرگوار مورد نظر ما نیز در این میان در شکلدهی کلی به روش شناسی این کتاب و نیز بازخوانی کتاب و اندیشههای مطرح در آن و عنوان گذاری و تقسیمبندی فصلها و موضوعات و نظارت بر تصحیح و چاپ آن نقش داشت. همچنان که او را در موقعیتی قرار داده بود تا در "حزبالدعوه" به نگارش جزوههای آموزشی در زمینه برخی مسائل در راستای اعتلای سطح آگاهی اعضای حزب بپردازد.
با بلند شدن آوازه علمیایشان و برای تحقق جهشی کیفی در فعالیتهای اجتماعی و فرهنگی روحانیون و گشایش درهای حوزه علمیه به روی دانشگاه از یک سو و پرورش نخبهای از روشنفکران مذهبی و دارای فرهنگ اصیل دینی از سوی دیگر، ایشان با گزینش خود برای احراز مقام استادی در دانشکده اصول الدین بغداد برای تدریس علوم قرآنی، شریعت، فقه مقایسهای در سال 1964 م. (1343 ه. ش) موافقت فرمود و تا سال 1975 م (1354 ه. ش) که دانشکده اصولالدین از سوی رژیم بعثی عراق مصادره شد، در این سنگر به فعالیتهای علمیخود ادامه داد. ایشان در زمانی که کار تدریس را آغاز کردند، تنها بیست و پنج سال سن داشتند.
ورود ایشان به حوزه تدریس دانشگاهی با توجه به روحانی بودن، نوعی جهش کیفی در فعالیتهای اجتماعی حوزه به شمار میرفت.
در مورد تدریس نیز ایشان تدریس مباحث دروس خارج را در سطح اجتهاد در ایران دنبال کردند که البته به دلیل درگیری با مسائل رهبری جهاد سیاسی، صورت محدودی داشت. تدریس ایشان در این راستا کتاب قضاء و جهاد و امر به معروف و نهی از منکر و حکومت اسلامیرا شامل میگردید.
به مدت چند سال نیز تفسیر موضوعی و بخشمندی اجتماعی قرآن را تدریس میکردند که تا زمان تألیف این کتاب ادامه داشت.
ایشان در کنار فعالیتهای علمیدر حوزه علمیه نجف اشرف و تدریس در دانشکده اصولالدین بغداد، ضرورت وجود مبلغین توانمند اسلامیو اطلاع آنها از علوم جدید را نیز احساس میکردند و برای تحقق آن با تأیید و حمایت آیت الله شهید صدر (قدسسره) و همکاری مجموعهای از علمای برجسته، در سال 1384 ه. ق به تأسیس مدرسه علوم اسلامیدر نجف اشرف همت گماشت. این مدرسه تاکنون شماری از فارغالتحصیلان را تقدیم جامعه اسلامیکرده که پرچمدار آگاهی اسلامیدر عراق و سایر نقاط جهان اسلام گشتند.
ایشان در کنفرانسهای فکری متعددی چون کنفرانس اندیشه اسلامی، کنفرانسهای وحدت اسلامیو اقتصاد اسلامیو اهلبیت علیهمالسلام و کنفرانسهای حج فعالانه شرکت میکردند و در همان حال به تدریس در رشتههای مختلف اعم از تفسیر،فقه، تاریخ، سیاست وجامعهشناسی میپرداختند و ریاست شورای عالی مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامیو ریاست هیئت مدیره مجمع جهانی اهلبیت (ع) را برعهده داشتند.
آثار:
تاکنون کتابها، پژوهشها و مباحث زیر از سوی ایشان منتشر شده است:
الف: در زمینه قرآن و تفسیر: 1-"علوم القرآن": مجموعه دروس ایشان در دانشکده اصولالدین که در اواخر سال 1417 هـ. ق مورد ویرایش، اضافات و تجدید چاپ قرار گرفت. این کتاب به زبان فارسی نیز ترجمه شده است.
2-"قصص القرآن" (داستانهای قرآن): به صورت کتاب درسی دانشگاه بینالمللی علوم اسلامیایران درآمده و در حال حاضر از سوی یکی از انتشارات تهران در حال ترجمه به فارسی است.
3-"الهدف من نزول القرآن و آثاره علی منهجه فی التغییر": که در اصل مقالهای بوده که برای یکی از کنفرانسهای اندیشه اسلامینوشته شده بود که بعدها گسترش یافته و به صورت کتاب مستقلی منتشر گردید.
4-"مقدمه التفسیر و تفسیر سورة حمد" : که در آن به سبکی تازه و براساس قرآن و احادیث اهل بیت علیهمالسلام و با کنار گذاشتن روایات اسراییلی مشکوکی که در مورد پیامبران مطرح شده به داستان پیامبران اولوالعزم پرداخته است.
5-"منهج التزکیة فی القرآن" (آیین تزکیه در اسلام)
6-تفسیر سوره صف (دستنوشته)
7-تفسیر سوره جمعه (دست نوشته)
8-تفسیر سوره منافقون (دست نوشته)
9-تفسیر سوره حشر (دست نوشته)
10-تفسیر سوره تغابن (دست نوشته)
11-"المستشرقون و شبهاتهم حول القرآن" (خاورشناسان و شبهههای آنان در مورد قرآن): این کتاب را در دهه شصت (میلادی) تألیف کرد و در میانههای دهه هفتاد (میلادی) در عراق به چاپ رسید. این کتاب گزیدهای از دروس ایشان در علوم قرآنی است که برابر دانشجویان دانشکده اصول دین بغداد ایراد شده بود.
12-"الظاهره الطاغوتیه فی القرآن" (پدیدة طاغوت در قرآن) (چاپ نشده)
ب: اهلبیت (ع) و سیرة ائمه (ع): 1-"اهل البیت (ع) و دورهم فی الدفاع عن الاسلام" (اهل بیت و نقش آنان در دفاع از اسلام) (چاپ شده)
2-"دور اهل البیت (ع) فی بناء الجماعة الصالحة"دو جلد از دایرة المعارفی درباره ائمه اهل بیت (علیهمالسلام) (چاپ شده) که در موضوع خود یعنی بررسی زندگی ائمه اهل بیت (ع) کتاب پراهمیتی است و در حال حاضر کار ترجمه آن به زبان فارسی دنبال میشود.
3-"ثوره الامام الحسین (ع)" (چاپ شده) ، بخشی از سخنرانیهای معظمله در مناسبتهای مختلف است.
ج: فرهنگ عمومیاسلامی: 1-"الحکم الاسلامیبین النظریه و التطبیق" (حکومت اسلامیدر تئوری و عمل) (چاپ شده)
2-"دور الفرد فی النظریه الاقتصادیه الاسلامیه" (نقش فرد در تئوری اقتصاد اسلامی) (چاپ شده)
3-"حقوق الانسان من وجهه نظر اسلامیه" (حقوق بشر از دیدگاه اسلام) (چاپ شده)
4-"النظریه الاسلامیه فی العلاقات الاجتماعیه" (دیدگاه اسلام در رابطه اجتماعی)
5-"النظریه الاسلامیه فی التحرک الاسلامی" (دیدگاه اسلام درباره حرکت اسلامی) (چاپ شده)
6-"لمحه عن مرجعیه الامام الحکیم"، (نگاهی گذرا به مرجعیت امام حکیم) (چاپ شده)
7-"دعبل بن علی الخزاعی شاعر اهل البیت (ع)" (چاپ شده)
8-"افکار و نظرات جماعه العلماء" (چاپ شده)
9-"العلاقه بین القیاده الاسلامیه و الامه" (رابطة رهبری اسلامیبا امت) (چاپ شده)
10- "الوحده الاسلامیه من منظور الثقلین" (وحدت اسلامیاز دیدگاه قرآن و عترت) چندین بار چاپ شده که آخرین آن در سال 2001 در مصر بود.
11- "القضیه الکردیه من وجهه نظر اسلامیه" (مسئله کردها از دیدگاه اسلامی) (چاپ شده)
د ـ در سیاست و جنبشهای اسلامی: 1-"الوجه الاخر للنظام العراقی" (روی دیگر رژیم عراق) (چاپ شده)
2-"النظریه السیاسیه للشهید الصدر" (چاپ شده)
3-"الکفاح المسلّح فی الاسلام" (جنگ مسلحانه در اسلام) (چاپ شده)
4-"الصراع الحضاری و القضیة الفلسطینیه" (نبرد تمدنها و مسئله فلسطین) (چاپ شده)
5-"العراق ... تصورات الحاضر و المستقبل" (عراق ... حال و آینده) (چاپ شده)
6-"القضیه الکردیه من وجهه نظر اسلامیه" (که در بخش سیاست و جنبشهای اسلامینیز بدان اشاره شده بود ـ م)
معظمله درسهای سطح مقدمات و عالی و بحث خارج را به صورت تقریراتی یاد شده کردهاند که متاسفانه در مهاجرت از عراق، همه دارایی ایشان از جمله کتابخانه و کتابها و این یادداشتها و تقریرات نیز طعمه یورش ددمنشانه و چپاول جنایتکاران و مزدوران رژیم صدام قرار گرفت و نابود شد.
نهادهای فرهنگی: در ایران و در کنار فعالیتهای بسیار گسترده سیاسی که [داشتند]، معظمله توجه ویژه و بسیار زیادی به مسائل فرهنگی اسلامینشان [میدادند] و در این راستا نقش بسیار مهمیدر تأسیس دو نهاد اسلامیجهانی، ایفا کردند:
اول "مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی" است که خود ریاست شورای عالی آن را برعهده داشتندو دوم: "مجمع جهانی اهل بیت (ع)" که نیابت رئیس شورای عالی آن را نیز برعهده داشتند.
همچنان که ایشان مرکز مطالعات تاریخ عراق نوین را به مرکزیت شهر مقدس قم، و مؤسسه "دارالحکمه" شامل یک مدرسه دینی حوزوی و مرکز انتشاراتی و مرکز پژوهشی و مطالعاتی و یک کتابخانه علمیتخصصی را پایه ریزی کردند. از دیگر فعالیتهای ایشان، تأسیس مجمع کادرهای اسلامیبرای تربیت کادرهای اسلامیو انجام فعالیتهای فرهنگی سیاسی است.
حرکت اجتماعی ـ دینی معظمله:
ایشان فعالیت چشمگیری در برگزاری مراسم دینی با ویژگیهای مردمی، سیاسی و عقیدتی از جمله مثلاً جشنهای تولد امام حسین علیهالسلام در روز سوم شعبان هر سال در نجف اشرف و جشنهای تولد حضرت علی (علیهالسلام) در 13 رجب هر سال در کربلا و مراسم تولد پیامبر اکرم (ص) در 12 ربیعالاول هر سال در بغداد و جشنهای میلاد حضرت حجت (عج) در 15 شعبان هر سال در شهر بصره، داشتند. این مراسم جملگی زیر نظر ایشان صورت میگرفت و معمولاً چهرههای سرشناس جامعه عراق و از جمله روحانیون، مجتهدان و سیاستمداران و روشنفکران و شعرا و ادبای عراق در آن حضور به هم میرساندند و بدین ترتیب مراسم مزبور و این جشنها تبدیل به مناسبتهای سیاسی میشد که طی آنها، مرجعیت دینی به بیان موضعگیریهای خود در قبال حوادث محلی و بینالمللی و به ویژه آنچه که به اسلام و مسلمانان در عراق بستگی پیدا میکرد، میشد.
حرکت سیاسی ایشان: در سطح سیاسی نیز ایشان ابتدا به ایجاد یک تشکیلات سیاسی اسلامیبه منظور ایجاد توانایی تحرک سیاسی حساب شده در محافل مردمیعراق، و با هدف پرکردن فاصله میان حوزه علمیه و اقشار روشنفکر اجتماعی اندیشید. در آن زمان نسبت به ایجاد تشکیلات اسلامیمنظمیکه دیدگاههای اصیل اسلامیبرگرفته از ائمه اهلبیت (علیهمالسلام) و در پیوند با حوزه علمیه و برنامهها و عملکردهای آن از یک سو و برای رویارویی با تشکیلات غیراسلامیکه برپایه تمدنهای غربی یا شرقی شکل گرفتهاند از سوی دیگر، و ضرورت برقراری ارتباط با محافل و اقشار فرهیخته و روشنفکر و فارغالتحصیلان دانشگاهها، کارمندان، دانشجویان و فرهنگیان و دیگران و نیز تحولات مهم سیاسی در منطقه و بویژه در عراق پس از سقوط نظام پادشاهی و برقراری رژیم جمهوری، نیاز شدیدی احساس میشد.
سرانجام او پس از بیست و سه سال هجرت و دوری از وطن که آنها را در بحث و تدریس و فعالیت و رهبری سیاسی گذراند، به عراق بازگشت. وبا وجود هشدارهایی که از نزدیکانش دریافت کرده بود که او را از بازگشت به عراق بازداشته بودند، او همه این هشدارها را ندیدگرفته تا در میان ملت عراق حضور یابد؛ با مشکلاتشان شریک باشد و عزم آنان را برای اداره راه محکمتر کند. پس از ورود به عراق، ملیونها نفر از هم وطنانش در شهرها و استانهای واقع بر مسیر کاروان، برای استقبال ایشان بیرون آمدند.
شهیدحکیم با سخنرانیهایی که در میان راه ایراد فرمود و همچنین با خطبههای نمازجمعه، به آگاهی مردم مؤمن عراق میافزود وهمواره شعار عدالت، وحدت، و استقلال را برافراشته بود و اصول و دیدگاههای دینی نسبت به این اصول را معین نموده مردم را با مسئولیتهایشان آشنا میساخت.
او توانست با این راه کار، در داخل عراق پروژه کاملی را پیریزی کند که امکان موفقیت را داشته و بر روبرو شدن با چالشها و بیرون کشیدن عراق از مشکلاتش توانا باشد . اما سوداگران مرگ شخصیت پر نفوذ و برنامههای سودبخش ایشان را برنتابیدند و چنگ و دندان خود ر ا برای ا و تیز کردند.
در جمعه خونین، شهید حکیم بدون اعتنا به شایعات ورود ماشینهای بمبگذاری شده به نجف، برای اقامه نماز جمعه به حرم مشرف شد. پس از این که نماز جمعه را در جوار بارگاه مطهر امیرالمؤمنین (علیه السلام) به پایان رساند، از حرم خارج شد. هم زمان با راه افتادن ماشین حامل او، صدای هولناک انفجار، ستونهای حرم امام علی (علیه السلام) را به شدت لرزاند و شکافهایی را بر دیوارهای حرم به جا گذاشت. از سوی دیگر اعضای بدن بیش از صد شهید در فضای اطراف حرم پخش شد و صدها نمازگزار و زائر حرم مطهر نیز زخمیشدند. در این روز شهید حکیم شهادت را در آغوش گرفت و به دیدار خداوند شتافت و به 63 شهید آل حکیم پیوست.
این جنایت بزرگ، راه شهید حکیم را هدف قرار داد، راه مبارزه درازی که برگهای تابناکی را در خود جای داده است و نقاب از شخصیتی مکتبی، آرمانی و گرانقدر گشوده است وشجاعت و فداکاری کم نظیر و اراده و پشتکار کمیاب او را هویدا ساخته که برای نسلهای آینده ما همچنان خا طره افتخارآفرین و عزتبخش و درس آموز باقی خواهد ماند .
این حادثه، زندگی شهید حکیم را آن گونه پایان داد که آرزو داشت و از خدای خود میخواست، که پایان بخش اعمالش شهادت در راه خدا باشد.
سلام علیه یوم ولد ویوم استشهد ویوم بعث إلی بارئه حیا