«۹۰ درصد از سالمندان کشور یک بیماری مزمن، ۷۲درصدِ آنها دو بیماری مزمن و ۵۰درصد نیز سه بیماریِ مزمن دارند»؛ این آمار را احمد دلبری، رئیس مرکز تحقیقات سالمندی در یازدهمین سلسه نشست سالمندی اعلام کرده است. اگرچه این آمار مربوط به کل سالمندان کشور است، اما بخش بزرگی از این سالمندان را بیمهشدگان سازمان تأمین اجتماعی تشکل میدهند. سازمانی که طبق قانون الزام موظف به پرداختِ صفر تا صد خدمات درمان به بیمهشدگانش است، اما نه تنها این قانون را کنار گذاشته است بلکه روز به روز از خدماتِ درمانیِ خود میکاهد.
نُه/ بیست و هفتمِ حق بیمهی زمان اشتغال به عنوان سرانهی درمان در نظر گرفته میشود، در کنار این حق بیمه که رقم قابل توجهی است، طبق اصل ۸۹ قانون تأمین اجتماعی ۲ درصد از حقوق بازنشستگان نیز برای درمان کسر میشود. از این دو که بگذریم، بازنشستگان هر ماه رقم بالایی نیز برای بیمه تکمیلی پرداخت میکنند.
اگرچه خیلی از فعالان کارگری از همان ابتدای مطرح شدنِ ورود بیمههای تکمیلی به مخالفت با آن برخاستند و معتقد بودند که مطالبهی اصلیِ باید اجرای قانون الزام و اجرای صفر تا صد خدمات درمان باشد، اما با وعدهی برداشتهشدنِ بارِ سنگینِ هزینههای درمان از روی دوش بازنشستگان، بیمههای تکمیلی مورد پذیرش قرار گرفتند. وعدهای که بعد از گذشت سالها نه تنها اجرایی نشده بلکه حتی گاهی عدم پایبندی به تعهدات شرکتِ بیمه مکملِ طرف قرارداد سازمان تأمین اجتماعی، وضعیت را برای بازنشستگان نیز سختتر کرده است.
تجربهی یکی از بازنشستگان سازمان تأمین اجتماعی در مورد استفاده از بیمه تکمیلیِ آتیهسازان حافظ به خوبی گویای این وضعیت است: «برای انجام عمل جراحی به یکی از بیمارستانهای طرف قراردادِ آتیهسازان حافظ رفتم، اما بعد از آنکه برای تسویه حساب به صندوق رفتم، گفتند، چون آتیهسازان حافظ به تعهدات خود عمل نکرده، بیمارستان با این شرکت قرادادی ندارد. برای پرداختِ هزینهی سنگینِ درمانم مشکل داشتم، اما با هزار زحمت و قرض از آشنایان بالاخره هزینه را پرداخت کردم به امید آنکه آتیهسازان حافظ این هزینه را برگرداند. حدود ۵ ماه میگذرد، اما هنوز هیچ پولی به من ندادهاند.»
این تنها یک نمونه از مشکلاتی است که بیمه تکمیلیِ آتیهسازان حافظ برای بازنشستگان ایجاد کرده است. به گفتهی حسن صادقی؛ آتیهسازانِ حافظ علت این عدم پایبندی به تعهدات خود را ۱۵۰۰ میلیارد تومان زیان انباشته به دلیلِ بالا بودنِ ریسک در بازنشستگان میداند.
به آماری که رئیس مرکز تحقیقات سالمندی اعلام کرده، برگردیم: «۹۰درصد از سالمندانِ کشور یک بیماریِ مزمن، ۷۲درصد دو بیماری و ۵۰درصد سه بیماری مزمن دارند.» با این اوصاف تعداد زیادی از بازنشستگانِ کشور برای پیگیریِ درمانِ بیماریِ مزمنِ خود به پزشک و دوا و درمان نیاز دارند، اما خیلی از آنها به دلیلِ اینکه نمیتوانند از پسِ هزینههای درمانِ خود بربیایند، مجبورند با بیماریِ خود کنار بیایند.
بازنشستگانی که بعد از سالها کار و بیمهپردازی حالا در دورانِ پیری - یعنی دورهای که بیشترین نیاز را به گرفتنِ خدماتِ درمانی دارند - به حال خود رها شدهاند. آنها نه میتوانند به بیمهی تأمین اجتماعیشان دل خوش کنند و نه دیگر بیمهی تکمیلی جوابِ هزینههای سنگین درمانشان را میدهد. در چنین وضعیتیِ یا از درمانِ خود میگذرند و دورانِ سالمندی را با دردِ بیماریهایشان سپری میکنند یا با قرض و خرج کردنِ پساندازهایشان از هزینههای دیگر خود میزنند و خرج بیماری خود میکنند. این درحالیست که مستمریِ بسیاری از بازنشستگان فاصلهی بسیاری با سبد معیشتِ حداقلی دارد.
مهدی قامتی، بازرس کانون شوراهای استان تهران، در این خصوص میگوید: دیدنِ وضعیتِ امروزِ بازنشستگان، کارگران را هم ناامید کرده است. بازنشستگانی که سالها در دورانِ کاری خود حق بیمه پرداخت کرده و هنوز هم در قالب ماده ۸۹ قانون تأمین اجتماعی دو درصد از حقوق خود را پرداخت میکنند، امروز برای گرفتنِ سادهترین خدمات درمانی هم دچار مشکل میشوند چه برسد به خدماتِ اساسیتری که معمولا به دلیلِ سن و سالشان به آن نیاز دارند!
قامتی میگوید: اگرچه کوتاهیِ سازمان تأمینِ اجتماعی از ارائهی خدماتِ درمان، کارگر و بازنشسته دلیلی ندارد و این مشکلِ همهی بیمهشدگان سازمان تأمین اجتماعی است، اما بازنشستگان سختیِ مضاعفی را متحمل میشوند. از آنجا که در دوران کهنسالی، فرد با انواع و اقسام بیماریها مواجه است در نتیجه مهمترین خدمات دوران پیری، همین خدمات درمانی است. چرا باید اوضاع به گونهای باشد که یک کارگر بازنشسته بعد از سالها کار نتواند از خدماتی که جزو ابتداییترین حقوقش است بهرهمند شود؟!
این فعال کارگری میگوید: فلسفهی مهم بیمههای اجتماعی این است که فرد در دورانِ کهنسالی از آرامش بیشتری برخوردار باشد، اما در اینجا با وجودِ مستمریِ ناچیز، افراد مجبورند بعد از بازنشستگی کار کنند تا بتوانند از پسِ هزینههای زندگی بربیایند؛ ما شرایط آرامی برای بازنشستگان خود فراهم نکردهایم.
قامتی در ادامه به قانون الزام اشاره میکند و میگوید: طبق قانون الزام، صفر تا صد خدمات درمان باید رایگان باشد، اما عدم اجرایی شدنِ این قانون و ضعفِ سازمان تأمین اجتماعی در ارائهی خدمات درمانی و کاهشِ کمیت و کیفیت این خدمات در طول سالها سبب شد کارگران و بازنشستگان به بیمههای تکمیلی روی بیاورند. اینکه با وجودِ بیمههای تکمیلیِ و هزینههای سنگینی که بابتِ این بیمهها پرداخت میشود بازهم نمیتوان از پس هزینههای درمان برآمد جای تأسف بسیار دارد.
بازرس کانون شوراهای استان تهران با اشاره به ادعای بیمه آتیهسازان حافظ در مورد ۱۵۰۰میلیارد تومان زیان انباشته و عدم پایبندی به تعهداتش میگوید: هزینهی این زیان را بازنشستگان نباید پرداخت کنند. آنها به اندازهی کافی هزینهی بیتدبیریها را دادهاند. از یک طرف سازمان تأمین اجتماعی نمیتواند قانون الزام را اجرایی کند، چون به دلیلِ بدهیِ کلان خود از دولت نمیتواند اعتبارات لازم را فراهم کند و از طرفی دیگر بیمه آتیهسازان حافظ میگوید زیان انباشته دارد و نمیتواند به تعهدات خود پایبند باشد.
وضعیت وقتی درست میشود که هر کس به تعهدات خود عمل کند. دولت باید بدهیِ خود به سازمان تأمین اجتماعی را پرداخت کند، سازمان تأمین اجتماعی باید به تعهدات خود عمل کند و قانون الزام را اجرایی کند. به گفتهی قامتی؛ پرداختِ صفر تا صدِ هزینههای درمان، یک حق است و باید آن را مطالبه کرد.