آنچه منتقدانه باید بر آن خروشید این است که برخی تریبونداران و قلم به دستانِ سوپرانقلابی، در مواجهه با رویدادها و عملکردها بیش و پیش از آن که به کار و کارنامه نظر داشته باشند و "ماقال" را در نظر گیرند، با توجه به "من قال" و نسبتی که با فرد دارند، مواجهه خود را سامان میدهند. اگر آن کس از خودشان باشد، حرامش هم حلال، قصورش هم درست، تقصیرش هم قابل اغماض و حتی خیانتش هم عین عنایت خوانده میشود اما اگر "من قال" را از خود ندانیم و در جریان دیگر باشد، حلالش را و حتی واجبش را هم حرام میخوانیم.
همین قصه پرغصه تورم و گرانی را در دو مقطع مطالعه کنیم. در دولتِ سابق، نشانه غرب باوری و بیمدیریتی و حتی بیغیرتی بود اما امروز همه اینها میشود امتحانِ الهی. به این خوانش، انتقاد را هم مخالفت با خواست خدا میخوانند. به علاوه رفتارها و محاسبات غیرقانونی و غیرعادلانه، همچون حقوق بازنشستگان میشود را هم "عادلانهسازی دستمزدها" میشمارند.