مهرداد خدیر نوشت: «از زمانی که رییس جمهور وقت ایران محمد علی رجایی پای خود را که آثار شکنجۀ رژیم تحت حمایت آمریکا در آن نمایان بود روی این تریبون گذاشت چهل سال میگذرد. او مدتی پس از آن سخنرانی به دست گروهک تروریستی مورد حمایت آمریکا به شهادت رسید.»
در این جملات که آقای ابراهیم رییسی رییس جمهوری اسلامی ایران در نطق اخیر خود در مجمع عمومی سازمان ملل بر زبان آورده سه بیدقتی به لحاظ اشارات تاریخی به چشم میخورد و از این رو جا دارد به نویسنده یا نویسندگان متن و مشاوران خود تذکر دهند بیشتر مراقب جزییات باشند. چنانچه نوشتۀ خودشان باشد نیز میتوان به حساب جوانی ایشان در سال 1359 گذاشت چون درآن زمان تنها 21 سال داشته است و بیشتر درگیر امور قضایی بوده تا سیاسی.
1. محمد علی رجایی در مهر 1359 و در آغازین روزهای تجاوز عراق به ایران در مقام نخستوزیر به نیویورک رفت و نه به عنوان رییس جمهوری. او هرگز به عنوان رییس جمهوری به نیویورک نرفته است. در آن زمان ابوالحسن بنیصدر رییس جمهوری ایران بود که چون عهده دار فرماندهی کل قوا بود به این سفر نرفت.
2. دوران ریاست جمهوری محمدعلی رجایی بسیار کوتاه و کمتر از 40 روز و به صورت رسمی تنها 28 روز است. او هشتم شهریور 1360 سه هفته قبل از اجلاس سالانه سازمان ملل به شهادت رسید.
3. محمد علی رجایی نخستوزیر وقت ایران در 26 مهر 1359 و چنانچه اشاره شد در زمان ریاست جمهورری ابوالحسن بنیصدر در شورای امنیت سازمان ملل سخنرانی کرد نه در مجمع عمومی و برای سران. در مجمع عمومی که تریبون و مجلس ایران را از روی آن ساختهاند پشت تریبون میایستند و سخن میگویند ولی در شورای امنیت روی صندلی مینشینند و دو تریبون مختلف است. تا قبل از سال 1388 تصویر مرحوم رجایی که نشسته نطق میکند در حالی که بهزاد نبوی با اورکت سیاه پشت او ایستاده در کتاب های درسی بود اما بعد از آن حذف کردند. بنا بر این تعبیر «این تریبون» دقیق نیست مگر آن که تریبون را توسع دهیم و به معنی سازمان ملل در کلیت آن بدانیم.
4. رجایی نخستوزیر در شورای امنیت پای شکنجه دیده خود را روی میز نگذاشت. بلکه در کنفرانس خبری این کار را انجام داد. (جالب است بدانید محمد علی رجایی به خاطر آن شکنجه شده بود که نام دوستان را لو دهد و نداد و در مجله چشم انداز ایران خواندم که دکتر محمد محمدی گرگانی از فعالان ملی مذهبی، استاد حقوق و پدر همسر احمد زیدآبادی گفته بود بیشتر برای آن که نام مرا لو ندهد و پس از آن شرم داشتم در چشم او نگاه کنم).
5. تصریح انتساب ترور هشتم شهریور 1360 به مجاهدین خلق در حالی است که برخی از اصولگرایان این حادثه را مشکوک دانسته و گاه به صورت غیر مستقیم بهزاد نبوی را هم متهم میکردند. این را که بهزاد نبوی از کشتن صمیمیترین دوست و حامی خود که چه به عنوان نخست وزیر و چه رییس جمهوری نیاز به هماهنگی نداشته و وارد دفتر او میشده چه نفعی می برده هم البته توضیح ندادهاند. سخنان آقای رییسی قاعدتا نباید به مذاق اتهام زنندگان خوش آید.