احمد زیدآبادی در هممیهن نوشت: فرصت طلایی و نقرهای احیای برجام پیش از این از دست رفته بود و اکنون به نظر میرسد فرصت برنزی آن را هم باید ازدسترفته تلقی کرد. به این ترتیب، شانس احیای برجام در یک «وضعیت عادی» عملاً منتفی شده است و از این پس، سرنوشت آن به کشاکشهای سیاسی و نتایج حاصل از آنها، گره خورده است.
منظور از وضعیت عادی، شرایطی است که دو طرفِ ماجرا، پشت میز مذاکره و از راه گفتگو و تفاهم بر سر تأمین منافع متقابل، توافقی را شکل دهند. ظاهراً ایران و طرفهای غربی، این شرایط را پشت سر گذاشتهاند، بدون آنکه توافقنامۀ احیای برجام به خط نهایی خود برسد. از این به بعد شرایط احتمالاً به صورت غیرعادی درخواهد آمد. منظور از شرایط غیرعادی، استفاده از اهرمهای فشار در عرصههای گوناگون، به قصد وادارکردن طرف مقابل به سازش است. به نظر میرسد فشارها از هماکنون آغاز شده و در هفتهها و ماههای آینده اوج گیرد.
در حالت واقعبیانیۀ، مواضع جدید سه کشور اروپایی فرانسه، آلمان و بریتانیا را میتوان نشانهای روشن از آغاز فشارهای بینالمللی علیه ایران به منظور پذیرش توافقنامۀ احیای برجام به حساب آورد. سه کشور اروپایی که تاکنون زبان و لحنی کموبیش محتاطانه در برابر موضع دولت ایران نسبت به برجام در پیش گرفته بودند و از احتمال امضای نهایی توافقنامه در آیندهای نزدیک خبر میدادند، اینک زبان خود را در انتقاد از رفتار ایران صریحتر کردهاند. آنها علاوه بر آنکه پیششرط ایران برای حل مسائل پادمانی را اقدامی در جهت به خطر افتادن توافقنامه دانستهاند، نسب به نیت ایران برای موفقیت احیای برجام نیز به شدت ابراز تردید کردهاند.
در روزهای اخیر، اعضای دولت جو بایدن، رئیسجمهور آمریکا نیز لحن مشابهی را در برابر ایران در پیش گرفتهاند. با آنکه مقامهای دولت بایدن در موضعگیریهای خود نسبت به مذاکرات مربوط به احیای برجام حتی بیش از سه کشور اروپایی احتیاط به خرج میدادند، اما آنها نیز پس از دریافت پاسخ ایران به پیشنهادهای نهایی خود، ضمن ابراز ناامیدی از امضای سریع توافقنامه، بررسی گزینههای جایگزین برجام را پیش کشیدهاند.
همزمان با اروپا و آمریکا، متحدان آنها در منطقۀ خلیجفارس هم لحن خود را در مقابل ایران تغییر دادهاند. اعضای شورای همکاری خلیجفارس که در طول مذاکرات وین زبان به نسبت ملایمی را در برابر ایران در پیش گرفته بودند، در بیانیۀ اخیر خود ضمن متهم کردن ایران به استفاده از «تروریسم» و «شبهنظامیان فرقهگرا» در منازعات منطقهای، خواهان حضور در مذاکرات مربوط به احیای برجام و گنجاندن موضوعات موشکی و امنیت دریانوردی و تأسیسات نفتی در توافقنامه شدهاند.
واکنش گسترده به قطع رابطۀ تیرانا با تهران، گسترش تحریمهای آمریکا به چند نهاد امنیتی و بیانیۀ به نسبت تند آژانس بینالمللی انرژی اتمی دربارۀ میزان ذخایر اورانیوم غنیشده در ایران را هم میتوان به عنوان شواهد دیگری از آغاز دور تازهای از تشدید فشارها علیه ایران به شمار آورد. به احتمال زیاد، این نوع فشارهای سیاسی و دیپلماتیک در هفتهها و ماههای پیش رو افزایش خواهد یافت و به حوزۀ اقتصاد هم سرایت خواهد کرد. حال مساله این است که آیا ایران در روزهای باقیمانده از شهریورماه با ارائۀ ابتکاری تازه راهِ امضای توافقنامه را خواهد گشود و مانع تشدید فشارها خواهد شد؟ اگر چنین ابتکاری در میان نباشد، در آن صورت واکنش ایران در برابر تشدید فزایندۀ فشارها چه خواهد بود؟ بیتفاوتی؟ یا اقدامِ متقابل؟ قاعدتاً آن دسته از نیروهای داخلی که در برابر احیای برجام مقاومت یا کارشکنی میکنند، بیتفاوتی در برابر فشارهای روزافزون را تاب نخواهند آورد و خواهان واکنش شدید در برابر آن خواهند شد.
از نگاه این نیروها، ایران برای اقدام متقابل در برابر تشدید فشارها در چه حوزهای دارای مزیت نسبی است؟ به غیر از تحرکات منطقهای، معمولاً گسترش برنامۀ هستهای بهخصوص نصب بیشتر سانتریفیوژهای پیشرفته، افزایش سطح غنیسازی اورانیوم، کاهش نظارت آژانس بر تأسیسات هستهای و… به عنوان اهرمهای فشار ایران در برابر فشارهای خارجی معرفی میشود.
این نوع اقدامات متقابل حتی اگر به قصد واداشتن طرف مقابل به عقبنشینی از موضع خود و دستیابی به توافقی اصطلاحاً «محکمتر و قویتر» از نظر تهران، صورت گیرد، به طور طبیعی سطح تشنج در منطقه را افزایش خواهد داد، بهویژه اینکه برخی طرفها در خاورمیانه هم مترصد گلآلود کردن آباند تا ماهی مقصود خود را از آن بگیرند. با این حساب، اگر ابتکار تازۀ قریبالوقوعی در کار نباشد، روزهای پرتشنجی در انتظار است.